فرشته بهرامی پور؛ کامران کرمی
چکیده
روابط جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان سعودی در طول چند دهه گذشته تا به امروز بین منازعه، رقابت و همکاری محدود در نوسان بوده است. اغلب، رقابت و منازعه این دو بازیگر براساس رویکردهای ایدئولوژیکی و یا ژئوپلیتیکی و همکاری آنها براساس نظریات منطقهگرایی و مبتنی بر ساختار نظام بینالملل تحلیل میشود اما بررسی فهم و ادراک نخبگان ...
بیشتر
روابط جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان سعودی در طول چند دهه گذشته تا به امروز بین منازعه، رقابت و همکاری محدود در نوسان بوده است. اغلب، رقابت و منازعه این دو بازیگر براساس رویکردهای ایدئولوژیکی و یا ژئوپلیتیکی و همکاری آنها براساس نظریات منطقهگرایی و مبتنی بر ساختار نظام بینالملل تحلیل میشود اما بررسی فهم و ادراک نخبگان سیاسی و نظامی آنان عمدتاً موردتوجه قرار نمیگیرد. این پژوهش به دنبال آن است با بررسی اظهارات و رفتار نخبگان سیاسی- نظامی دو کشور، تأثیر این سیگنالها را بر منازعه، تطویل مذاکرات، سرعت توافقات اخیر و آینده روابط دو بازیگر مورد بررسی قرار دهد. سؤال اصلی که مطرح میشود این است که: سیگنالهای ارسالی نخبگان سیاسی-نظامی ایران و عربستان چه تأثیری بر روابط آنها داشته است؟ در پاسخ به سؤال فوق در چارچوب تئوری سیگنالینگ و با روش تحلیل محتوای کیفی این فرضیه مطرح میشود که: سیگنالهای ارسالی نخبگان سیاسی- نظامی و رفتار ایران و عربستان نسبت به یکدیگر باعث شده است نخبگان دو کشور در مقاطعی ادراک مبتنی بر تهدید از یکدیگر داشته باشند و این امر به طولانی شدن مذاکرات و درنتیجه تشدید رقابت و منازعه میان آنها منجر شده است و در مقاطع دیگر این سیگنا-لها مبتنی بر همکاری و بازی با حاصل جمع غیرصفر بوده که دو بازیگر را به یکدیگر نزدیک کرده و توافقاتی میان آنها شکل گرفته است. با توجه به تجربه چنین فرازوفرودهایی در ارسال سیگنالها پیشبینی میشود روابط ایران و عربستان در یک دوره میان مدت با گذار از منازعه بین رقابت و همکاری محدود در نوسان باشد.
مهدی جهانتیغی؛ خسرو وفایی سعدی؛ پونه طبیب زاده
چکیده
مقدمه:پیشبینیهای نظری، رویههای بینالمللی و شواهد اثباتی و تجربی فراوانی در نظام جهانی از یک دوره گذار سریع و عمیق حکایت دارد که در آن قدرتهای نوظهور جهانی و مجموعههای منطقهای، در حال به چالش کشیدن ساختار سنتی قدرت در جهان هستند. همافزایی چین و ایران در برخی از حوزهها در این راستا قابل تفسیر است. بیان مسئله: عدم ادراک ...
بیشتر
مقدمه:پیشبینیهای نظری، رویههای بینالمللی و شواهد اثباتی و تجربی فراوانی در نظام جهانی از یک دوره گذار سریع و عمیق حکایت دارد که در آن قدرتهای نوظهور جهانی و مجموعههای منطقهای، در حال به چالش کشیدن ساختار سنتی قدرت در جهان هستند. همافزایی چین و ایران در برخی از حوزهها در این راستا قابل تفسیر است. بیان مسئله: عدم ادراک مناسب از این رابطه در ایران و بافت بینالملل و تمرکز تفاسیر و تحلیلها بر محور متغیر آمریکا، و برخی خلأهای روششناختی و معرفتشناختی در تحقیقات پیشین مانع از ایجاد یک فهم جامع و روا از این پدیده شده است. روش: بر همین اساس، تحقیق حاضر با استخدام نظریه نقش در نظام بینالملل، تلفیق پدیدارشناسی و تحلیل اثرات متقاطع و اعتباربخشی نخبگانی و نرمافزاری، ابعاد رابطه دو کشور تحت برنامه همکاری مشترک را از دیدگاه چین بررسی کرده است. یافتهها: نتایج نشان داد که رویکرد چین در رابطه با ایران متشکل از دو بعد ساختاری ( متشکل از ده متغیر) و اندیشگانی (متشکل از پنج متغیر) است که به ترتیب منجر به ساخت نقشهای "ابرقدرت-قدرت میانه" و "ذینفع همسو" شده است. تحلیل اثرات متقاطع نیز نشان داد که نظام روابط دو کشور پایدار و فاقد متغیرهای ریسک است و بر همین اساس، ناپایدارسازی آن دشوار است. از طرف دیگر، به دلیل تنافی این نقشها با دیگر نقشهای بینالمللی چین، چشمانداز بسط این رابطه را نیز دشوار کرده است.
وحید سینایی؛ فاطمه محروق؛ احسان مزدخواه
چکیده
با پیچیدگی در روابط بین الملل و نظمهای منطقه ای توجه به دیپلماسی فعال و سیاست همسایگی مجموعه ساز به منظور قدرت سازی و تامین منافع ملی از جمله ضروریات راهبردی کشورها است. در این چارچوب ایران کشوری پرهمسایه است که هر یک از همسایگان آن دارای ویژگیهای ژئوپلیتیکی، منزلتهای استراتژیک و ژئواکونومیک و همچنین معضله ...
بیشتر
با پیچیدگی در روابط بین الملل و نظمهای منطقه ای توجه به دیپلماسی فعال و سیاست همسایگی مجموعه ساز به منظور قدرت سازی و تامین منافع ملی از جمله ضروریات راهبردی کشورها است. در این چارچوب ایران کشوری پرهمسایه است که هر یک از همسایگان آن دارای ویژگیهای ژئوپلیتیکی، منزلتهای استراتژیک و ژئواکونومیک و همچنین معضله های امنیتی هستند. باتوجه به این مسئله در پیش گرفتن سیاست خارجی چندگانه گرا در قالب سیاست همسایگی فرکتال و منطق شبکه ای متداخل از الزامات ایران در عرصه ی سیاستخارجی می باشد. هدف بنیادین این نوشتار تببین وضعیت سیاست همسایگی ایران پساانقلاب در خوانشی نوین است. بدین منظور پرسش محوری این مقاله بدین صورت است که سیاست خارجی همسایگی فعال ایران به عنوان کشوری چندهمسایه، در بستر ساختار سیستمی بین الملل چگونه قابل تبیین است؟ فرضیه مقاله بیان می دارد که بهره گیری از دیپلماسی راهبردی و هوشمندانه در سیاست خارجی ایران، هم افزایی هوشمند و توجه به رویه های نهادی، منجر به ساخت یابی سیاست همسایگی فعال و مجموعه ساز می شود.
ابوالقاسم شهریاری
چکیده
از جمله دلایل تشکیل سازمان بریکس بحرانهای مالی و معضلات وابستگی به دلار است، بههمین دلیل نیز کشورهای عضو این سازمان طی یک دهه گذشته تلاش نمودهاند تا با انجام فرایندهایی که نام دلارزدایی بر آن نهاده شده است، قدرت بانکهای مرکزی خود را افزایش دهند. ایران ازجمله کشورهایی است که عضو سازمان بریکس شده است و درعینحال تحتتأثیر تحریم ...
بیشتر
از جمله دلایل تشکیل سازمان بریکس بحرانهای مالی و معضلات وابستگی به دلار است، بههمین دلیل نیز کشورهای عضو این سازمان طی یک دهه گذشته تلاش نمودهاند تا با انجام فرایندهایی که نام دلارزدایی بر آن نهاده شده است، قدرت بانکهای مرکزی خود را افزایش دهند. ایران ازجمله کشورهایی است که عضو سازمان بریکس شده است و درعینحال تحتتأثیر تحریم و وابستگی به دلار قرار دارد. برایناساس، هدف پژوهش حاضر امکانسنجی دلارزدایی از اقتصاد ایران بر اساس عضویت در بریکس بر اساس نظریه دلارزدایی است. باتوجهبه اینکه دو کشور چین و روسیه در حال استفاده از سامانههای مبادلات جهانی خود هستند و هر دو عضو بریکس نیز میباشند، این سؤال مطرح شده است که باتوجهبه توافقنامههای اقتصادی بریکس عضویت در این سازمان برای ایران چه مزیتهایی ایجاد خواهد نمود و چگونه زمینه دلارزدایی برای ایران را فراهم خواهد آورد؟ فرضیه تحقیق نیز عبارت است از اینکه باتوجهبه فعالیت سامانههای مبادلات جهانی چین و روسیه در مقابل سوئیفت، استفاده از زمینه همکاری اقتصادی بریکس بستر مناسبی برای دلارزدایی ایران دارد. جهت بررسی وضعیت موجود با استفاده از تکنیک سری زمانی اطلاعات بازه زمانی 1996 الی 2020 مورد تحلیل قرار گرفته است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که عضویت در بریکس علاوه بر مهیا نمودن زمینه افزایش مبادلات اقتصادی، باتوجهبه گستردگی کشورهای همکار در سامانههای چین و روسیه، بستر مناسبی نیز برای دلارزدایی از تجارت ایران فراهم خواهد آورد. درعینحال بایست توجه نمود که دلارزدایی بهمنزله کنار نهادن دلار بهعنوان یک ارز در مبادلات بینالمللی نیست و صرفاً به افزایش تنوع در سبد ارزی کشورها اشاره دارد.
فرزاد رستمی؛ مختار زیبایی؛ فروزان مرزبانی
چکیده
کسب و حفظ موقعیت برتر در ژئوپولیتیک چالش برانگیز خاورمیانه، از اولویتهای استراتژیک ایران بوده و این مهم سالیان طولانی در سایه بهرهمندی از دو بال قدرت نظامی و ایدئولوژیک کشور قابل تحقق بوده است. جایگاهی که با وجود اولویت عملگرایی و تحول در مدارهای تولید قدرت و ثروت منطقهای از جمله اولویتهای اقتصادی و زیستمحیطی، اصلاحات ...
بیشتر
کسب و حفظ موقعیت برتر در ژئوپولیتیک چالش برانگیز خاورمیانه، از اولویتهای استراتژیک ایران بوده و این مهم سالیان طولانی در سایه بهرهمندی از دو بال قدرت نظامی و ایدئولوژیک کشور قابل تحقق بوده است. جایگاهی که با وجود اولویت عملگرایی و تحول در مدارهای تولید قدرت و ثروت منطقهای از جمله اولویتهای اقتصادی و زیستمحیطی، اصلاحات اجتماعی، ظهور کنشگران جدید قدرت منطقهای و فرامنطقهای، شکلگیری بلوکهای جدید قدرت، اولویت علم و فناوری و ... با چشماندازی نگران کننده برای حفظ جایگاه منطقهای ایران مواجه شده است. موضوعی که با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و طرح نظریه امنیت منطقهای، در قالب این سوال که الزامات راهبردی-رویکردی ایران با وجود تحولات مبانی و بسترهای سنتی قدرت در خاورمیانه کدامند؟ و این فرضیه که ایران مستثنی از تغییر معادلات قدرت در خاورمیانه نبوده و بازنگری در سیاستهای گذشته مبتنی بر محدود شدن به رقابتهای ایدئولوژیکی-امنیتی جهت حفظ موازنه و عدم حذف از امنیت چند بعدی قدرت در جریان خاورمیانه ضروری میباشد، مورد واکاوی قرار گرفته است. یافتههای پژوهش نشان میدهد خاورمیانه جدید برخلاف سیاستهای آرمانگرایانه و رئالیسممحور ایران، با کاربست سیاستهای لیبرالیستی و عملگرایانه و با محوریت قدرت ترکیبی حرکت کرده و تاکتیک سنتی ایدئولوژی-امنیت، با وجود تنشزدایی منطقهای، واگذار کردن نتیجه بازی قدرت به رقبا بوده و در این راستا لازم است ایران جهت حفظ اقتدار منطقهای، اقداماتی از قبیل دیپلماسی کارآمد و بدون آزمون و خطا، بکارگیری اقتصاد چندبعدی و دانشبنیان، بهرهمندی از ظرفیتهای ژئوپولیتیکی، بهبود روابط جامعه و حاکمیت به عنوان پشتوانه سیاست خارجی، استفاده از ظرفیتهای فرهنگی و تاریخی و... انجام دهد.
الهام صباغ؛ مهناز گودرزی
چکیده
چندین دهه از فروپاشی شوروی گذشته است و ارتباط با کشورهای جداشده از شوروی سابق از فردایِ پس از فروپاشی در دستورکار دستگاه سیاستخارجی ایران قرار گرفت. ایران با فروپاشی نظام دوقطبی، تلاشهای متعددی را برای گسترش روابط راهبردی با واحدهای سیاسی مستقل کرد؛ تلاشهایی که بیشترِ آنها در قالبِ دیپلماسی رسمی تعریف میشوند. این درحالی ...
بیشتر
چندین دهه از فروپاشی شوروی گذشته است و ارتباط با کشورهای جداشده از شوروی سابق از فردایِ پس از فروپاشی در دستورکار دستگاه سیاستخارجی ایران قرار گرفت. ایران با فروپاشی نظام دوقطبی، تلاشهای متعددی را برای گسترش روابط راهبردی با واحدهای سیاسی مستقل کرد؛ تلاشهایی که بیشترِ آنها در قالبِ دیپلماسی رسمی تعریف میشوند. این درحالی است که چندوجهی شدن روابط دیپلماتیک باعث تغییر سطوح دیپلماسی و مراودات سیاسی کشوها و اتخاذ رویکرد پارادیپلماسی شده است. از منظر پارادیپلماسی، هویتهای خُرد و فروملی مستقل از حکومتهای مرکزی میتوانند در عرصه بینالمللی به نقشآفرینی بپردازند. بر پایه چنین مفروضی، پرسش این نوشتار این است که: «نقاط قوت و ضعف روابط دیپلماتیک ایران و ترکمنستان کدام است و پارادیپلماسی چه کمکی به بهبود و ارتقاء این مناسبات میکند؟» در پاسخ به این پژوهش این فرضیه مطرح است که «عمده آسیب روابط دیپلماتیک تهران ـ عشقآباد، تمرکز انحصاری بر دیپلماسی رسمی بین دو کشور و بیتوجهی به جنبههای جدید در روابط دیپلماتیک ازجمله پارادیپلماسی است که میتواند نقاط ضعف روابط رسمی در محورهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را کاسته و با تمرکز بر ابزارهای متنوع در حوزههای گوناگون دیپلماسی، بر بهبود مناسبات دو کشور بیفزاید.» روش انجام این پژوهش، کیفی از نوع توصیفی-تحلیلی است و دادههای آن از طریق مطالعات کتابخانهای اسنادی گردآوری و در چارچوب نظریه پارادیپلماسی، بررسی و تحلیلشدهاند.
سیدهاشم منیری؛ سیدحسین اطهری
چکیده
این پژوهش تلاش دارد با استفاده از چارچوب نظری زبانشناسی شناختی و روش «پراگلجاز» به بررسی بافت مفهومی سیاست خارجی دولت سیزدهم بپردازد. بنیادیترین راهبرد سیاست خارجی دولت سیزدهم، نظمِ عدالت محور، و حلوفصل مسائل بینالمللی بر پایهی نظم و عدالت است. موانع موجود در رسیدن به این هدف ممکن است مسیر موردنظر را کُند و یا متوقف ...
بیشتر
این پژوهش تلاش دارد با استفاده از چارچوب نظری زبانشناسی شناختی و روش «پراگلجاز» به بررسی بافت مفهومی سیاست خارجی دولت سیزدهم بپردازد. بنیادیترین راهبرد سیاست خارجی دولت سیزدهم، نظمِ عدالت محور، و حلوفصل مسائل بینالمللی بر پایهی نظم و عدالت است. موانع موجود در رسیدن به این هدف ممکن است مسیر موردنظر را کُند و یا متوقف کند. فهم این مسیر در سخنرانیها و بافت زمینهمند دولت قابل بازنمایی و درک است. پرسش اصلی این است که دولت سیزدهم از چه استعارههای مفهومی در گفتمان نظمِ عدالت محور استفاده کرده است؟ فرضیه بر آن است که استعاره «مسیر» پربسامدترین مفهوم در گفتمان دولت آقای رئیسی است. یافتهها نشان میدهد روابط ناعادلانه، بیعدالتی و تبعیض به علت «ذهن» و «نظام سرمایهداری جهانی» با محوریت آمریکا مانع از به انجام رسیدن این مسیر است؛ این مانع با ایجاد «تحول جهادی» قابلبازسازی است. نتایج نشان میدهد، عبارتهای زبانی و فضای ذهنی در دستگاه سیاست خارجی، ساختارهایی هستند که از طریق همبستگی مستقیم و بیواسطه با رویدادها، «معنی» را بین «مخاطب» و «دیگران» پدید میآورند.
سید جلال دهقانی فیروزآبادی؛ سامان فاضلی
چکیده
تبار و تکوین سیاست خارجی ایران پس از انقلاب در قبال آمریکا، مبتنی بر خاطرت تروماتیک از این کشور و به ویژه فراخاطره ۲۸ مرداد بوده است. پیوند خاطرات مذکور با عدم پیگیری عدالت انتقالی از سوی آمریکا و افزون بر آن خلق خاطرات منفی جدید، موجب تداوم وضعیت پساتروماتیک در روابط ایران و آمریکا شده است. از سوی دیگر اراده و خواست دولت انقلابی و اسلامی ...
بیشتر
تبار و تکوین سیاست خارجی ایران پس از انقلاب در قبال آمریکا، مبتنی بر خاطرت تروماتیک از این کشور و به ویژه فراخاطره ۲۸ مرداد بوده است. پیوند خاطرات مذکور با عدم پیگیری عدالت انتقالی از سوی آمریکا و افزون بر آن خلق خاطرات منفی جدید، موجب تداوم وضعیت پساتروماتیک در روابط ایران و آمریکا شده است. از سوی دیگر اراده و خواست دولت انقلابی و اسلامی نیز ایران معطوف به مبارزه با استکبار و آمریکا بوده است. در این راستا با بهرهمندی از خاطرات ناگوار از رفتار آمریکا، مبارزه خاطراتی تبدیل به یکی از ابعاد مهم رویکرد ایران در قبال آمریکا شد. همچنین ایران پس از انقلاب درصدد برآمد که از نقش قربانی صرف خارج شود. لذا با حمله به دردآورترین مکان خاطره ایرانیان، یعنی سفارت آمریکا، خاطره مهم و نوینی در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ خلق کرد. خاطره، تفسیر و به یادآوردن گذشته از چشمانداز سیاسی- اجتماعی اکنون است. سیاست خاطره بسیج خاطرات جمعی در راستای مشروعیتبخشی به نظم مستقر و پیشبرد پروژههای سیاسی- ایدئولوژیک در محیط داخلی و خارجی از طریق جامعهپذیری خاطراتی است. بر این مبنا سوال این پژوهش این است که رویکرد خاطراتی جمهوری اسلامی ایران در قبال آمریکا در مورد ۱۳ آبان چیست؟ پاسخ این است که رویکرد خاطراتی ایران در این باره عبارت است از سیاست یادآوری خاطره ۱۳ آبان از طریق رویههای خاطراتی با محتوای روایی نفرت و پیروزی همزمان و بازتولید مستمر آن به منظور مشروعیت و انگیزهبخشی به سیاست خارجی.
خلیل اله سردارنیا؛ محمد فلاح؛ هنگامه البرزی
چکیده
هدف از انجام این پژوهش ارائه پاسخ تحلیلی از منظر اقتصاد سیاسی و نیز جامعه شناختی سیاسی به این پرسش است: تحریمهای شدید نفتی و بانکی مرتبط با آن در بستر تنشهای سیاسی و هستهای بین ایران و ایالات متحده آمریکا و هم پیمانان غربی آن چه تاثیری بر امنیت ملی ایران در دهه 1390 شمسی داشته است؟ فرضیه پژوهش آن است که با توجه به وابستگی شدید بودجه ...
بیشتر
هدف از انجام این پژوهش ارائه پاسخ تحلیلی از منظر اقتصاد سیاسی و نیز جامعه شناختی سیاسی به این پرسش است: تحریمهای شدید نفتی و بانکی مرتبط با آن در بستر تنشهای سیاسی و هستهای بین ایران و ایالات متحده آمریکا و هم پیمانان غربی آن چه تاثیری بر امنیت ملی ایران در دهه 1390 شمسی داشته است؟ فرضیه پژوهش آن است که با توجه به وابستگی شدید بودجه دولت ایران به درآمدهای نفتی، تحریم نفتی و کاهش شدید این درآمدها، امنیت ملی ایران در ابعاد اقتصادی و سیاسی را آسیبپذیر ساخته است. این مطالعه با روش تبیینی – تحلیلی و روش کتابخانهای و اینترنتی برای دادهها در چارچوب رویکرد جامعه بنیاد مکتب کپنهاگ به امنیت ملی انجام شده است. یافتهها حاکی از آن است که تحریمهای نفتی در یک دهه اخیر به ویژه در دوره ریاست جمهوری ترامپ این پیامدهای منفی را بر اقتصاد ایران داشته است: ناعتمادی و کاهش شدید سرمایهگذاری خارجی و داخلی، کاهش تولید در بخشهای صنعتی و کشاورزی، عدم انتقال دانش فنی در نفت، بیکاری فزاینده، تورم شدید و بی سابقه ناشی از تحریم و نقدینگی بالای ناشی از استقراضهای بیرویه دولت از بانک مرکزی و چاپ اسکناس، گسترش فساد اقتصادی در اشکال قاچاق، احتکار، اختلاس، رانت جویی، افزایش ضریب جینی یا نابرابری و شکاف طبقاتی شدید، آسیب پذیری شدید سرمایهگذاری صاحبان سرمایههای کوچک و میانی در بورس و جاهای دیگر. چنین پیامدهای منفی ناشی از تحریمها به ویژه در نیمه دوم دهه 1390 سبب رخ دادن اعتراضات ساختارشکن، رادیکال و زنجیروار با پیوندهای افقی بین اعتراضات اصناف و گروههای اجتماعی در شکل خیابانی شدند
افسانه یاریان؛ علی صالحی فارسانی؛ حسین ابوالفضلی کریزی
چکیده
چین، یکی از قدرتهای بزرگ عصر کنونی، بهویژه بهلحاظ اقتصادی، است و یکی از کنشگران فعال دراینزمینه بهشمار میآید. رویکرد سیاست خارجی چین در مورد کشورهای جهان، متفاوت است. هدف پژوهش حاضر، بررسی جایگاه ایران در سیاست خارجی چین است؛ برایناساس، پرسش پژوهش بر چیستی جایگاه ایران در سیاست خارجی این کشور استوار بوده و برای پاسخ ...
بیشتر
چین، یکی از قدرتهای بزرگ عصر کنونی، بهویژه بهلحاظ اقتصادی، است و یکی از کنشگران فعال دراینزمینه بهشمار میآید. رویکرد سیاست خارجی چین در مورد کشورهای جهان، متفاوت است. هدف پژوهش حاضر، بررسی جایگاه ایران در سیاست خارجی چین است؛ برایناساس، پرسش پژوهش بر چیستی جایگاه ایران در سیاست خارجی این کشور استوار بوده و برای پاسخ به آن، این فرضیه را بهآزمون میگذاریم که چین بهمنظور مقابله با یکجانبهگرایی آمریکا در منطقۀ خاورمیانه و تأمین منافع اقتصادی ناشی از طرحهای آیندۀ خود در سطح نظام بینالملل، در دستگاه سیاست خارجیاش، جایگاه ویژهای را به ایران اختصاص داده است. روش گردآوری دادهها، شیوۀ کتابخانهای و الکترونیکی و روش پژوهش از نوع کیفی و ردیابی فرایند، و الهامگرفته از نظریۀ واقعگرایی است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که چین، برپایۀ سه راهبرد توسعۀ همکاریهای اقتصادی، برای شکست و انحراف ایران را در سیاست خارجی خود مهم میداند و نگاه ویژهای به ایران در منطقۀ خلیج فارس دارد. درواقع ایران، این امکان را برای چین فراهم میکند که منبع انرژی خود را تأمین کند، نظم منطقهای بهرهبری آمریکا را بهچالش بکشد، منطقۀ خاورمیانه را بهنفع خود مصادره کند، مسیر مهار چین توسط آمریکا را منحرف کند، و بازار گستردهای برای فروش محصولات خود داشته باشد.
روحاله اسلامی؛ فریده امانی
چکیده
ایران و عربستان از تأثیرگذارترین و مهمترین کشورهای منطقه خاورمیانه و در حوزهی بزرگتر جغرافیایی و عقیدتی جهان اسلام هستند که به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، روابط خصمانه و تقابلگرایانهای در قبال دیگری در پیش گرفتند. رویکردهای متفاوت دو کشور در مسائل منطقهای و جهانی، تلاش دو کشور برای تبدیل شدن به قدرت اول منطقه، تبدیل شدن ...
بیشتر
ایران و عربستان از تأثیرگذارترین و مهمترین کشورهای منطقه خاورمیانه و در حوزهی بزرگتر جغرافیایی و عقیدتی جهان اسلام هستند که به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، روابط خصمانه و تقابلگرایانهای در قبال دیگری در پیش گرفتند. رویکردهای متفاوت دو کشور در مسائل منطقهای و جهانی، تلاش دو کشور برای تبدیل شدن به قدرت اول منطقه، تبدیل شدن دو کشور بهعنوان نمادی از قطبهای مذهبی شیعه و سنی، مواضع طرفین در خصوص بحران های منطقهای باعث شد تا رابطهای نه چندان مثبتی بین دو کشور حاکم باشد و در مواردی منجر به تنش و نزاع گردد. در همین راستا، نگارندگان به دنبال پاسخ به این سوال اساسی هستند که چرا بهرغم همگونی مذهبی و منافع منطقهای دو کشور ایران و عربستان همچنان بر دشمنیهای خود اصرار ورزیدهاند؟ در پاسخ به سوال پژوهش بر اساس چارچوب نظری امنیت هستیشناختی این فرضیه مطرح میشود که پایبندی دو کشور ایران و عربستان سعودی بر دشمنی خود با دیگری به امری عادی تبدیل شده که منافع آنها را به نحوی مطلوبتر برای آنها تأمین میکند و هر دو کشور نمیخواهند با تغییر نگاه خود به دیگری این روند عادی را برهم زده براین اساس منازعه آنها بعد هویتی (سازهانگارانه) و هستی شناسی دارد. روش تحقیق در این پژوهش، تفسیری و شیوه گردآوری دادهها به روش کتابخانهای و مقالات، سایتها و... میباشد.
محمد محمودیکیا
چکیده
دعاوی نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران یکی از محوریترین چالشهای ایران با نظام بینالمللی بوده و طیف وسیعی از موضوعات و دعاوی حقوق بشری در قالب انتشار گزارشهای گزارشگران ویژه، گزارشهای دبیرکل سازمان ملل متحد و نیز قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل متحد در خصوص وضعیت حقوق بشر در ایران مطرح شده است. این پژوهش با هدف پاسخ به ...
بیشتر
دعاوی نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران یکی از محوریترین چالشهای ایران با نظام بینالمللی بوده و طیف وسیعی از موضوعات و دعاوی حقوق بشری در قالب انتشار گزارشهای گزارشگران ویژه، گزارشهای دبیرکل سازمان ملل متحد و نیز قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل متحد در خصوص وضعیت حقوق بشر در ایران مطرح شده است. این پژوهش با هدف پاسخ به این سؤال که اسناد حقوق بشری سازمان ملل چه رویکردی را نسبت به ایران برگزیده است و این که برای کاستن از سطح تعارض و چالش چه راهکارهایی را میتوان اندیشید، تلاش دارد تا با کاربست روش مطالعه اسنادی، به بررسی دعاوی حقوق بشری ارکان حقوق بشری سازمان ملل متحد علیه جمهوری اسلامی ایران و نیز راهکارهای عملیاتی برای برونرفت از وضعیت چالش، در سه سطح کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت بپردازد. یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که هرچند برخی از وجوه و زمینههای بروز چالش، ریشه در عناصر گفتمانی و نیز زبان استعارهای متفاوت گفتمان حقوق بشری ایران و نظام بینالملل دارد، با این حال، راهکارهای متعددی برای حداقلسازی تنش در زمینه حقوق بشر میان ایران و نظام بینالمللی وجود دارد
ویدا ورهرامی؛ مهدی فروسیان
چکیده
تولید شتابان نفت شیل علاوه بر استقلال نفتی آمریکا، باعث بروز تغییرات اساسی در بازار نفت (افزایش شتابان عرضه و کاهش مداوم قیمت) در چند سال اخیر گردیده، اما این استقلال نفتی همچنین موجب تغییرات اساسی در دیدگاه سیاسی و امنیتی آمریکا نسبت به کشورهای نفتی نیز گردیده است. اعمال فشار حداکثری تا حذف نفت کشورهای ایران و ونزوئلا از بازارهای ...
بیشتر
تولید شتابان نفت شیل علاوه بر استقلال نفتی آمریکا، باعث بروز تغییرات اساسی در بازار نفت (افزایش شتابان عرضه و کاهش مداوم قیمت) در چند سال اخیر گردیده، اما این استقلال نفتی همچنین موجب تغییرات اساسی در دیدگاه سیاسی و امنیتی آمریکا نسبت به کشورهای نفتی نیز گردیده است. اعمال فشار حداکثری تا حذف نفت کشورهای ایران و ونزوئلا از بازارهای جهانی، گواهی آشکار از این تغییر سیاست آمریکاست. همچنین تبعیت دیگر کشورها (تولید کنندگان و مصرف کنندگان نفت)، از آمریکا بیانگر پایداری هژمونی آمریکا در عرصه بین الملل است. در مطالعه حاضر، با بیان هژمونی آمریکا از جنبه های مختلف بیان میشود که آمریکا میتواند بدون ترس از اختلال در عرضه نفت و به پشتوانه قدرت خود، سیاست های خود را بر بازار نفت حاکم نماید و بخشی از سهم بازار کشورهای نفتی را تصاحب نماید. در این مطالعه با معرفی شاخصی، (که نشان دهنده میزان همسویی سیاسی و اقتصادی کشورهای تولیدکننده نفت با آمریکاست) به بررسی روابط اقتصادی و سیاسی آمریکا با کشورهای تولیدکننده نفت پرداخته شد و بر اساس این شاخص کشور روسیه هدف بالقوه بعدی برای آمریکا در بازار نفت معرفی گردید. همچنین با طراحی یک بازی پویا با اطلاعات کامل به بررسی انتخاب های دو کشور ایران و آمریکا به بمنظور حذف ایران از بازار نفت پرداخته و با ارزشگذاری پیامد هر یک از عمل ها (آمریکا) و عکس العمل ها (ایران) در طول این بازی (جنگ) نفتی در سه دوره کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت، استراتژی فعلی ایران و آمریکا (که موجب حذف ایران از بازار نفت گردیده) بازگو شد.
صدیقه شیخ زاده جوشانی؛ فاطمه میرشکارپور
چکیده
اغلب، افراد انسانی هنگام مواجهه با رویدادها یا موقعیتهای جاری ناآشنا یا جدید تلاش میکنند از مقایسه این رویدادها با رویداد یا موقعیتی در گذشته برای فهم رویداد جاری کمک بگیرند. فهم یک رویداد یا موقعیت جاری از گذر قیاس آن با رویداد یا موقعیتی در گذشته یک سازوکار یا میانبر شناختی است که روانشناسی شناختی از آن به عنوان «استدلال قیاسی» ...
بیشتر
اغلب، افراد انسانی هنگام مواجهه با رویدادها یا موقعیتهای جاری ناآشنا یا جدید تلاش میکنند از مقایسه این رویدادها با رویداد یا موقعیتی در گذشته برای فهم رویداد جاری کمک بگیرند. فهم یک رویداد یا موقعیت جاری از گذر قیاس آن با رویداد یا موقعیتی در گذشته یک سازوکار یا میانبر شناختی است که روانشناسی شناختی از آن به عنوان «استدلال قیاسی» اشاره می کند. پژوهش حاضر با تمرکز بر رویداد سیاست خارجی «مذاکرات و توافقات هستهای ایران-گروه 1+5» نشان داده است چگونه برخی شخصیتهای سیاسی، رسانه ها و کاربران آنها در ایران کوشیده اند با توسل به قیاسهای تاریخی رویداد «مذاکرات و توافقات هستهای سهگانه ایران-گروه1+5» را فهم کنند. بر اساس یافتههای پژوهش، قطعنامه 598، قرارداد الجزایر 1981، ملی شدن صنعت نفت، معاهده ترکمانچای، پیمان سعدآباد، معاهده گلستان، معاهده پاریس، امیرکبیر، آرش کمانگیر، صلح حدیبیّه و صلح امام حسن(ع)، قیاسهای تاریخیای هستند که قیاسگران با توسل به آنها رویداد سیاست خارجی «مذاکرات و توافقات هستهای ایران-گروه1+5 (1394-1392)» را فهم کرده اند که از این میان، قطعنامه 598 و صلح حدیبیّه هر یک به طور برابر با فراوانی 22 درصد، فراگیرترین قیاسها هستند. استنباط نویسندگان این است که میان موافقان و مخالفان «توافقات هستهای سهگانه ایران-1+5» در جامعه ایرانی نبردی قیاسی در جریان بوده که ابزار این نبرد را رتوریک ایران/ملی گرایی-اسلامگرایی شکل داده است.
ضیاالدین عثمانی؛ سید امیر نیاکویی؛ رضا سیمبر
چکیده
بحرانهای امنیتی در افغانستان با سقوط رژیم طالبان و نقش آفرینی ایالات متحده و ناتو در این کشور بین سالهای 2008-2001 فروکش نمود. با این حال، میزان خشونت ها، تلفات انسانی، حملات هراس افکنانه، فعالیت گروههای هراس افکن و جنگ سالاران، احساس ناامنی در میان شهروندان عادی و نخبگان سیاسی، و همچنین تزلزل نهادها و نظام سیاسی افغانستان از سال 2008 ...
بیشتر
بحرانهای امنیتی در افغانستان با سقوط رژیم طالبان و نقش آفرینی ایالات متحده و ناتو در این کشور بین سالهای 2008-2001 فروکش نمود. با این حال، میزان خشونت ها، تلفات انسانی، حملات هراس افکنانه، فعالیت گروههای هراس افکن و جنگ سالاران، احساس ناامنی در میان شهروندان عادی و نخبگان سیاسی، و همچنین تزلزل نهادها و نظام سیاسی افغانستان از سال 2008 به بعد افزایش یافت و حمایت بازیگران منطقهای از گروههای غیردولتی و محلی، به مرور زمان علنی تر شد. این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش است که چه عواملی زمینه ساز گسترش ناامنی و بحرانهای امنیتی در افغانستان از سال 2008 تا 2021 میلادی بوده است؟ برای پاسخ به این پرسش از نظریههای امنیتی و به طور خاص رویکردهای باری بوزان، محمد ایوب و ریچارد لیتل استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که افتراق در باب ایده دولت متاثر از قومیت و مذهب، جامعه چند پاره، کاهش مشروعیت حکومت، گروههای هراس افکن و جنگ سالاران و ارتباط این عوامل با محیط امنیتی قوای نامتقارن (محیط امنیتی افغانستان و پاکستان و افغانستان و ایران) موجب شکلگیری و گسترش چالش های امنیتی افغانستان بعد از 2008 میلادی شده است.
علی اکبر ندائی
چکیده
بخش اعظم تاریخ روابط خارجی کشور ایران، به مدت بیش از نیم قرن، متاثر از رابطه با ایالات متحده و کیفیت آن بوده است. هدف اصلی این نوشتار پرداختن به دوره ای از این روابط؛ شامل تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان ایرانی؛ و تبعات و پیامدهای منفی آن است. بدین منظور از نظریه «وابستگی به مسیر»، برای تبیین این رابطه بهره گرفته شده است. سوال ...
بیشتر
بخش اعظم تاریخ روابط خارجی کشور ایران، به مدت بیش از نیم قرن، متاثر از رابطه با ایالات متحده و کیفیت آن بوده است. هدف اصلی این نوشتار پرداختن به دوره ای از این روابط؛ شامل تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان ایرانی؛ و تبعات و پیامدهای منفی آن است. بدین منظور از نظریه «وابستگی به مسیر»، برای تبیین این رابطه بهره گرفته شده است. سوال اصلی تحقیق، به این امر اختصاص یافته است که؛ وابستگی به مسیر چگونه با توجه به محیط و شرایط آن دوره سبب ساز پیش رفتن اوضاع به سمت و سوی خصومت و دشمنی بین دو کشور گردیده است. مدعای این پژوهش بر این فرضیه استوار است که، تصمیمات متقابل دو کشور پس از آن واقعه به عنوان یک نقطه عطف، متضمن وابستگی به مسیر بوده است و بواسطه آن قابل تبیین است. بنابراین، پس از جستجو در کتب و مقالات مختلف، با سود جستن از روش کیفی به تحلیل و تبیین تصمیمات و اقدامات طرفین درگیر در بحران مبادرت نمودم. یافته های پژوهش بر تاثیر منفی وابستگی به مسیر در محیط بحرانی و عدم اطمینانِ حاصل از آن بزنگاه مهم دلالت دارد. نتیجه این که؛ تصمیمات تهران و واشینگتن به دلیل وابسته به مسیر بودن در هر مرحله، بر وخامت اوضاع افزوده است.
سیدمحمد موسوی؛ غفار زارعی؛ امین روان بد
چکیده
هدف پژوهش حاضر کشف بنیادی ترین گام برای پیاده سازی ابتکارهای مبتنی بر انگاره امنیت درونزا در خلیج فارس ازجمله «پویش صلح هرمز» است. از این رو پرسش اصلی مقاله این است که «زیربنایی ترین گام برای پیاده سازی پویش صلح هرمز کدام است؟» از آنجاکه لازمه پیاده سازی پویش صلح هرمز، تضعیف الگوی بی اعتمادی دیرینه درهم ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر کشف بنیادی ترین گام برای پیاده سازی ابتکارهای مبتنی بر انگاره امنیت درونزا در خلیج فارس ازجمله «پویش صلح هرمز» است. از این رو پرسش اصلی مقاله این است که «زیربنایی ترین گام برای پیاده سازی پویش صلح هرمز کدام است؟» از آنجاکه لازمه پیاده سازی پویش صلح هرمز، تضعیف الگوی بی اعتمادی دیرینه درهم تنیده شده با عداوت معاصر میان ایران و شورای همکاری خلیج فارس به شمار می آید، فرضیه مقاله این بوده است که «بهبود مناسبات دوجانبه تهران-ریاض، زیربناییترین گام برای پیاده سازی پویش صلح هرمز به شمار می آید.» این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی (کیفی) بوده و در فرایند تحلیل یافته ها از روش شناسی استنتاجی استفاده شده است. چارچوب مفهومی حاکم بر مقاله نیز با اعمال نظریه موازنه تهدید بر نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای شکل گرفته است. یافته های مقاله در تکمیل فرضیه مقاله به این واقعیت اشاره دارند که اولا وجود حداقل درجاتی از همگرایی امنیتی میان تهران و ریاض برای پیاده سازی هرگونه الگوی امنیتی مبتنی بر انگاره امنیت درونزا در خلیج فارس ضروری است و ثانیا چون عربستان انگیزهای برای پیاده سازی ابتکارهای مبتنی بر امنیت درونزا در منطقه ندارد، تهران می تواند با ایجاد تفاهم با ریاض بر سر برخی مناطق نفوذ در خاورمیانه به کمینه شرایط لازم برای همگرایی امنیتی با عربستان سعودی دست یابد.
امیرحسین وزیریان؛ شهروز شریعتی
چکیده
حضور ایران در عمان و سوریه طی نیم قرن گذشته از نشانگان افزایش قدرت و نفوذ منطقهای سیاست خارجی ایران تلقی شده است. این مقاله با بهرهگیری از دادههای مستند، منابع دست اول و روش اسنادی و تحلیل پسارویدادی مبتنی بر روش مقایسهای در پی پاسخ به این پرسش است که چرا ایران طی نیم قرن اخیر در بحرانهای دو کشور عربی عمان و سوریه حضور یافت و ...
بیشتر
حضور ایران در عمان و سوریه طی نیم قرن گذشته از نشانگان افزایش قدرت و نفوذ منطقهای سیاست خارجی ایران تلقی شده است. این مقاله با بهرهگیری از دادههای مستند، منابع دست اول و روش اسنادی و تحلیل پسارویدادی مبتنی بر روش مقایسهای در پی پاسخ به این پرسش است که چرا ایران طی نیم قرن اخیر در بحرانهای دو کشور عربی عمان و سوریه حضور یافت و این حضور نظامی چه دستاوردی برای منافع ملی ایران داشته است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد با وجود تفاوتهای ماهوی نظام بینالملل و رژیم سیاسی حاکم بر کشور طی نیم قرن گذشته، حضور نظامی ایران در قلمرو پادشاهی عمان و جمهوری عربی سوریه در پرتو استلزامات حاصل از محاصره ژئوپولیتکی و لزوم خنثیسازی تهدیدات محیط پیرامونی در مرزهای خارج از کشور بوده است. این مقاله همچنین با استفاده از آموزههای نظریه رئالیسم و بهرهگیری از مفهوم دفاع آفندی نشان میدهد دستاورد این حضور برون مرزی ایران در مورد بحران عمان جلوگیری از به خطر افتادن امنیت انرژی کشور و ممانعت از تهدید گسترش خطر کمونیسم در منطقه خلیج فارس و در مورد بحران سوریه پاسداری از تمامیت ارضی و خنثیسازی قابل توجه تهدید ژئوپولیتیکی رادیکالیسم سلفی در منطقه غرب آسیا بوده است.
محمدجواد فتحی؛ شهره پیرانی؛ اکبر غفوری
چکیده
یکی از مسائل محوری در گسترۀ پرتنش و بحرانی غرب آسیا، تأثیر پنداره و فرض تنهایی راهبردی بر اهداف، انگیزهها، و راهبردهای منطقهای نخبگان تصمیمساز جمهوری اسلامی ایران است. پرسش اصلی پژوهش این است که «چرا جمهوری اسلامی ایران، دچار تنهایی راهبردی شد و برای برونرفت از این تنهایی از کدام دکترینها بهره گرفته است؟» فرضیه پژوهش ...
بیشتر
یکی از مسائل محوری در گسترۀ پرتنش و بحرانی غرب آسیا، تأثیر پنداره و فرض تنهایی راهبردی بر اهداف، انگیزهها، و راهبردهای منطقهای نخبگان تصمیمساز جمهوری اسلامی ایران است. پرسش اصلی پژوهش این است که «چرا جمهوری اسلامی ایران، دچار تنهایی راهبردی شد و برای برونرفت از این تنهایی از کدام دکترینها بهره گرفته است؟» فرضیه پژوهش این است که «تغییر نظام از پهلوی به جمهوری اسلامی سبب شد که ایران ازیکسو، درعمل بهجز سوریه، متحد دولتیِ قدرتمند و پایداری نداشته باشد و ازسویدیگر، جبههای از متحدان درونمنطقهای و فرامنطقهای، کشور را محاصره کنند. همین مسئله سبب شده است که اهداف و راهبردهای منطقهای ایران بر این ایده استوار شود که راهکار مقابله با تصور تهدید ناشی از تنهایی راهبردی، بازدارندگی درونزا همراه با نقشآفرینی برونمرزی برای مقابله با منابع تهدید در خارج از جغرافیای سرزمینی است». یافتههای پژوهش نشان میدهد، اهدافی مانند حمایت از جنبشهای آزادیبخش، حائلسازی در برابر منابع تهدید، مقابله با آمریکا و موازنه با متحدان منطقهای آمریکا، و راهبردهای برجستهای مانند منع منطقهای و ضددسترسی، نبرد نامتعارف زمینی و دریایی، بازدارندگی موشکی کلاسیک و نئوبالستیکگرایی،صنعت پهپاد، الگوی حزبالله و لبنانیزه کردن، اتحادسازی با کنشگران فرامنطقهای، دیپلماسی مذهبی و فرهنگی، نشاندهندۀ تأثیرپذیری مستقیم از انگاره تهدیدآمیز تنهایی راهبردی است که برای برونرفت از این تنهایی و انزوای منطقهای طرح شدهاند. روش پژوهش در این مقاله، کیفی بوده و مراجعه به اسناد کتابخانهای، مبنا قرار گرفته است. مسئلۀ اصلی نیز با رویکرد تحلیلیـتبیینی بررسی شده است.
قاسم اصولی؛ امین نواختی مقدم
چکیده
ویژگیهای تاریخی و فرهنگی مشترک، همجواری ژئوپلیتیک، نیاز به همکاری در حوزه انرژی، ترانزیتی و گسترش همکاریهای منطقهای، ایران و ترکمنستان را به همکاری بیشتر با یکدیگر ترغیب میکند. هدف مقالۀ حاضر این است که با سنجش ابعاد گوناگون روابط اقتصادی ایران و ترکمنستان و واکاوی فرصتها و چالشهای روابط دو کشور، جایگاه ایران در اقتصاد ...
بیشتر
ویژگیهای تاریخی و فرهنگی مشترک، همجواری ژئوپلیتیک، نیاز به همکاری در حوزه انرژی، ترانزیتی و گسترش همکاریهای منطقهای، ایران و ترکمنستان را به همکاری بیشتر با یکدیگر ترغیب میکند. هدف مقالۀ حاضر این است که با سنجش ابعاد گوناگون روابط اقتصادی ایران و ترکمنستان و واکاوی فرصتها و چالشهای روابط دو کشور، جایگاه ایران در اقتصاد ترکمنستان و راهبردهای گسترش روابط دو کشور را بررسی کند؛ بنابراین، پرسش اصلی مقاله این است که «مهمترین فرصتها و چالشهای همکاری ژئواکونومیک ایران و ترکمنستان کدامند؟» فرضیهای که بررسی میشود این است که «همکاری در حوزههای انرژی (گاز، نفت، و برق) و مسیرهای انتقال آن، حوزه ترانزیتی و خطوط ارتباطی، حوزههای فنی و مهندسی و سرمایهگذاری مشترک، همکاری در حوزه کشاورزی و کشت فراسرزمینی، همکاریهای منطقهای در قالب سازمان اکو، و همکاریهای مربوط به حوزۀ دریای خزر، از مهمترین فرصتهای ژئواکونومیکی، و چشمانداز کاهش ذخایر انرژی ترکمنستان، پرریسک بودن شرایط سرمایهگذاری در این کشور، لزوم گرفتن روادید برای فعالیتهای تجاری، چالشهای ناشی از نظام بانکی، و نقش چالشزای قدرتهای مداخلهگر ازجمله آمریکا در روابط ایران با ترکمنستان، از مهمترین چالشهای ژئواکونومیک روابط دو کشور بهشمار میآیند. با توجه به اینکه هر دو کشور بهدلیل صادرات انرژی، در عرصۀ بینالمللی اهمیت فراوانی دارند، تقویت همکاری دو کشور در این زمینه میتواند سبب تأثیرگذاری بیشتر این دو کنشگر در عرصۀ امنیت عرضۀ انرژی شود. در این پژوهش تلاش شده است مسائل اصلی مقاله به روش توصیفی و تحلیلی بررسی شوند.
فرشته بهرامی پور؛ محمدحامد پورجعفری
چکیده
امروزه تقریباً بیشتر سیاستمداران کشورهای جهان، در شبکههای اجتماعی اینترنتی حضور دارند و در حسابهای کاربریشان، متنها و گزارشهای کاری را منتشر مینمایند. نقطه اوج این فعالیتها را میتوان در دوران مذاکرات هستهای ایران و 1+5 مشاهده کرد. سؤال اصلی که در اینجا مطرح میشود این است که: نقش شبکههای اجتماعی درروند مذاکرات ...
بیشتر
امروزه تقریباً بیشتر سیاستمداران کشورهای جهان، در شبکههای اجتماعی اینترنتی حضور دارند و در حسابهای کاربریشان، متنها و گزارشهای کاری را منتشر مینمایند. نقطه اوج این فعالیتها را میتوان در دوران مذاکرات هستهای ایران و 1+5 مشاهده کرد. سؤال اصلی که در اینجا مطرح میشود این است که: نقش شبکههای اجتماعی درروند مذاکرات هستهای وین چگونه بوده است؟ برای گردآوری دادهها از مصاحبههای نیمه ساختاریافته استفادهشده است. تمام دادهها با بهرهمندی از روش تحلیل محتوای کیفی مورد بررسی قرارگرفته است. نتایجی که در پاسخ به پرسش فرعی نخست حاصل شد نشان داد که تعامل با مردم، مدیریت افکار عمومی و استفاده از زبان انگلیسی بخشی از نقاط قوت گروه مذاکرهکننده هستهای ایران در استفاده از شبکههای اجتماعی بوده است و از سوی دیگر، نداشتن راهبرد، بی نظم بودن و نداشتن مشاور رسانهای را نیز میتوان در لیست نقاط ضعف مذاکرهکنندگان در استفاده از این شبکهها جای داد. در بخش دیگری از نتایج و در پاسخ به پرسش فرعی دوم مشخص شد که شکستن انحصار رسانهای جریان اصلی، بالا بردن سرمایه اجتماعی مردم نسبت به مسئولان و تعامل مستقیم با مردم جهان و سخن رودررو با افکار عمومی از مهمترین اهدافی است که گروه مذاکره کننده هستهای با استفاده از شبکههای اجتماعی در پی آن بوده است و اما از دید مصاحبه شوندگان این پژوهش، پوشش رسانهای، ابزار جنگ روانی، جریانسازی رسانهای، بسترسازی تحلیل اخبار و مکمل جریان گردش آزاد اطلاعات از مهمترین کارکردهایی است که شبکه های اجتماعی در مذاکرات هستهای داشتند.
عبدالرضا عالیشاهی؛ یونس فروزان؛ حسین مسعودنیا؛ سیدعلی مجیدی نژاد
چکیده
از سال ۱۹۹۱، مسئله استقلال اقلیم کردستان عراق یکی از اهداف مهم این اقلیم به شمار میرود. مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان عراق برای رسیدن به این هدف در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷ میلادی همهپرسی تعیین استقلال این اقلیم را از حکومت مرکزی برگزار نمود و عراق را تا آستانه خطر تجزیهطلبی و جنگ داخلی پیش برد و کشورهای منطقه ازجمله جمهوری اسلامی ...
بیشتر
از سال ۱۹۹۱، مسئله استقلال اقلیم کردستان عراق یکی از اهداف مهم این اقلیم به شمار میرود. مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان عراق برای رسیدن به این هدف در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷ میلادی همهپرسی تعیین استقلال این اقلیم را از حکومت مرکزی برگزار نمود و عراق را تا آستانه خطر تجزیهطلبی و جنگ داخلی پیش برد و کشورهای منطقه ازجمله جمهوری اسلامی ایران، ترکیه و سوریه که دارای اقلیتی از اکراد میباشند، این مسئله را تهدیدی بالقوه علیه امنیت ملی خود قلمداد کردند. مقاله حاضر به دنبال ارائه پاسخی متقن بدین سؤال است که به رغم برگزاری مسئله همهپرسی استقلال اقلیم کردستان، چه سناریوهای محتملی را میتوان برای آینده این اقلیم متصور بود؟ و این مسئله چه تأثیراتی بر امنیت جمهوری اسلامی ایران خواهد گذارد؟ نویسندگان با بهرهگیری از روش آیندهپژوهشی و استفاده از منابع مکتوب و مجازی به ترسیم سه سناریو عمده در خصوص آینده اقلیم کردستان عراق مبادرت نمودند و یافتهها پژوهش حاکی از آن است که تحریمهای سیاسی و اقتصادی کشورهای منطقه همچون ایران، ترکیه و عراق، مرگ جلال طالبانی، چالشهای درونی اکراد در درون اقلیم کردستان باعث تعلیق همهپرسی شده و آینده اقلیم کردستان عراق، مطابق متغیرهای الگویی کانتوری و اشپیگل نهتنها سبب همگرایی منطقهای نمیشود بلکه واگرایی وسیعی در منطقه رقم خواهد خورد و تهدیداتی ناشی از سطح ماهیت انسجام، ماهیت ارتباطات، ساختار روابط و سطح قدرت و بازیگر مداخلهگر را برای جمهوری اسلامی ایران به همراه خواهد داشت.
سعید شکوهى؛ عسگر صفری
چکیده
برگزاری همهپرسی از سوی دولت اقلیم کردستان عراق در 25 سپتامبر 2017 از مهمترین تحولات سیاسی منطقه خاورمیانه بعد از شکلگیری جمهوری مهاباد در میانه جنگ جهانی دوم بود. این همهپرسی نشان داد که علیرغم همه افتوخیزهایی که جنبش استقلالخواهی و ملیگرایی کردها پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی داشته است، میل به تشکیل یک دولت مستقل کردی همچنان ...
بیشتر
برگزاری همهپرسی از سوی دولت اقلیم کردستان عراق در 25 سپتامبر 2017 از مهمترین تحولات سیاسی منطقه خاورمیانه بعد از شکلگیری جمهوری مهاباد در میانه جنگ جهانی دوم بود. این همهپرسی نشان داد که علیرغم همه افتوخیزهایی که جنبش استقلالخواهی و ملیگرایی کردها پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی داشته است، میل به تشکیل یک دولت مستقل کردی همچنان در بین کردها وجود دارد و چون این گرایش به استقلال با یکی از اساسیترین حقوق افراد و ملتها یعنی اصل حق تعیین سرنوشت ارتباط دارد انتظار میرود گرایش به استقلالخواهی در میان کردها در آینده نیز تداوم داشته باشد. با توجه به اینکه ایران ازجمله کشورهایی است که دارای جمعیت کردی بوده و با مسئله استقلالخواهی آنها نیز در داخل مواجه بوده است، این سؤال مطرح میشود که پارادیپلماسی چه نقشی میتواند در تعامل دولت مرکزی با کردهای ساکن در ایران و کردهای منطقه ایفا کند؟ در پاسخ به این سؤال یافتههای مقاله نشان میدهند که پارادیپلماسی، برخلاف نگاه امنیتی- سیاسی حاکم بر دیپلماسی سنتی، میتواند فرصت مناسبی برای بهبود تعامل دولت مرکزی ایران با کردها فراهم آورد. همچنین مناطق کردنشین در این سیاست میتوانند نقش مهمی در بازتعریف روابط ایران با مناطق کردنشین در دیگر کشورهای منطقه بازی کنند. پارادیپلماسی از طریق افزایش نقش و مشارکت اجتماعی هویتهای فروملی نظیر کردها به انسجام اجتماعی منجر میشود. انسجام اجتماعی از مهمترین عوامل در جلوگیری از اختلافات سرزمینی و مسئله استقلالخواهی است. روش مقاله تبیینی است.
محمدعلی شیرخانی؛ رحیم بایزیدی
چکیده
سرمایه انسانی و بهتبع آن جریان بینالمللی سرمایه انسانی از مهمترین شاخصهای مؤثر بر توسعه اقتصادی کشورها هستند. این مسئله باعث شده تا هم کشورهای درحالتوسعه و هم کشورهای توسعهیافته، تمرکز بسیاری بر جذب آنها بهعنوان تولیدکنندگان ارزش اقتصادی داشته باشند. مسئله مهمی که از دغدغههای علمی در سطح جهانی میباشد، اثرات خروج ...
بیشتر
سرمایه انسانی و بهتبع آن جریان بینالمللی سرمایه انسانی از مهمترین شاخصهای مؤثر بر توسعه اقتصادی کشورها هستند. این مسئله باعث شده تا هم کشورهای درحالتوسعه و هم کشورهای توسعهیافته، تمرکز بسیاری بر جذب آنها بهعنوان تولیدکنندگان ارزش اقتصادی داشته باشند. مسئله مهمی که از دغدغههای علمی در سطح جهانی میباشد، اثرات خروج سرمایههای انسانی بر توسعه اقتصادی در کشورهای مبدأ (درحالتوسعه) و کشورهای مقصد (توسعهیافته) است. در این پژوهش تلاش داریم با استفاده از روش مقایسهای به بررسی و مقایسه ایران و ترکیه بهعنوان مواردی از کشورهایی که با خروج سرمایههای انسانی مواجه بودهاند، به این سؤال پاسخ دهیم که خروج سرمایههای انسانی چه تأثیری بر توسعه اقتصادی آنها گذاشته است؟ در این زمینه دو رویکرد عمده وجود دارد. رویکرد نخست بر اثرات منفی جریان بینالمللی سرمایه انسانی و رویکرد دوم نیز بر اثرات مثبت جریان بینالمللی سرمایه انسانی بر توسعه اقتصادی کشورهای مبدأ تأکید دارد. درنهایت این نتیجه حاصل شد که گرچه در مواردی معدود ازجمله درآمدهای رمیتنسی، سرمایهگذاری خارجی و انتقال فناوری، خروج سرمایههای انسانی میتواند توسعه اقتصادی را بهبود بخشد، اما بهخصوص خروج سرمایههای انسانی باکیفیت، عموماً آثار زیانباری بر توسعه اقتصادی کشورهای مبدأ میگذارد.
مختار صالحی؛ آرش قدرتی فر
چکیده
اتحادیه اروپا در مسیر تبدیل به یک بازیگر تأثیرگذار جهانی، با چالشهای زیادی مواجه است. در این میان، یکی از چالشهای جدید، مسئله برگزیت است. موضوع فوق میتواند روند همگرایی اتحادیه را با مشکل مواجه سازد. سؤال پژوهش این است که برگزیت چگونه بر رویکرد اتحادیه اروپا در قابل ایران تأثیر گذاشته است؟ فرضیه مقاله مطرح میکند، خروج بریتانیا ...
بیشتر
اتحادیه اروپا در مسیر تبدیل به یک بازیگر تأثیرگذار جهانی، با چالشهای زیادی مواجه است. در این میان، یکی از چالشهای جدید، مسئله برگزیت است. موضوع فوق میتواند روند همگرایی اتحادیه را با مشکل مواجه سازد. سؤال پژوهش این است که برگزیت چگونه بر رویکرد اتحادیه اروپا در قابل ایران تأثیر گذاشته است؟ فرضیه مقاله مطرح میکند، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، منجر به افزایش نگرانی از گسترش ابهام در مورد آینده اتحادیه اروپا؛ گسترش تفکرات ملیگرایانه؛ آینده امنیت اروپا و توجه به بازارهای مصرف جایگزین برای کشورهای عضو اتحادیه میشود. در همین راستا، متأثر از چهار شاخص فوق به نظر میرسد اروپای پسا برگزیت تلاش میکند از طریق تأکید بر دیپلماسی چندجانبه و حضور پر رنگ در معادلات جهانی همچون موضوعات مرتبط با ایران کارآمدی خود را به نمایش بگذارد. در این مورد اروپا بر لزوم حفظ و تداوم برجام و مذاکره با ایران در مورد سطح نفوذ آن در خاورمیانه، سیاست متعهد سازی جمهوری اسلامی ایران را دنبال میکند. همچنین، در یافتههای پژوهش به این نکته اشاره میشود که عواقب خروج بریتانیا از اروپا منجر به توجه بیشتر اروپا به آینده سیاسی خود شده است و در این میان نقش کشور ایران در چارچوب شاخصهای فوق از سوی اروپا بیشازپیش مورد توجه قرار میگیرد. موضوع بر اساس نظریه همگرایی به بحث گذاشته میشود. برای بررسی موضوع از روش پژوهش علی- تبیینی استفاده میشود.