سید جلال دهقانی فیروزآبادی؛ سامان فاضلی
چکیده
تبار و تکوین سیاست خارجی ایران پس از انقلاب در قبال آمریکا، مبتنی بر خاطرت تروماتیک از این کشور و به ویژه فراخاطره ۲۸ مرداد بوده است. پیوند خاطرات مذکور با عدم پیگیری عدالت انتقالی از سوی آمریکا و افزون بر آن خلق خاطرات منفی جدید، موجب تداوم وضعیت پساتروماتیک در روابط ایران و آمریکا شده است. از سوی دیگر اراده و خواست دولت انقلابی و اسلامی ...
بیشتر
تبار و تکوین سیاست خارجی ایران پس از انقلاب در قبال آمریکا، مبتنی بر خاطرت تروماتیک از این کشور و به ویژه فراخاطره ۲۸ مرداد بوده است. پیوند خاطرات مذکور با عدم پیگیری عدالت انتقالی از سوی آمریکا و افزون بر آن خلق خاطرات منفی جدید، موجب تداوم وضعیت پساتروماتیک در روابط ایران و آمریکا شده است. از سوی دیگر اراده و خواست دولت انقلابی و اسلامی نیز ایران معطوف به مبارزه با استکبار و آمریکا بوده است. در این راستا با بهرهمندی از خاطرات ناگوار از رفتار آمریکا، مبارزه خاطراتی تبدیل به یکی از ابعاد مهم رویکرد ایران در قبال آمریکا شد. همچنین ایران پس از انقلاب درصدد برآمد که از نقش قربانی صرف خارج شود. لذا با حمله به دردآورترین مکان خاطره ایرانیان، یعنی سفارت آمریکا، خاطره مهم و نوینی در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ خلق کرد. خاطره، تفسیر و به یادآوردن گذشته از چشمانداز سیاسی- اجتماعی اکنون است. سیاست خاطره بسیج خاطرات جمعی در راستای مشروعیتبخشی به نظم مستقر و پیشبرد پروژههای سیاسی- ایدئولوژیک در محیط داخلی و خارجی از طریق جامعهپذیری خاطراتی است. بر این مبنا سوال این پژوهش این است که رویکرد خاطراتی جمهوری اسلامی ایران در قبال آمریکا در مورد ۱۳ آبان چیست؟ پاسخ این است که رویکرد خاطراتی ایران در این باره عبارت است از سیاست یادآوری خاطره ۱۳ آبان از طریق رویههای خاطراتی با محتوای روایی نفرت و پیروزی همزمان و بازتولید مستمر آن به منظور مشروعیت و انگیزهبخشی به سیاست خارجی.
خلیل اله سردارنیا؛ محمد فلاح؛ هنگامه البرزی
چکیده
هدف از انجام این پژوهش ارائه پاسخ تحلیلی از منظر اقتصاد سیاسی و نیز جامعه شناختی سیاسی به این پرسش است: تحریمهای شدید نفتی و بانکی مرتبط با آن در بستر تنشهای سیاسی و هستهای بین ایران و ایالات متحده آمریکا و هم پیمانان غربی آن چه تاثیری بر امنیت ملی ایران در دهه 1390 شمسی داشته است؟ فرضیه پژوهش آن است که با توجه به وابستگی شدید بودجه ...
بیشتر
هدف از انجام این پژوهش ارائه پاسخ تحلیلی از منظر اقتصاد سیاسی و نیز جامعه شناختی سیاسی به این پرسش است: تحریمهای شدید نفتی و بانکی مرتبط با آن در بستر تنشهای سیاسی و هستهای بین ایران و ایالات متحده آمریکا و هم پیمانان غربی آن چه تاثیری بر امنیت ملی ایران در دهه 1390 شمسی داشته است؟ فرضیه پژوهش آن است که با توجه به وابستگی شدید بودجه دولت ایران به درآمدهای نفتی، تحریم نفتی و کاهش شدید این درآمدها، امنیت ملی ایران در ابعاد اقتصادی و سیاسی را آسیبپذیر ساخته است. این مطالعه با روش تبیینی – تحلیلی و روش کتابخانهای و اینترنتی برای دادهها در چارچوب رویکرد جامعه بنیاد مکتب کپنهاگ به امنیت ملی انجام شده است. یافتهها حاکی از آن است که تحریمهای نفتی در یک دهه اخیر به ویژه در دوره ریاست جمهوری ترامپ این پیامدهای منفی را بر اقتصاد ایران داشته است: ناعتمادی و کاهش شدید سرمایهگذاری خارجی و داخلی، کاهش تولید در بخشهای صنعتی و کشاورزی، عدم انتقال دانش فنی در نفت، بیکاری فزاینده، تورم شدید و بی سابقه ناشی از تحریم و نقدینگی بالای ناشی از استقراضهای بیرویه دولت از بانک مرکزی و چاپ اسکناس، گسترش فساد اقتصادی در اشکال قاچاق، احتکار، اختلاس، رانت جویی، افزایش ضریب جینی یا نابرابری و شکاف طبقاتی شدید، آسیب پذیری شدید سرمایهگذاری صاحبان سرمایههای کوچک و میانی در بورس و جاهای دیگر. چنین پیامدهای منفی ناشی از تحریمها به ویژه در نیمه دوم دهه 1390 سبب رخ دادن اعتراضات ساختارشکن، رادیکال و زنجیروار با پیوندهای افقی بین اعتراضات اصناف و گروههای اجتماعی در شکل خیابانی شدند
افسانه یاریان؛ علی صالحی فارسانی؛ حسین ابوالفضلی کریزی
چکیده
چین، یکی از قدرتهای بزرگ عصر کنونی، بهویژه بهلحاظ اقتصادی، است و یکی از کنشگران فعال دراینزمینه بهشمار میآید. رویکرد سیاست خارجی چین در مورد کشورهای جهان، متفاوت است. هدف پژوهش حاضر، بررسی جایگاه ایران در سیاست خارجی چین است؛ برایناساس، پرسش پژوهش بر چیستی جایگاه ایران در سیاست خارجی این کشور استوار بوده و برای پاسخ ...
بیشتر
چین، یکی از قدرتهای بزرگ عصر کنونی، بهویژه بهلحاظ اقتصادی، است و یکی از کنشگران فعال دراینزمینه بهشمار میآید. رویکرد سیاست خارجی چین در مورد کشورهای جهان، متفاوت است. هدف پژوهش حاضر، بررسی جایگاه ایران در سیاست خارجی چین است؛ برایناساس، پرسش پژوهش بر چیستی جایگاه ایران در سیاست خارجی این کشور استوار بوده و برای پاسخ به آن، این فرضیه را بهآزمون میگذاریم که چین بهمنظور مقابله با یکجانبهگرایی آمریکا در منطقۀ خاورمیانه و تأمین منافع اقتصادی ناشی از طرحهای آیندۀ خود در سطح نظام بینالملل، در دستگاه سیاست خارجیاش، جایگاه ویژهای را به ایران اختصاص داده است. روش گردآوری دادهها، شیوۀ کتابخانهای و الکترونیکی و روش پژوهش از نوع کیفی و ردیابی فرایند، و الهامگرفته از نظریۀ واقعگرایی است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که چین، برپایۀ سه راهبرد توسعۀ همکاریهای اقتصادی، برای شکست و انحراف ایران را در سیاست خارجی خود مهم میداند و نگاه ویژهای به ایران در منطقۀ خلیج فارس دارد. درواقع ایران، این امکان را برای چین فراهم میکند که منبع انرژی خود را تأمین کند، نظم منطقهای بهرهبری آمریکا را بهچالش بکشد، منطقۀ خاورمیانه را بهنفع خود مصادره کند، مسیر مهار چین توسط آمریکا را منحرف کند، و بازار گستردهای برای فروش محصولات خود داشته باشد.
روحاله اسلامی؛ فریده امانی
چکیده
ایران و عربستان از تأثیرگذارترین و مهمترین کشورهای منطقه خاورمیانه و در حوزهی بزرگتر جغرافیایی و عقیدتی جهان اسلام هستند که به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، روابط خصمانه و تقابلگرایانهای در قبال دیگری در پیش گرفتند. رویکردهای متفاوت دو کشور در مسائل منطقهای و جهانی، تلاش دو کشور برای تبدیل شدن به قدرت اول منطقه، تبدیل شدن ...
بیشتر
ایران و عربستان از تأثیرگذارترین و مهمترین کشورهای منطقه خاورمیانه و در حوزهی بزرگتر جغرافیایی و عقیدتی جهان اسلام هستند که به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، روابط خصمانه و تقابلگرایانهای در قبال دیگری در پیش گرفتند. رویکردهای متفاوت دو کشور در مسائل منطقهای و جهانی، تلاش دو کشور برای تبدیل شدن به قدرت اول منطقه، تبدیل شدن دو کشور بهعنوان نمادی از قطبهای مذهبی شیعه و سنی، مواضع طرفین در خصوص بحران های منطقهای باعث شد تا رابطهای نه چندان مثبتی بین دو کشور حاکم باشد و در مواردی منجر به تنش و نزاع گردد. در همین راستا، نگارندگان به دنبال پاسخ به این سوال اساسی هستند که چرا بهرغم همگونی مذهبی و منافع منطقهای دو کشور ایران و عربستان همچنان بر دشمنیهای خود اصرار ورزیدهاند؟ در پاسخ به سوال پژوهش بر اساس چارچوب نظری امنیت هستیشناختی این فرضیه مطرح میشود که پایبندی دو کشور ایران و عربستان سعودی بر دشمنی خود با دیگری به امری عادی تبدیل شده که منافع آنها را به نحوی مطلوبتر برای آنها تأمین میکند و هر دو کشور نمیخواهند با تغییر نگاه خود به دیگری این روند عادی را برهم زده براین اساس منازعه آنها بعد هویتی (سازهانگارانه) و هستی شناسی دارد. روش تحقیق در این پژوهش، تفسیری و شیوه گردآوری دادهها به روش کتابخانهای و مقالات، سایتها و... میباشد.
محمد محمودیکیا
چکیده
دعاوی نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران یکی از محوریترین چالشهای ایران با نظام بینالمللی بوده و طیف وسیعی از موضوعات و دعاوی حقوق بشری در قالب انتشار گزارشهای گزارشگران ویژه، گزارشهای دبیرکل سازمان ملل متحد و نیز قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل متحد در خصوص وضعیت حقوق بشر در ایران مطرح شده است. این پژوهش با هدف پاسخ به ...
بیشتر
دعاوی نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران یکی از محوریترین چالشهای ایران با نظام بینالمللی بوده و طیف وسیعی از موضوعات و دعاوی حقوق بشری در قالب انتشار گزارشهای گزارشگران ویژه، گزارشهای دبیرکل سازمان ملل متحد و نیز قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل متحد در خصوص وضعیت حقوق بشر در ایران مطرح شده است. این پژوهش با هدف پاسخ به این سؤال که اسناد حقوق بشری سازمان ملل چه رویکردی را نسبت به ایران برگزیده است و این که برای کاستن از سطح تعارض و چالش چه راهکارهایی را میتوان اندیشید، تلاش دارد تا با کاربست روش مطالعه اسنادی، به بررسی دعاوی حقوق بشری ارکان حقوق بشری سازمان ملل متحد علیه جمهوری اسلامی ایران و نیز راهکارهای عملیاتی برای برونرفت از وضعیت چالش، در سه سطح کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت بپردازد. یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که هرچند برخی از وجوه و زمینههای بروز چالش، ریشه در عناصر گفتمانی و نیز زبان استعارهای متفاوت گفتمان حقوق بشری ایران و نظام بینالملل دارد، با این حال، راهکارهای متعددی برای حداقلسازی تنش در زمینه حقوق بشر میان ایران و نظام بینالمللی وجود دارد
ویدا ورهرامی؛ مهدی فروسیان
چکیده
تولید شتابان نفت شیل علاوه بر استقلال نفتی آمریکا، باعث بروز تغییرات اساسی در بازار نفت (افزایش شتابان عرضه و کاهش مداوم قیمت) در چند سال اخیر گردیده، اما این استقلال نفتی همچنین موجب تغییرات اساسی در دیدگاه سیاسی و امنیتی آمریکا نسبت به کشورهای نفتی نیز گردیده است. اعمال فشار حداکثری تا حذف نفت کشورهای ایران و ونزوئلا از بازارهای ...
بیشتر
تولید شتابان نفت شیل علاوه بر استقلال نفتی آمریکا، باعث بروز تغییرات اساسی در بازار نفت (افزایش شتابان عرضه و کاهش مداوم قیمت) در چند سال اخیر گردیده، اما این استقلال نفتی همچنین موجب تغییرات اساسی در دیدگاه سیاسی و امنیتی آمریکا نسبت به کشورهای نفتی نیز گردیده است. اعمال فشار حداکثری تا حذف نفت کشورهای ایران و ونزوئلا از بازارهای جهانی، گواهی آشکار از این تغییر سیاست آمریکاست. همچنین تبعیت دیگر کشورها (تولید کنندگان و مصرف کنندگان نفت)، از آمریکا بیانگر پایداری هژمونی آمریکا در عرصه بین الملل است. در مطالعه حاضر، با بیان هژمونی آمریکا از جنبه های مختلف بیان میشود که آمریکا میتواند بدون ترس از اختلال در عرضه نفت و به پشتوانه قدرت خود، سیاست های خود را بر بازار نفت حاکم نماید و بخشی از سهم بازار کشورهای نفتی را تصاحب نماید. در این مطالعه با معرفی شاخصی، (که نشان دهنده میزان همسویی سیاسی و اقتصادی کشورهای تولیدکننده نفت با آمریکاست) به بررسی روابط اقتصادی و سیاسی آمریکا با کشورهای تولیدکننده نفت پرداخته شد و بر اساس این شاخص کشور روسیه هدف بالقوه بعدی برای آمریکا در بازار نفت معرفی گردید. همچنین با طراحی یک بازی پویا با اطلاعات کامل به بررسی انتخاب های دو کشور ایران و آمریکا به بمنظور حذف ایران از بازار نفت پرداخته و با ارزشگذاری پیامد هر یک از عمل ها (آمریکا) و عکس العمل ها (ایران) در طول این بازی (جنگ) نفتی در سه دوره کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت، استراتژی فعلی ایران و آمریکا (که موجب حذف ایران از بازار نفت گردیده) بازگو شد.
صدیقه شیخ زاده جوشانی؛ فاطمه میرشکارپور
چکیده
اغلب، افراد انسانی هنگام مواجهه با رویدادها یا موقعیتهای جاری ناآشنا یا جدید تلاش میکنند از مقایسه این رویدادها با رویداد یا موقعیتی در گذشته برای فهم رویداد جاری کمک بگیرند. فهم یک رویداد یا موقعیت جاری از گذر قیاس آن با رویداد یا موقعیتی در گذشته یک سازوکار یا میانبر شناختی است که روانشناسی شناختی از آن به عنوان «استدلال قیاسی» ...
بیشتر
اغلب، افراد انسانی هنگام مواجهه با رویدادها یا موقعیتهای جاری ناآشنا یا جدید تلاش میکنند از مقایسه این رویدادها با رویداد یا موقعیتی در گذشته برای فهم رویداد جاری کمک بگیرند. فهم یک رویداد یا موقعیت جاری از گذر قیاس آن با رویداد یا موقعیتی در گذشته یک سازوکار یا میانبر شناختی است که روانشناسی شناختی از آن به عنوان «استدلال قیاسی» اشاره می کند. پژوهش حاضر با تمرکز بر رویداد سیاست خارجی «مذاکرات و توافقات هستهای ایران-گروه 1+5» نشان داده است چگونه برخی شخصیتهای سیاسی، رسانه ها و کاربران آنها در ایران کوشیده اند با توسل به قیاسهای تاریخی رویداد «مذاکرات و توافقات هستهای سهگانه ایران-گروه1+5» را فهم کنند. بر اساس یافتههای پژوهش، قطعنامه 598، قرارداد الجزایر 1981، ملی شدن صنعت نفت، معاهده ترکمانچای، پیمان سعدآباد، معاهده گلستان، معاهده پاریس، امیرکبیر، آرش کمانگیر، صلح حدیبیّه و صلح امام حسن(ع)، قیاسهای تاریخیای هستند که قیاسگران با توسل به آنها رویداد سیاست خارجی «مذاکرات و توافقات هستهای ایران-گروه1+5 (1394-1392)» را فهم کرده اند که از این میان، قطعنامه 598 و صلح حدیبیّه هر یک به طور برابر با فراوانی 22 درصد، فراگیرترین قیاسها هستند. استنباط نویسندگان این است که میان موافقان و مخالفان «توافقات هستهای سهگانه ایران-1+5» در جامعه ایرانی نبردی قیاسی در جریان بوده که ابزار این نبرد را رتوریک ایران/ملی گرایی-اسلامگرایی شکل داده است.
ضیاالدین عثمانی؛ سید امیر نیاکویی؛ رضا سیمبر
چکیده
بحرانهای امنیتی در افغانستان با سقوط رژیم طالبان و نقش آفرینی ایالات متحده و ناتو در این کشور بین سالهای 2008-2001 فروکش نمود. با این حال، میزان خشونت ها، تلفات انسانی، حملات هراس افکنانه، فعالیت گروههای هراس افکن و جنگ سالاران، احساس ناامنی در میان شهروندان عادی و نخبگان سیاسی، و همچنین تزلزل نهادها و نظام سیاسی افغانستان از سال 2008 ...
بیشتر
بحرانهای امنیتی در افغانستان با سقوط رژیم طالبان و نقش آفرینی ایالات متحده و ناتو در این کشور بین سالهای 2008-2001 فروکش نمود. با این حال، میزان خشونت ها، تلفات انسانی، حملات هراس افکنانه، فعالیت گروههای هراس افکن و جنگ سالاران، احساس ناامنی در میان شهروندان عادی و نخبگان سیاسی، و همچنین تزلزل نهادها و نظام سیاسی افغانستان از سال 2008 به بعد افزایش یافت و حمایت بازیگران منطقهای از گروههای غیردولتی و محلی، به مرور زمان علنی تر شد. این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش است که چه عواملی زمینه ساز گسترش ناامنی و بحرانهای امنیتی در افغانستان از سال 2008 تا 2021 میلادی بوده است؟ برای پاسخ به این پرسش از نظریههای امنیتی و به طور خاص رویکردهای باری بوزان، محمد ایوب و ریچارد لیتل استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که افتراق در باب ایده دولت متاثر از قومیت و مذهب، جامعه چند پاره، کاهش مشروعیت حکومت، گروههای هراس افکن و جنگ سالاران و ارتباط این عوامل با محیط امنیتی قوای نامتقارن (محیط امنیتی افغانستان و پاکستان و افغانستان و ایران) موجب شکلگیری و گسترش چالش های امنیتی افغانستان بعد از 2008 میلادی شده است.
علی اکبر ندائی
چکیده
بخش اعظم تاریخ روابط خارجی کشور ایران، به مدت بیش از نیم قرن، متاثر از رابطه با ایالات متحده و کیفیت آن بوده است. هدف اصلی این نوشتار پرداختن به دوره ای از این روابط؛ شامل تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان ایرانی؛ و تبعات و پیامدهای منفی آن است. بدین منظور از نظریه «وابستگی به مسیر»، برای تبیین این رابطه بهره گرفته شده است. سوال ...
بیشتر
بخش اعظم تاریخ روابط خارجی کشور ایران، به مدت بیش از نیم قرن، متاثر از رابطه با ایالات متحده و کیفیت آن بوده است. هدف اصلی این نوشتار پرداختن به دوره ای از این روابط؛ شامل تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان ایرانی؛ و تبعات و پیامدهای منفی آن است. بدین منظور از نظریه «وابستگی به مسیر»، برای تبیین این رابطه بهره گرفته شده است. سوال اصلی تحقیق، به این امر اختصاص یافته است که؛ وابستگی به مسیر چگونه با توجه به محیط و شرایط آن دوره سبب ساز پیش رفتن اوضاع به سمت و سوی خصومت و دشمنی بین دو کشور گردیده است. مدعای این پژوهش بر این فرضیه استوار است که، تصمیمات متقابل دو کشور پس از آن واقعه به عنوان یک نقطه عطف، متضمن وابستگی به مسیر بوده است و بواسطه آن قابل تبیین است. بنابراین، پس از جستجو در کتب و مقالات مختلف، با سود جستن از روش کیفی به تحلیل و تبیین تصمیمات و اقدامات طرفین درگیر در بحران مبادرت نمودم. یافته های پژوهش بر تاثیر منفی وابستگی به مسیر در محیط بحرانی و عدم اطمینانِ حاصل از آن بزنگاه مهم دلالت دارد. نتیجه این که؛ تصمیمات تهران و واشینگتن به دلیل وابسته به مسیر بودن در هر مرحله، بر وخامت اوضاع افزوده است.
سیدمحمد موسوی؛ غفار زارعی؛ امین روان بد
چکیده
هدف پژوهش حاضر کشف بنیادی ترین گام برای پیاده سازی ابتکارهای مبتنی بر انگاره امنیت درونزا در خلیج فارس ازجمله «پویش صلح هرمز» است. از این رو پرسش اصلی مقاله این است که «زیربنایی ترین گام برای پیاده سازی پویش صلح هرمز کدام است؟» از آنجاکه لازمه پیاده سازی پویش صلح هرمز، تضعیف الگوی بی اعتمادی دیرینه درهم ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر کشف بنیادی ترین گام برای پیاده سازی ابتکارهای مبتنی بر انگاره امنیت درونزا در خلیج فارس ازجمله «پویش صلح هرمز» است. از این رو پرسش اصلی مقاله این است که «زیربنایی ترین گام برای پیاده سازی پویش صلح هرمز کدام است؟» از آنجاکه لازمه پیاده سازی پویش صلح هرمز، تضعیف الگوی بی اعتمادی دیرینه درهم تنیده شده با عداوت معاصر میان ایران و شورای همکاری خلیج فارس به شمار می آید، فرضیه مقاله این بوده است که «بهبود مناسبات دوجانبه تهران-ریاض، زیربناییترین گام برای پیاده سازی پویش صلح هرمز به شمار می آید.» این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی (کیفی) بوده و در فرایند تحلیل یافته ها از روش شناسی استنتاجی استفاده شده است. چارچوب مفهومی حاکم بر مقاله نیز با اعمال نظریه موازنه تهدید بر نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای شکل گرفته است. یافته های مقاله در تکمیل فرضیه مقاله به این واقعیت اشاره دارند که اولا وجود حداقل درجاتی از همگرایی امنیتی میان تهران و ریاض برای پیاده سازی هرگونه الگوی امنیتی مبتنی بر انگاره امنیت درونزا در خلیج فارس ضروری است و ثانیا چون عربستان انگیزهای برای پیاده سازی ابتکارهای مبتنی بر امنیت درونزا در منطقه ندارد، تهران می تواند با ایجاد تفاهم با ریاض بر سر برخی مناطق نفوذ در خاورمیانه به کمینه شرایط لازم برای همگرایی امنیتی با عربستان سعودی دست یابد.
امیرحسین وزیریان؛ شهروز شریعتی
چکیده
حضور ایران در عمان و سوریه طی نیم قرن گذشته از نشانگان افزایش قدرت و نفوذ منطقهای سیاست خارجی ایران تلقی شده است. این مقاله با بهرهگیری از دادههای مستند، منابع دست اول و روش اسنادی و تحلیل پسارویدادی مبتنی بر روش مقایسهای در پی پاسخ به این پرسش است که چرا ایران طی نیم قرن اخیر در بحرانهای دو کشور عربی عمان و سوریه حضور یافت و ...
بیشتر
حضور ایران در عمان و سوریه طی نیم قرن گذشته از نشانگان افزایش قدرت و نفوذ منطقهای سیاست خارجی ایران تلقی شده است. این مقاله با بهرهگیری از دادههای مستند، منابع دست اول و روش اسنادی و تحلیل پسارویدادی مبتنی بر روش مقایسهای در پی پاسخ به این پرسش است که چرا ایران طی نیم قرن اخیر در بحرانهای دو کشور عربی عمان و سوریه حضور یافت و این حضور نظامی چه دستاوردی برای منافع ملی ایران داشته است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد با وجود تفاوتهای ماهوی نظام بینالملل و رژیم سیاسی حاکم بر کشور طی نیم قرن گذشته، حضور نظامی ایران در قلمرو پادشاهی عمان و جمهوری عربی سوریه در پرتو استلزامات حاصل از محاصره ژئوپولیتکی و لزوم خنثیسازی تهدیدات محیط پیرامونی در مرزهای خارج از کشور بوده است. این مقاله همچنین با استفاده از آموزههای نظریه رئالیسم و بهرهگیری از مفهوم دفاع آفندی نشان میدهد دستاورد این حضور برون مرزی ایران در مورد بحران عمان جلوگیری از به خطر افتادن امنیت انرژی کشور و ممانعت از تهدید گسترش خطر کمونیسم در منطقه خلیج فارس و در مورد بحران سوریه پاسداری از تمامیت ارضی و خنثیسازی قابل توجه تهدید ژئوپولیتیکی رادیکالیسم سلفی در منطقه غرب آسیا بوده است.
محمدجواد فتحی؛ شهره پیرانی؛ اکبر غفوری
چکیده
یکی از مسائل محوری در گسترۀ پرتنش و بحرانی غرب آسیا، تأثیر پنداره و فرض تنهایی راهبردی بر اهداف، انگیزهها، و راهبردهای منطقهای نخبگان تصمیمساز جمهوری اسلامی ایران است. پرسش اصلی پژوهش این است که «چرا جمهوری اسلامی ایران، دچار تنهایی راهبردی شد و برای برونرفت از این تنهایی از کدام دکترینها بهره گرفته است؟» فرضیه پژوهش ...
بیشتر
یکی از مسائل محوری در گسترۀ پرتنش و بحرانی غرب آسیا، تأثیر پنداره و فرض تنهایی راهبردی بر اهداف، انگیزهها، و راهبردهای منطقهای نخبگان تصمیمساز جمهوری اسلامی ایران است. پرسش اصلی پژوهش این است که «چرا جمهوری اسلامی ایران، دچار تنهایی راهبردی شد و برای برونرفت از این تنهایی از کدام دکترینها بهره گرفته است؟» فرضیه پژوهش این است که «تغییر نظام از پهلوی به جمهوری اسلامی سبب شد که ایران ازیکسو، درعمل بهجز سوریه، متحد دولتیِ قدرتمند و پایداری نداشته باشد و ازسویدیگر، جبههای از متحدان درونمنطقهای و فرامنطقهای، کشور را محاصره کنند. همین مسئله سبب شده است که اهداف و راهبردهای منطقهای ایران بر این ایده استوار شود که راهکار مقابله با تصور تهدید ناشی از تنهایی راهبردی، بازدارندگی درونزا همراه با نقشآفرینی برونمرزی برای مقابله با منابع تهدید در خارج از جغرافیای سرزمینی است». یافتههای پژوهش نشان میدهد، اهدافی مانند حمایت از جنبشهای آزادیبخش، حائلسازی در برابر منابع تهدید، مقابله با آمریکا و موازنه با متحدان منطقهای آمریکا، و راهبردهای برجستهای مانند منع منطقهای و ضددسترسی، نبرد نامتعارف زمینی و دریایی، بازدارندگی موشکی کلاسیک و نئوبالستیکگرایی،صنعت پهپاد، الگوی حزبالله و لبنانیزه کردن، اتحادسازی با کنشگران فرامنطقهای، دیپلماسی مذهبی و فرهنگی، نشاندهندۀ تأثیرپذیری مستقیم از انگاره تهدیدآمیز تنهایی راهبردی است که برای برونرفت از این تنهایی و انزوای منطقهای طرح شدهاند. روش پژوهش در این مقاله، کیفی بوده و مراجعه به اسناد کتابخانهای، مبنا قرار گرفته است. مسئلۀ اصلی نیز با رویکرد تحلیلیـتبیینی بررسی شده است.
قاسم اصولی؛ امین نواختی مقدم
چکیده
ویژگیهای تاریخی و فرهنگی مشترک، همجواری ژئوپلیتیک، نیاز به همکاری در حوزه انرژی، ترانزیتی و گسترش همکاریهای منطقهای، ایران و ترکمنستان را به همکاری بیشتر با یکدیگر ترغیب میکند. هدف مقالۀ حاضر این است که با سنجش ابعاد گوناگون روابط اقتصادی ایران و ترکمنستان و واکاوی فرصتها و چالشهای روابط دو کشور، جایگاه ایران در اقتصاد ...
بیشتر
ویژگیهای تاریخی و فرهنگی مشترک، همجواری ژئوپلیتیک، نیاز به همکاری در حوزه انرژی، ترانزیتی و گسترش همکاریهای منطقهای، ایران و ترکمنستان را به همکاری بیشتر با یکدیگر ترغیب میکند. هدف مقالۀ حاضر این است که با سنجش ابعاد گوناگون روابط اقتصادی ایران و ترکمنستان و واکاوی فرصتها و چالشهای روابط دو کشور، جایگاه ایران در اقتصاد ترکمنستان و راهبردهای گسترش روابط دو کشور را بررسی کند؛ بنابراین، پرسش اصلی مقاله این است که «مهمترین فرصتها و چالشهای همکاری ژئواکونومیک ایران و ترکمنستان کدامند؟» فرضیهای که بررسی میشود این است که «همکاری در حوزههای انرژی (گاز، نفت، و برق) و مسیرهای انتقال آن، حوزه ترانزیتی و خطوط ارتباطی، حوزههای فنی و مهندسی و سرمایهگذاری مشترک، همکاری در حوزه کشاورزی و کشت فراسرزمینی، همکاریهای منطقهای در قالب سازمان اکو، و همکاریهای مربوط به حوزۀ دریای خزر، از مهمترین فرصتهای ژئواکونومیکی، و چشمانداز کاهش ذخایر انرژی ترکمنستان، پرریسک بودن شرایط سرمایهگذاری در این کشور، لزوم گرفتن روادید برای فعالیتهای تجاری، چالشهای ناشی از نظام بانکی، و نقش چالشزای قدرتهای مداخلهگر ازجمله آمریکا در روابط ایران با ترکمنستان، از مهمترین چالشهای ژئواکونومیک روابط دو کشور بهشمار میآیند. با توجه به اینکه هر دو کشور بهدلیل صادرات انرژی، در عرصۀ بینالمللی اهمیت فراوانی دارند، تقویت همکاری دو کشور در این زمینه میتواند سبب تأثیرگذاری بیشتر این دو کنشگر در عرصۀ امنیت عرضۀ انرژی شود. در این پژوهش تلاش شده است مسائل اصلی مقاله به روش توصیفی و تحلیلی بررسی شوند.
فرشته بهرامی پور؛ محمدحامد پورجعفری
چکیده
امروزه تقریباً بیشتر سیاستمداران کشورهای جهان، در شبکههای اجتماعی اینترنتی حضور دارند و در حسابهای کاربریشان، متنها و گزارشهای کاری را منتشر مینمایند. نقطه اوج این فعالیتها را میتوان در دوران مذاکرات هستهای ایران و 1+5 مشاهده کرد. سؤال اصلی که در اینجا مطرح میشود این است که: نقش شبکههای اجتماعی درروند مذاکرات ...
بیشتر
امروزه تقریباً بیشتر سیاستمداران کشورهای جهان، در شبکههای اجتماعی اینترنتی حضور دارند و در حسابهای کاربریشان، متنها و گزارشهای کاری را منتشر مینمایند. نقطه اوج این فعالیتها را میتوان در دوران مذاکرات هستهای ایران و 1+5 مشاهده کرد. سؤال اصلی که در اینجا مطرح میشود این است که: نقش شبکههای اجتماعی درروند مذاکرات هستهای وین چگونه بوده است؟ برای گردآوری دادهها از مصاحبههای نیمه ساختاریافته استفادهشده است. تمام دادهها با بهرهمندی از روش تحلیل محتوای کیفی مورد بررسی قرارگرفته است. نتایجی که در پاسخ به پرسش فرعی نخست حاصل شد نشان داد که تعامل با مردم، مدیریت افکار عمومی و استفاده از زبان انگلیسی بخشی از نقاط قوت گروه مذاکرهکننده هستهای ایران در استفاده از شبکههای اجتماعی بوده است و از سوی دیگر، نداشتن راهبرد، بی نظم بودن و نداشتن مشاور رسانهای را نیز میتوان در لیست نقاط ضعف مذاکرهکنندگان در استفاده از این شبکهها جای داد. در بخش دیگری از نتایج و در پاسخ به پرسش فرعی دوم مشخص شد که شکستن انحصار رسانهای جریان اصلی، بالا بردن سرمایه اجتماعی مردم نسبت به مسئولان و تعامل مستقیم با مردم جهان و سخن رودررو با افکار عمومی از مهمترین اهدافی است که گروه مذاکره کننده هستهای با استفاده از شبکههای اجتماعی در پی آن بوده است و اما از دید مصاحبه شوندگان این پژوهش، پوشش رسانهای، ابزار جنگ روانی، جریانسازی رسانهای، بسترسازی تحلیل اخبار و مکمل جریان گردش آزاد اطلاعات از مهمترین کارکردهایی است که شبکه های اجتماعی در مذاکرات هستهای داشتند.
عبدالرضا عالیشاهی؛ یونس فروزان؛ حسین مسعودنیا؛ سیدعلی مجیدی نژاد
چکیده
از سال ۱۹۹۱، مسئله استقلال اقلیم کردستان عراق یکی از اهداف مهم این اقلیم به شمار میرود. مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان عراق برای رسیدن به این هدف در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷ میلادی همهپرسی تعیین استقلال این اقلیم را از حکومت مرکزی برگزار نمود و عراق را تا آستانه خطر تجزیهطلبی و جنگ داخلی پیش برد و کشورهای منطقه ازجمله جمهوری اسلامی ...
بیشتر
از سال ۱۹۹۱، مسئله استقلال اقلیم کردستان عراق یکی از اهداف مهم این اقلیم به شمار میرود. مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان عراق برای رسیدن به این هدف در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷ میلادی همهپرسی تعیین استقلال این اقلیم را از حکومت مرکزی برگزار نمود و عراق را تا آستانه خطر تجزیهطلبی و جنگ داخلی پیش برد و کشورهای منطقه ازجمله جمهوری اسلامی ایران، ترکیه و سوریه که دارای اقلیتی از اکراد میباشند، این مسئله را تهدیدی بالقوه علیه امنیت ملی خود قلمداد کردند. مقاله حاضر به دنبال ارائه پاسخی متقن بدین سؤال است که به رغم برگزاری مسئله همهپرسی استقلال اقلیم کردستان، چه سناریوهای محتملی را میتوان برای آینده این اقلیم متصور بود؟ و این مسئله چه تأثیراتی بر امنیت جمهوری اسلامی ایران خواهد گذارد؟ نویسندگان با بهرهگیری از روش آیندهپژوهشی و استفاده از منابع مکتوب و مجازی به ترسیم سه سناریو عمده در خصوص آینده اقلیم کردستان عراق مبادرت نمودند و یافتهها پژوهش حاکی از آن است که تحریمهای سیاسی و اقتصادی کشورهای منطقه همچون ایران، ترکیه و عراق، مرگ جلال طالبانی، چالشهای درونی اکراد در درون اقلیم کردستان باعث تعلیق همهپرسی شده و آینده اقلیم کردستان عراق، مطابق متغیرهای الگویی کانتوری و اشپیگل نهتنها سبب همگرایی منطقهای نمیشود بلکه واگرایی وسیعی در منطقه رقم خواهد خورد و تهدیداتی ناشی از سطح ماهیت انسجام، ماهیت ارتباطات، ساختار روابط و سطح قدرت و بازیگر مداخلهگر را برای جمهوری اسلامی ایران به همراه خواهد داشت.
سعید شکوهى؛ عسگر صفری
چکیده
برگزاری همهپرسی از سوی دولت اقلیم کردستان عراق در 25 سپتامبر 2017 از مهمترین تحولات سیاسی منطقه خاورمیانه بعد از شکلگیری جمهوری مهاباد در میانه جنگ جهانی دوم بود. این همهپرسی نشان داد که علیرغم همه افتوخیزهایی که جنبش استقلالخواهی و ملیگرایی کردها پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی داشته است، میل به تشکیل یک دولت مستقل کردی همچنان ...
بیشتر
برگزاری همهپرسی از سوی دولت اقلیم کردستان عراق در 25 سپتامبر 2017 از مهمترین تحولات سیاسی منطقه خاورمیانه بعد از شکلگیری جمهوری مهاباد در میانه جنگ جهانی دوم بود. این همهپرسی نشان داد که علیرغم همه افتوخیزهایی که جنبش استقلالخواهی و ملیگرایی کردها پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی داشته است، میل به تشکیل یک دولت مستقل کردی همچنان در بین کردها وجود دارد و چون این گرایش به استقلال با یکی از اساسیترین حقوق افراد و ملتها یعنی اصل حق تعیین سرنوشت ارتباط دارد انتظار میرود گرایش به استقلالخواهی در میان کردها در آینده نیز تداوم داشته باشد. با توجه به اینکه ایران ازجمله کشورهایی است که دارای جمعیت کردی بوده و با مسئله استقلالخواهی آنها نیز در داخل مواجه بوده است، این سؤال مطرح میشود که پارادیپلماسی چه نقشی میتواند در تعامل دولت مرکزی با کردهای ساکن در ایران و کردهای منطقه ایفا کند؟ در پاسخ به این سؤال یافتههای مقاله نشان میدهند که پارادیپلماسی، برخلاف نگاه امنیتی- سیاسی حاکم بر دیپلماسی سنتی، میتواند فرصت مناسبی برای بهبود تعامل دولت مرکزی ایران با کردها فراهم آورد. همچنین مناطق کردنشین در این سیاست میتوانند نقش مهمی در بازتعریف روابط ایران با مناطق کردنشین در دیگر کشورهای منطقه بازی کنند. پارادیپلماسی از طریق افزایش نقش و مشارکت اجتماعی هویتهای فروملی نظیر کردها به انسجام اجتماعی منجر میشود. انسجام اجتماعی از مهمترین عوامل در جلوگیری از اختلافات سرزمینی و مسئله استقلالخواهی است. روش مقاله تبیینی است.
محمدعلی شیرخانی؛ رحیم بایزیدی
چکیده
سرمایه انسانی و بهتبع آن جریان بینالمللی سرمایه انسانی از مهمترین شاخصهای مؤثر بر توسعه اقتصادی کشورها هستند. این مسئله باعث شده تا هم کشورهای درحالتوسعه و هم کشورهای توسعهیافته، تمرکز بسیاری بر جذب آنها بهعنوان تولیدکنندگان ارزش اقتصادی داشته باشند. مسئله مهمی که از دغدغههای علمی در سطح جهانی میباشد، اثرات خروج ...
بیشتر
سرمایه انسانی و بهتبع آن جریان بینالمللی سرمایه انسانی از مهمترین شاخصهای مؤثر بر توسعه اقتصادی کشورها هستند. این مسئله باعث شده تا هم کشورهای درحالتوسعه و هم کشورهای توسعهیافته، تمرکز بسیاری بر جذب آنها بهعنوان تولیدکنندگان ارزش اقتصادی داشته باشند. مسئله مهمی که از دغدغههای علمی در سطح جهانی میباشد، اثرات خروج سرمایههای انسانی بر توسعه اقتصادی در کشورهای مبدأ (درحالتوسعه) و کشورهای مقصد (توسعهیافته) است. در این پژوهش تلاش داریم با استفاده از روش مقایسهای به بررسی و مقایسه ایران و ترکیه بهعنوان مواردی از کشورهایی که با خروج سرمایههای انسانی مواجه بودهاند، به این سؤال پاسخ دهیم که خروج سرمایههای انسانی چه تأثیری بر توسعه اقتصادی آنها گذاشته است؟ در این زمینه دو رویکرد عمده وجود دارد. رویکرد نخست بر اثرات منفی جریان بینالمللی سرمایه انسانی و رویکرد دوم نیز بر اثرات مثبت جریان بینالمللی سرمایه انسانی بر توسعه اقتصادی کشورهای مبدأ تأکید دارد. درنهایت این نتیجه حاصل شد که گرچه در مواردی معدود ازجمله درآمدهای رمیتنسی، سرمایهگذاری خارجی و انتقال فناوری، خروج سرمایههای انسانی میتواند توسعه اقتصادی را بهبود بخشد، اما بهخصوص خروج سرمایههای انسانی باکیفیت، عموماً آثار زیانباری بر توسعه اقتصادی کشورهای مبدأ میگذارد.
مختار صالحی؛ آرش قدرتی فر
چکیده
اتحادیه اروپا در مسیر تبدیل به یک بازیگر تأثیرگذار جهانی، با چالشهای زیادی مواجه است. در این میان، یکی از چالشهای جدید، مسئله برگزیت است. موضوع فوق میتواند روند همگرایی اتحادیه را با مشکل مواجه سازد. سؤال پژوهش این است که برگزیت چگونه بر رویکرد اتحادیه اروپا در قابل ایران تأثیر گذاشته است؟ فرضیه مقاله مطرح میکند، خروج بریتانیا ...
بیشتر
اتحادیه اروپا در مسیر تبدیل به یک بازیگر تأثیرگذار جهانی، با چالشهای زیادی مواجه است. در این میان، یکی از چالشهای جدید، مسئله برگزیت است. موضوع فوق میتواند روند همگرایی اتحادیه را با مشکل مواجه سازد. سؤال پژوهش این است که برگزیت چگونه بر رویکرد اتحادیه اروپا در قابل ایران تأثیر گذاشته است؟ فرضیه مقاله مطرح میکند، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، منجر به افزایش نگرانی از گسترش ابهام در مورد آینده اتحادیه اروپا؛ گسترش تفکرات ملیگرایانه؛ آینده امنیت اروپا و توجه به بازارهای مصرف جایگزین برای کشورهای عضو اتحادیه میشود. در همین راستا، متأثر از چهار شاخص فوق به نظر میرسد اروپای پسا برگزیت تلاش میکند از طریق تأکید بر دیپلماسی چندجانبه و حضور پر رنگ در معادلات جهانی همچون موضوعات مرتبط با ایران کارآمدی خود را به نمایش بگذارد. در این مورد اروپا بر لزوم حفظ و تداوم برجام و مذاکره با ایران در مورد سطح نفوذ آن در خاورمیانه، سیاست متعهد سازی جمهوری اسلامی ایران را دنبال میکند. همچنین، در یافتههای پژوهش به این نکته اشاره میشود که عواقب خروج بریتانیا از اروپا منجر به توجه بیشتر اروپا به آینده سیاسی خود شده است و در این میان نقش کشور ایران در چارچوب شاخصهای فوق از سوی اروپا بیشازپیش مورد توجه قرار میگیرد. موضوع بر اساس نظریه همگرایی به بحث گذاشته میشود. برای بررسی موضوع از روش پژوهش علی- تبیینی استفاده میشود.
فرهاد قاسمی؛ محمدرضا فرجی
چکیده
با پیچیدگی سیستم بینالملل و آشوبی شدن آن، سیاست خارجی کشورها نیز به عنوان واحدهای چنین سیستمی از منطق خطی و ساده گذشته پیروی نمیکنند؛ بنابراین در حوزه سیاست خارجی نیاز به دستگاه تحلیلی نوینی است که بر مبنای ویژگیهای چنین سیستمی پایهگذاری شده باشد. سیستم غرب آسیا شدیداً تحت تأثیر وضعیت پیچیدگی در سیستم بینالملل قرار گرفته ...
بیشتر
با پیچیدگی سیستم بینالملل و آشوبی شدن آن، سیاست خارجی کشورها نیز به عنوان واحدهای چنین سیستمی از منطق خطی و ساده گذشته پیروی نمیکنند؛ بنابراین در حوزه سیاست خارجی نیاز به دستگاه تحلیلی نوینی است که بر مبنای ویژگیهای چنین سیستمی پایهگذاری شده باشد. سیستم غرب آسیا شدیداً تحت تأثیر وضعیت پیچیدگی در سیستم بینالملل قرار گرفته است. این پژوهش با مفروض انگاشتن چنین واقعیتی سعی در پاسخ به این پرسش دارد که راهبرد سیاست خارجی ایران در سیستم منطقهای غرب آسیا به عنوان بخشی از سیستم بینالملل پیچیده و آشوبی چگونه تبیین میشود؟ تنوع تهدیدات، تنوع بازیگران، تداخل دینامیکها، الگوهای رفتاری غیرخطی و خوشهای شدن شدید شبکه یاد شده از جمله ویژگیهایی است که ایران در این شبکه با آن روبروست و بر همین اساس تنوع راهبردی در شبکهسازی در غرب آسیا و سیستم راهبردهای مبتنی بر بازدارندگی شبکهای و مثلثی محور سیاست خارجی ایران در غرب آسیا را شکل میدهد.
لیلا براتی؛ وحید سینایی؛ سید احمد فاطمی نژاد
چکیده
روابط ایران و ترکیه در دهههای اخیر در مجموع روبهگسترش، اما در مقاطعی تحتتأثیر اختلافات دو کشور سرد و غیردوستانه بوده است. این نوسانها باعث شکلگیری تببینهای متفاوتی از روابط این دو کشور در بین پژوهشگران سیاست خارجی و روابط بینالملل شده است. هدف این مقاله بررسی و تبیین پایایی روابط دو کشور علیرغم بروز اختلاف میان آنها است. ...
بیشتر
روابط ایران و ترکیه در دهههای اخیر در مجموع روبهگسترش، اما در مقاطعی تحتتأثیر اختلافات دو کشور سرد و غیردوستانه بوده است. این نوسانها باعث شکلگیری تببینهای متفاوتی از روابط این دو کشور در بین پژوهشگران سیاست خارجی و روابط بینالملل شده است. هدف این مقاله بررسی و تبیین پایایی روابط دو کشور علیرغم بروز اختلاف میان آنها است. به عبارت دیگر پرسش اصلی این است که چرا ایران و ترکیه در دهههای اخیر علیرغم اختلافات بنیادی دچار تنش طولانیمدت با یکدیگر نشده و همواره به تنشزدایی و همکاری روی آوردهاند؟ در پاسخ، این فرضیه طرح شده است: پیوستگی فرایندهای امنیتزا و امنیتزدایی که بر ایران و ترکیه تأثیر میگذارند باعث شده که دو کشور از بحرانیشدن اختلافات میان خود جلوگیری نمایند و به همکاری روی آورند. برای بررسی این فرضیه از نظریۀ مجموعۀ امنیتی منطقهای استفاده شد و شش عنصر مجاورت جغرافیایی، الگوی دوستی و دشمنی، وجود دو بازیگر مؤثر، استقلال نسبی، وابستگی متقابل امنیتی، روابط فرهنگی- تمدنی و روابط اقتصادی در مناسبات ایران و ترکیه مورد سنجش قرار گرفت. روش مورد استفاده در مقاله، روش تبیینی است. یافتههای مقاله نشان میدهد که علت جلوگیری از تنشهای شدید و گسترش روابط دو کشور، بهویژه در زمینههای اقتصادی قرارداشتن آنها در یک مجموعه امنیتی بوده است.
سید مصطفی هاشمی؛ عبدالرضا فرجی راد؛ رحیم سرور
چکیده
کد ژئوپلیتیک، نقشۀ عوامل ثابت و متغیّر جغرافیایی تأثیرگذار بر سیاست و بر خاسته از جغرافیای یک کشور است که سیاست خارجی را تحتتأثیر قرار میدهد. شناخت دیدگاههای ژئوپلیتیک نشئتگرفته از کدهای ژئوپلیتیک همسایگان و شناسایی کدهای ژئوپلیتیک موجود در کشورهای هدف میتواند نقش مؤثری در رویکرد سیاست خارجی همراستا با وزن ژئوپلیتیک یک ...
بیشتر
کد ژئوپلیتیک، نقشۀ عوامل ثابت و متغیّر جغرافیایی تأثیرگذار بر سیاست و بر خاسته از جغرافیای یک کشور است که سیاست خارجی را تحتتأثیر قرار میدهد. شناخت دیدگاههای ژئوپلیتیک نشئتگرفته از کدهای ژئوپلیتیک همسایگان و شناسایی کدهای ژئوپلیتیک موجود در کشورهای هدف میتواند نقش مؤثری در رویکرد سیاست خارجی همراستا با وزن ژئوپلیتیک یک کشور ایفا کند. با توجه به اشتراک فراوانی که در پیشینۀ تمدنی، تاریخی، فرهنگی و نژادیِ عراق با ایران وجود دارد و همچنین نفوذ قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در این کشور، شناسایی و مطالعۀ کدهای ژئوپلیتیک این کشور برای جهتدهی به سیاست خارجی ایران، امری لازم و ضروری است. بنابراین نگارندگان، با تأکید بر تحلیل کدهای ژئوپلیتیک موجود در جغرافیای سیاسی ایران و عراق کوشش کردهاند تا با روش توصیفی و تحلیلی عوامل ژئوپلیتیک که بر روابط فیمابین اثرگذار را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهند.
محمد یوسفی جویباری؛ ناصر خورشیدی
چکیده
با رویکارآمدن محمود احمدینژاد در خردادماه سال 1384 و حاکمشدن رویکردهای «تجدیدنظرطلبی» و «عدالتخواهی» در عرصۀ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، برقراری رابطه و گرایش به سمت کشورهای آمریکای لاتین و رهبران چپگرای این کشورها که همصدا با وی خواهان پیاده و اجراییشدن این اصول و انگارهها در محیط بینالمللی بودند، بیش از پیش ...
بیشتر
با رویکارآمدن محمود احمدینژاد در خردادماه سال 1384 و حاکمشدن رویکردهای «تجدیدنظرطلبی» و «عدالتخواهی» در عرصۀ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، برقراری رابطه و گرایش به سمت کشورهای آمریکای لاتین و رهبران چپگرای این کشورها که همصدا با وی خواهان پیاده و اجراییشدن این اصول و انگارهها در محیط بینالمللی بودند، بیش از پیش تقویت شد. سیاست اتحاد و ائتلاف پیگرفته شده توسط محمود احمدینژاد در طول هشت سال ریاست جمهوری، اما دیری نپایید که با بهقدرترسیدن حسن روحانی در مرداد ماه سال 1392، به عدم برقراری رابطه و واگرایی هرچه بیشتر با کشورهای منطقۀ آمریکای لاتین تغییر وضعیت داد. اینکه چرا سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دورۀ ریاست جمهوری حسن روحانی در رابطه با کشورهای منطقۀ آمریکای لاتین از جهتگیری اتحاد و ائتلاف به سمت واگرایی و عدم برقراری رابطه تغییر وضعیت داده، سؤالی است که نویسندگان مقالۀ حاضر با روشی تبیینی به دنبال پاسخگویی بدان خواهند بود. فرضیۀ مقاله مدعای آن است که تغییر در سطح کارگزاری که به تبع آن خردهگفتمانهای موجود نیز با تغییرات و دگرگونیهای اساسی مواجه شدند، باعث کاهش روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای موجود در این منطقه و در نتیجه به واگرایی هرچه بیشتر با آنها انجامیده است.
سیّد هادی زرقانی؛ ابراهیم احمدی
چکیده
به گواه اسناد تاریخی روابط دو کشور ایران و هند دارای پیشینهای به درازای پنج هزار سال است. ولی به شکل دولتهای مدرن امروزی، روابط دو کشور بلافاصله پس از استقلال هند از پاکستان در 1947 برقرار شد و علیرغم نقش متغیرهای مداخلهای، در قبل و پس از انقلاب، دو کشور هیچگاه وارد تنش جدی نشدند و همواره در پی تنشزدایی و رفع ابهام در روابط مابین ...
بیشتر
به گواه اسناد تاریخی روابط دو کشور ایران و هند دارای پیشینهای به درازای پنج هزار سال است. ولی به شکل دولتهای مدرن امروزی، روابط دو کشور بلافاصله پس از استقلال هند از پاکستان در 1947 برقرار شد و علیرغم نقش متغیرهای مداخلهای، در قبل و پس از انقلاب، دو کشور هیچگاه وارد تنش جدی نشدند و همواره در پی تنشزدایی و رفع ابهام در روابط مابین بودند. هماکنون نیز ایران و هند به تبعیت از وابستگیهای متقابل و نگرانیهای مشترک، مناسبات قابلقبول و روبهجلویی دارند. بر این اساس سؤال اصلی این پژوهش اینگونه است که زمینههای تنشزدایی و میل به همکاریهای مشترک ژئوپلیتیکی ایران و هند متأثر از چه عواملی هستند؟ در پاسخ به سؤال پژوهش، این فرضیه مطرح است که طیفی از وابستگیهای متقابل، مانع هرگونه تنش بین دو کشور شده است؛ لذا در بسیاری از زمینهها دو کشور، میل به تعامل و همکاری دارند. عواملی نظیر: ملاحظات و نگرانیهای مشترک امنیتی، منافع مشترک درحوزۀ انرژی، موقعیت مناسب ایران در دسترسی هند به افغانستان و آسیای مرکزی، نقش بندر دریایی چابهار در کریدور شمال- جنوب، منافع و مشارکت (استراتژیکی، اقتصادی و عمرانی) در افغانستان از جمله مواردیاند که باعث وابستگی متقابل منافع ایران و هند هستند و به خودی خود زمینههای همکاری و تعامل دوسویۀ دو کشور را فراهم آوردند. غیر از این، پیشبینی میشود با حصول توافق هستهای ایران و قدرتهای جهانی، روابط هند و ایران گسترش چشمگیری داشته باشد. بهویژه اینکه برخورداری هند از رشد بالای اقتصادی، بهرهمندی از مؤلفههای قدرت (نرم و سخت) و توان بالای تکنولوژیک؛ فرصتهای مناسبی را نیز فراروی ایران قرار میدهد. این پژوهش براساس ماهیت و روش توصیفی- تحلیلی است و اطلاعات موردنیاز به شیوۀ کتابخانهای و براساس مراجعه به منابع معتبر کتب، مقالات و گزارشات مستند گردآوری شده است.
رامین غیور؛ هانیه جعفری
چکیده
دیپلماسی هستهای ایران و پنج به علاوة یک به دنبال توافق جامع هستهای در تیرماه 1394، بیش از گذشته در معرض توجه قرار گرفته و به چالش اذهان مبدل گردیده است. از جمله چراییهای برخاسته از این رویداد، طرح این مسئله میباشد که چه عاملی موجب موفقیت و بهثمررسیدن مذاکرات هستهای دوازدهسالة ایران با قدرتهای جهانی شده است؟ نویسندگان ...
بیشتر
دیپلماسی هستهای ایران و پنج به علاوة یک به دنبال توافق جامع هستهای در تیرماه 1394، بیش از گذشته در معرض توجه قرار گرفته و به چالش اذهان مبدل گردیده است. از جمله چراییهای برخاسته از این رویداد، طرح این مسئله میباشد که چه عاملی موجب موفقیت و بهثمررسیدن مذاکرات هستهای دوازدهسالة ایران با قدرتهای جهانی شده است؟ نویسندگان با ریشهیابی فضای حاکم بر سیاست خارجی دو طرف دیپلماسی هستهای یعنی ایران و آمریکا، مدعی آن هستند که دولتهای یادشده برای رسیدن به اهداف سیاست خارجی، الگوی رفتاری مبتنی بر بعد نرمافزاری قدرت را کنش راهبردی خود قرار داده و با تعمیم این الگو به مسئلۀ هستهای ایران، درصدد حلوفصل آن برآمدهاند. بر این مبنا نوشتار حاضر پرسش مذکور را به این شکل تغییر میدهد که چگونه رویکرد نرمافزاری قدرت امکان دستیابی به توافق هستهای را فراهم میسازد؟ در مقام فرضیهپردازی، نویسندگان در پاسخ به این پرسش، با بهرهگیری از نظریۀ قدرت نرم جوزف نای و با کاربست روش توصیفی-تحلیلی مطرح میسازند که علیرغم تفاوت در اهداف، دولتهای ایران و آمریکا در راستای اثرگذاری بر یکدیگر، از روشهای مسالمتآمیزی چون مذاکره، تعامل، تغییر لحن و ادبیات، اقناعسازی و چندجانبهگرایی، برای نیل به توافق هستهای و تثبیت آن بهره گرفتهاند.
علی باقری دولت آبادی؛ اسماعیل مردانلو
چکیده
یکی از چالشبرانگیزترین مباحث سیاست خارجی ایران طی سالهای 1381 تا 1394 موضوع پرونده هستهای بود. در طول این سالها دولت سید محمد خاتمی و محمود احمدینژاد هر یک بهنوعی درصدد پایان دادن به این چالش برآمدند اما این مهم تنها در دولت حسن روحانی محقق شد. این شرایط منجر به طرح این سؤال میگردد که چه عواملی بر تصمیمگیری رهبران سیاسی ایران ...
بیشتر
یکی از چالشبرانگیزترین مباحث سیاست خارجی ایران طی سالهای 1381 تا 1394 موضوع پرونده هستهای بود. در طول این سالها دولت سید محمد خاتمی و محمود احمدینژاد هر یک بهنوعی درصدد پایان دادن به این چالش برآمدند اما این مهم تنها در دولت حسن روحانی محقق شد. این شرایط منجر به طرح این سؤال میگردد که چه عواملی بر تصمیمگیری رهبران سیاسی ایران و توفیق آنان در شکلگیری یک توافق بینالمللی در این مقطع زمانی تأثیر گذاشت؟ فرضیه پژوهش حاضر بر این استدلال استوار است که طبق نظریه تصمیمگیری روزنا از میان متغیرهای 5 گانه در تصمیمگیری، عامل فرد، جامعه و نظام بینالملل بیشترین تأثیرگذاری را در حصول این توافق ایفا کردهاند. یافتههای پژوهش از ویژگیهای شخصیتی حسن روحانی، خواسته مردم برای پایان تحریمها و احقاق حق هستهای و استقبال جامعه جهانی از ریاست جمهوری حسن روحانی بهعنوان مهمترین عوامل در به سرانجام رسیدن پرونده هستهای یاد میکند. بااینحال تاثیر متغیرهای دیگر همچون نقش و بوروکراتیک را در این میان نادیده نمیانگارد. در انجام پژوهش حاضر از روش کیفی از نوع تبیینی و منابع الکترونیکی و نوشتاری استفاده شده است.