مقاله پژوهشی
حسین پوراحمدی؛ رحمان حبیبی
چکیده
ج.ا.ایران برای افزایش تابآوری اقتصاد کشور و کاهش آسیبپذیری، الگوی اقتصاد مقاومتی را در دستور کار خود قرار داد. این الگو برای اجرایی شدن نیازمند حضور همه نهادها، وزارت خانهها و سازمانهای کشور است تا با برنامهریزیهای منسجم و مکمل یکدیگر بتوانند تحقق الگوی مذکور را ممکن سازند. پژوهش حاضر نیز با هدف ارائه الزامات مناسب به سیاست ...
بیشتر
ج.ا.ایران برای افزایش تابآوری اقتصاد کشور و کاهش آسیبپذیری، الگوی اقتصاد مقاومتی را در دستور کار خود قرار داد. این الگو برای اجرایی شدن نیازمند حضور همه نهادها، وزارت خانهها و سازمانهای کشور است تا با برنامهریزیهای منسجم و مکمل یکدیگر بتوانند تحقق الگوی مذکور را ممکن سازند. پژوهش حاضر نیز با هدف ارائه الزامات مناسب به سیاست خارجی برای مقاومسازی اقتصاد ملی، در پی پاسخگویی به این پرسش اصلی است که سیاست خارجی ج.ا.ایران از چه الزاماتی میتواند در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی و مقاومسازی اقتصاد داخلی بهرهمند گردد؟ این پژوهش سعی دارد با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با بهرهگیری از مدل «اقتصاد سیاسی سیاست خارجی مبتنی بر تحقق الگوی اقتصاد مقاومتی»، برنامهها و الزامات راهبردی سیاست خارجی ج.ا.ایران در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی را تبیین کند. روش گردآوری اطلاعات نیز کتابخانهای و اسنادی می-باشد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که سیاست خارجی ج.ا.ایران با فعال کردن نقش هماهنگی (هماهنگ کردن سایر نهادها و وزارت خانهها)، فرصت سازی (تعامل سازنده با کشورهای منطقه و جهان) و بسترسازی در دو حوزه داخلی و خارجی (جذب سرمایهگذاری خارجی، ارتقای صادرات، تسهیل در مبادلات تجاری و مالی، تسهیل در مبادلات بانکی با استفاده از پیمانهای پولی) و بهطورکلی فعالسازی دیپلماسی اقتصاد مقاومتی، میتواند در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی گام بردارد.
مقاله پژوهشی
روحالله پیربالائی؛ ناصر خورشیدی
چکیده
هدف نوشتار حاضر بررسی تأثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر سازمان ملل متحد در سه حوزه ماهیت، ساختار و کارکرد میباشد. پرسش اصلی این است که فناوری اطلاعات و ارتباطات چه تأثیری بر این سطوح یاد شده در سازمان ملل متحد داشته است؟ در سطح ماهیت، هنوز دگرگونی قابل توجهی در سازمان ملل صورت نگرفته، ولی مفاهیم بنیادی اهداف و اصول این سازمان مانند ...
بیشتر
هدف نوشتار حاضر بررسی تأثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر سازمان ملل متحد در سه حوزه ماهیت، ساختار و کارکرد میباشد. پرسش اصلی این است که فناوری اطلاعات و ارتباطات چه تأثیری بر این سطوح یاد شده در سازمان ملل متحد داشته است؟ در سطح ماهیت، هنوز دگرگونی قابل توجهی در سازمان ملل صورت نگرفته، ولی مفاهیم بنیادی اهداف و اصول این سازمان مانند حاکمیت و امنیت از لحاظ گستره معنائی دچار تحول شده است. ساختار سازمان ملل نیز با تشکیل اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی و ایجاد برخی ارگانهای فرعی در بعضی از ارکانهای اصلی نظیر شورای حقوق بشر، به عصر دیجیتال واکنش نشان داده است. بیشترین اثرپذیری در بخش کارکرد سازمان صورت گرفته؛ بهطوریکه با قرارگرفتن حوزههای موضوعی جدید از قبیل «ریشهکنی فقر و مسئولیت مشترک» و توسعه در دستورکار سازمان، موجب تغییر در رویکردهای پیشین دولت محورانه شده است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده و برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز آن از منابع کتابخانهای و سایتهای معتبر اینترنتی استفاده شده است.
مقاله پژوهشی
محدثه جزائی
چکیده
«خاورمیانه»، مفهومی مناقشهبرانگیز از نظر جغرافیایی و سیاسی است. از منظر جغرافیایی درباره حدود آن، اشتراک نظر گستردهای وجود ندارد و از منظری سیاسی، با توجه به نظریههای جدید در راستایِ توجه به جهانِ غیر غربی، چالشهایی در استفاده و کاربرد مفهوم خاورمیانه به وجود آمده است. برای مقابله با تکصدایی مطالعات و بررسیهای اروپایی ...
بیشتر
«خاورمیانه»، مفهومی مناقشهبرانگیز از نظر جغرافیایی و سیاسی است. از منظر جغرافیایی درباره حدود آن، اشتراک نظر گستردهای وجود ندارد و از منظری سیاسی، با توجه به نظریههای جدید در راستایِ توجه به جهانِ غیر غربی، چالشهایی در استفاده و کاربرد مفهوم خاورمیانه به وجود آمده است. برای مقابله با تکصدایی مطالعات و بررسیهای اروپایی و آمریکایی در منطقۀ خاورمیانه، برابرنهادهایی بهجای مفهوم خاورمیانه پیشنهاد شده است. عبارتهای همچون «خاور نزدیک و شمال آفریقا»، «خاورمیانه شمالی»، «خاورمیانۀ جدید»، «خاورمیانۀ اسلامی»، «غرب آسیا»، «آسیای غربی» و «آسیای جنوب غربی» بهجای آن پیشنهاد میشود. پرسش اساسی این نوشتار این است که چرا آلترناتیوها نمیتوانند در اعادۀ همان معنایی که مفهوم خاورمیانه منتقل میکند، کامیاب شوند؟ این پژوهش با تمرکز بر مقولۀ امرسیاسی و از دریچه نظریه و روش تاریخ مفاهیم، میکوشد تا به این پرسش پاسخ دهد که چرا نمیتوان از مفهوم خاورمیانه دست کشید. ماهیت «امر سیاسی» که بهگونهای جدی و عمیق بر تقابلهای دودویی تاکید میکند، بر این فرضیه صحه میگذارد که نبردی پنهان میان گروهها و نیروهای سیاسی برای تسلط بر گفتمانها، که خود را در مفاهیم انضمامی میکنند، در جریان است. از چنین منظری، فرجام نبردِ نابرابر میان دو سوی این گفتمان، پیروزیِ مفهوم خاورمیانه است که بر فرازِ مفاهیم دیگر، به حیاتِ خود ادامه میدهد. اگرچه دانشگاهها و برخی از محافل آکادمیک؛ همچنین نهادهای بینالمللی به نقد ِحضور هژمونیِ مفاهیمی همچون خاورمیانه میپردازند و در دفاع از آلترناتیوها میکوشند؛ اما تسلیمناپذیری امرسیاسی در برابر جغرافیا؛ مانع مهمی است که استفاده از مفاهیم جایگزینِ خاورمیانه را دشوار میکند.
مقاله پژوهشی
مریم درّی ورنوسفادرانی؛ اردشیر سنائی؛ علیرضا سلطانی؛ کابک خبیری
چکیده
حرکت به سوی فضا بیشتر حاصل رقابت ابرقدرتهای زمینی برای هژمونی سیارهای بود. فضا، معیاری جدید برای تشخیص ارتقا قدرت و تخصیص اعتبار در جامعهی جهانی به ارمغان آورد. اکتشافات و تکنولوژیهای فضایی دو ابرقدرت، رقابت میان آنها را شعلهورتر میساخت. پرتاب اسپوتنیک 1 توسط شوروی آغاز کنندهی مسابقه فضایی بود. در نهایت هم ایالات متحده ...
بیشتر
حرکت به سوی فضا بیشتر حاصل رقابت ابرقدرتهای زمینی برای هژمونی سیارهای بود. فضا، معیاری جدید برای تشخیص ارتقا قدرت و تخصیص اعتبار در جامعهی جهانی به ارمغان آورد. اکتشافات و تکنولوژیهای فضایی دو ابرقدرت، رقابت میان آنها را شعلهورتر میساخت. پرتاب اسپوتنیک 1 توسط شوروی آغاز کنندهی مسابقه فضایی بود. در نهایت هم ایالات متحده با فرود بر روی ماه خود را پیروز مسابقه فضایی دانست. اما پس از آن نیز نه تنها رقابت میان این دو کشور پایان نیافت بلکه کشورهای دیگر همچون چین، هند، ژاپن و برخی کشورهای اروپایی را نیز به میدان فراخواند. از آغاز عصر فضا تا کنون نیز فعالیتهای نظامی بخش مهمی از اهداف قدرتها را در برگرفتند. سوال اصلی این است که فضا چگونه در تشدید رقابت میان قدرتها نقش داشته است. فرضیه این مقاله نیز معتقد است فضا با ایجاد شرایط و تسلیحات مدرن باعث تشدید رقابت بینالمللی میان کشورها شده است. از منظر نئورئالیسم، فضا تبدیل به عرصهای جدید برای تشدید رقابت میان کشورها در عرصه نظامی و کسب پرستیژ شده است.
مقاله پژوهشی
فرزاد رستمی؛ زهرا زنگنه
چکیده
مدیریت بحران های منطقه ای نیازمند شکل گیری همکاری و همگرایی میان کشورهای یک منطقه است. حل بحرانهای زیست محیطی نیز از جمله مسائلی است که از این امر مستثنی نیست. بدیهی است در صورت عدم شکل گیری همگرایی منطقه ای، مدیریت این بحران با چالش جدی مواجه خواهد شد. بحران زیست محیطی به ویژه بحران ریزگردها که طی سالهای اخیر چالشی جدی برای منطقه خاورمیانه ...
بیشتر
مدیریت بحران های منطقه ای نیازمند شکل گیری همکاری و همگرایی میان کشورهای یک منطقه است. حل بحرانهای زیست محیطی نیز از جمله مسائلی است که از این امر مستثنی نیست. بدیهی است در صورت عدم شکل گیری همگرایی منطقه ای، مدیریت این بحران با چالش جدی مواجه خواهد شد. بحران زیست محیطی به ویژه بحران ریزگردها که طی سالهای اخیر چالشی جدی برای منطقه خاورمیانه بوده است، همکاری کشورهای منطقه را می طلبد. اما برخلاف انتظار تاکنون کشورهای منطقه تمایلی در راستای شکل گیری یک رژیم همکاری دسته جمعی از خود نشان نداده اند. در این پژوهش موانع فراروی شکل گیری این همگرایی مورد بررسی قرار گرفته است. سوال این است که موانع فراروی شکل گیری رژیم همکاری زیست محیطی در خاورمیانه چیست؟ فرضیه پایان نامه این است که مدیریت بحرانهای زیست محیطی نیازمند مجموعه ای از عوامل همچون اجماع سازی، بکارگیری دیپلماسی چند جانبه و رژیم های بین المللی است، در مقطع کنونی در منطقه خاورمیانه، وجود بحرانها و کشمکش های سیاسی از جمله اشغال عراق، تحولات 2011 وپیامدهای آن و نیز اختلافات هیدروپلتیک میان کشورهای منطقه شرایط نامساعدی را برای مدیریت بحران های زیست محیطی از جمله مساله ریزگردها رقم زده است. در این پایان نامه از روش تحلیلی – توصیفی استفاده شده است.
مقاله پژوهشی
علیرضا سلیمی فرد؛ بهرام یوسفی؛ روح الله شهابی؛ لنا عبدالخانی
چکیده
برزیل یکی از کشورهای بسیار مهم در منطقه آمریکای لاتین است که پس از جنگ سرد با تحولات تجاری-اقتصادی خود نقش سازندهای در صلحوامنیت جهانی داشت. در این پژوهش که بر اساس روش کیفی و با توصیف پدیدهها و تحلیل-استنباط آنها و با رهیافت توسعه و ملیگرایی انجام شد، این سوال مطرح شد که آیا تغییرات استراتژی و سیاستهای اقتصادی-تجاری برزیل ...
بیشتر
برزیل یکی از کشورهای بسیار مهم در منطقه آمریکای لاتین است که پس از جنگ سرد با تحولات تجاری-اقتصادی خود نقش سازندهای در صلحوامنیت جهانی داشت. در این پژوهش که بر اساس روش کیفی و با توصیف پدیدهها و تحلیل-استنباط آنها و با رهیافت توسعه و ملیگرایی انجام شد، این سوال مطرح شد که آیا تغییرات استراتژی و سیاستهای اقتصادی-تجاری برزیل بر تجمیع کشورها و همگرایی آنها در تعاملاتشان تاثیرگذار بوده است و در پی آن، بر روند صلحوامنیت منطقهای و جهانی چه تاثیری داشته است؟ برزیل به عنوان کشوری از جنوب با تغییرات رویکرد خود در زمینهی بویژه اقتصادی-تجاری به همکاری با کشورهای مرکز و پیرامون تغییر جهت داده و توانسته با توافقات گوناگون و ایجاد گروههای بینالمللی قدم موثری در همگرا ساختن کشورهای مختلف و برقراری صلحوامنیت نسبی بیشتر منطقهای-جهانی بردارد . یافتهها نشان داد که برزیل با تغییر در اقتصاد و سیاست خود به عنوان قدرتی نوظهور پدیدار شد و با ایجاد سیاست همکاری عمدتا اقتصادی در منطقه آمریکای لاتین، توافقات تجاری خارج از چارچوب سازمان تجارت جهانی و توافق دور دوحا مانند توافق جنوب-جنوب و نیز همکاری با قدرتهای نوظهور و اقداماتی از این نوع توانسته است به ایجاد صلح و همگرایی در جهان کمک نماید و نیز با تعاملات چندجانبه با کشورهای جنوبی و شمالی فصل تازهای در ایجاد امنیت بیشتر بینالمللی رقم بزند. نتایج حاکی از موفقیت برزیل در همکاریهای تجاری-اقتصادی در جهت صلحوامنیت منطقه آمریکای جنوبی و نیز در سطح جهانی است.
مقاله پژوهشی
مجید شجاعی
چکیده
دوره پسا برجام تعاملات اقتصادی و تجاری بین ایران و ایالات متحده شکل نگرفت و نبود فشار بازیگران اقتصادی موجب تسهیل خروج ترامپ از برجام شد، در این مقاله خروج آمریکا از توافق هسته ای«برجام» را از این منظر تحلیل می کنیم و این سوال مطرح است که: عدم شکل گیری همکاری های اقتصادی و تجاری میان ایران و آمریکا چه تاثیری بر خروج آمریکا از برجام ...
بیشتر
دوره پسا برجام تعاملات اقتصادی و تجاری بین ایران و ایالات متحده شکل نگرفت و نبود فشار بازیگران اقتصادی موجب تسهیل خروج ترامپ از برجام شد، در این مقاله خروج آمریکا از توافق هسته ای«برجام» را از این منظر تحلیل می کنیم و این سوال مطرح است که: عدم شکل گیری همکاری های اقتصادی و تجاری میان ایران و آمریکا چه تاثیری بر خروج آمریکا از برجام داشت؟ در فرضیه داریم: عدم تعاملات اقتصادی و تجاری موجب تسهیل خروج آمریکا از برجام شده است. در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی(منابع اسنادی) و با استفاده از نظریه بازیها؛ مدل بازی معمای زندانی تکراری، روابط ایران و آمریکا در سه مقطع: مذاکرات محرمانه عمان تا برجام(2015)، پسابرجام و پس از خروج آمریکا از برجام(2018) را مدل سازی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که در مرحله اول بازی تغییرات فضای سیاسی ناشی از رویکرد دولت های ایران و آمریکا موجب شد طرفین همکاری را به عنوان مبنای بازی اول انتخاب کنند، در بازی مرحله دوم با زمینه اقتصادی در دوره پسابرجام بین ایران و آمریکا برخلاف کشورهای اروپایی همکاری شکل نگرفت و این عدم همکاری اقتصادی و تجاری موجب شد در مرحله سوم بازی مجدد فضای سیاسی غالب شود و با خروج آمریکا از برجام و کاهش تدریجی تعهدات هسته ای از سوی ایران عدم همکاری مطابق بازی معمای زندانی(بازی بی برنده) مسلط شود و روابط را به پیش از برجام بازگرداند.
مقاله پژوهشی
صدیقه شیخ زاده جوشانی؛ فاطمه میرشکارپور
چکیده
اغلب، افراد انسانی هنگام مواجهه با رویدادها یا موقعیتهای جاری ناآشنا یا جدید تلاش میکنند از مقایسه این رویدادها با رویداد یا موقعیتی در گذشته برای فهم رویداد جاری کمک بگیرند. فهم یک رویداد یا موقعیت جاری از گذر قیاس آن با رویداد یا موقعیتی در گذشته یک سازوکار یا میانبر شناختی است که روانشناسی شناختی از آن به عنوان «استدلال قیاسی» ...
بیشتر
اغلب، افراد انسانی هنگام مواجهه با رویدادها یا موقعیتهای جاری ناآشنا یا جدید تلاش میکنند از مقایسه این رویدادها با رویداد یا موقعیتی در گذشته برای فهم رویداد جاری کمک بگیرند. فهم یک رویداد یا موقعیت جاری از گذر قیاس آن با رویداد یا موقعیتی در گذشته یک سازوکار یا میانبر شناختی است که روانشناسی شناختی از آن به عنوان «استدلال قیاسی» اشاره می کند. پژوهش حاضر با تمرکز بر رویداد سیاست خارجی «مذاکرات و توافقات هستهای ایران-گروه 1+5» نشان داده است چگونه برخی شخصیتهای سیاسی، رسانه ها و کاربران آنها در ایران کوشیده اند با توسل به قیاسهای تاریخی رویداد «مذاکرات و توافقات هستهای سهگانه ایران-گروه1+5» را فهم کنند. بر اساس یافتههای پژوهش، قطعنامه 598، قرارداد الجزایر 1981، ملی شدن صنعت نفت، معاهده ترکمانچای، پیمان سعدآباد، معاهده گلستان، معاهده پاریس، امیرکبیر، آرش کمانگیر، صلح حدیبیّه و صلح امام حسن(ع)، قیاسهای تاریخیای هستند که قیاسگران با توسل به آنها رویداد سیاست خارجی «مذاکرات و توافقات هستهای ایران-گروه1+5 (1394-1392)» را فهم کرده اند که از این میان، قطعنامه 598 و صلح حدیبیّه هر یک به طور برابر با فراوانی 22 درصد، فراگیرترین قیاسها هستند. استنباط نویسندگان این است که میان موافقان و مخالفان «توافقات هستهای سهگانه ایران-1+5» در جامعه ایرانی نبردی قیاسی در جریان بوده که ابزار این نبرد را رتوریک ایران/ملی گرایی-اسلامگرایی شکل داده است.
مقاله پژوهشی
ضیاالدین عثمانی؛ سید امیر نیاکویی؛ رضا سیمبر
چکیده
بحرانهای امنیتی در افغانستان با سقوط رژیم طالبان و نقش آفرینی ایالات متحده و ناتو در این کشور بین سالهای 2008-2001 فروکش نمود. با این حال، میزان خشونت ها، تلفات انسانی، حملات هراس افکنانه، فعالیت گروههای هراس افکن و جنگ سالاران، احساس ناامنی در میان شهروندان عادی و نخبگان سیاسی، و همچنین تزلزل نهادها و نظام سیاسی افغانستان از سال 2008 ...
بیشتر
بحرانهای امنیتی در افغانستان با سقوط رژیم طالبان و نقش آفرینی ایالات متحده و ناتو در این کشور بین سالهای 2008-2001 فروکش نمود. با این حال، میزان خشونت ها، تلفات انسانی، حملات هراس افکنانه، فعالیت گروههای هراس افکن و جنگ سالاران، احساس ناامنی در میان شهروندان عادی و نخبگان سیاسی، و همچنین تزلزل نهادها و نظام سیاسی افغانستان از سال 2008 به بعد افزایش یافت و حمایت بازیگران منطقهای از گروههای غیردولتی و محلی، به مرور زمان علنی تر شد. این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش است که چه عواملی زمینه ساز گسترش ناامنی و بحرانهای امنیتی در افغانستان از سال 2008 تا 2021 میلادی بوده است؟ برای پاسخ به این پرسش از نظریههای امنیتی و به طور خاص رویکردهای باری بوزان، محمد ایوب و ریچارد لیتل استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که افتراق در باب ایده دولت متاثر از قومیت و مذهب، جامعه چند پاره، کاهش مشروعیت حکومت، گروههای هراس افکن و جنگ سالاران و ارتباط این عوامل با محیط امنیتی قوای نامتقارن (محیط امنیتی افغانستان و پاکستان و افغانستان و ایران) موجب شکلگیری و گسترش چالش های امنیتی افغانستان بعد از 2008 میلادی شده است.
مقاله پژوهشی
فاطمه قلی نژاد برنجستانکی؛ مختار صالحی
چکیده
اتحادیه اروپا تلاش میکند کماکان نقش خود را به عنوان یک بازیگر مهم در سطح بین الملل در موضوعات مختلف حفظ کرده و گسترش دهد. در همین راستا، متاثر از راهبرد امنیت جهانی خود، همکاری با کشورهای تاثیرگذار را در دستورکار دارد. در این میان یکی از راهبردهای منطقه ای اروپا، حوزه آسیا است. اروپا در نظر دارد با بازیگران موافق راهبرد خود برای ایجاد ...
بیشتر
اتحادیه اروپا تلاش میکند کماکان نقش خود را به عنوان یک بازیگر مهم در سطح بین الملل در موضوعات مختلف حفظ کرده و گسترش دهد. در همین راستا، متاثر از راهبرد امنیت جهانی خود، همکاری با کشورهای تاثیرگذار را در دستورکار دارد. در این میان یکی از راهبردهای منطقه ای اروپا، حوزه آسیا است. اروپا در نظر دارد با بازیگران موافق راهبرد خود برای ایجاد موازنه و مقابله با تهدیدات در این منطقه همکاری کند و در این میان، هند نقش مهمی برای راهبرد آسیایی اروپا دارد. سوال پژوهش به این بحث می پردازد که هند از چه نقشی در راهبرد آسیایی اتحادیه اروپا برخوردار است؟ بنابر فرضیه تحقیق به نظر میرسد، اروپا در چارچوب شراکت استراتژیک، همکاری با هند به عنوان یک بازیگر موازنهگر در آسیا را برای مقابله با چالشها و تهدیدات پیش رو، مورد توجه قرار داده است. برای بررسی موضوع از چارچوب نظری موازنه قوا استفاده شده است. روش طرح پژوهش نیز، توصیفی- تحلیلی است. در یافته های پژوهش نیز مشخص شد که اروپا در موضوعات؛ امنیت دریایی، مقابله با تروریسم، مدیریت ظهور چین، امنیت افغانستان، تغییرات اقلیمی، مدرن سازی ارتش هند و مبارزه با بیماریهای مسری با هند همکاری میکند که این راهبرد به کشور هند نیز برای ایفاء نقش موازنه گر، همسو با راهبرد آسیایی اروپا یاری می رساند.
مقاله پژوهشی
مهدی کریمی؛ قاسم اصولی اودلو؛ هادی سیفی فرزاد؛ حسن جعفرزاده
چکیده
امروزه منطقهگرایی و همکاریهای منطقهای بستر مناسبی برای تحکیم قدرت حکومتهای ملی فراهم آورده است و کشورهای مختلف، توسعه همه جانبه خود را در سایه همکاریهای منطقهای جستجو میکنند. بر همین اساس، سازمانهای مختلفی در قاره آسیا شکل گرفتند، ولی اغلب نتوانستهاند اتحادیهای پایدار و موثر در فرایند تصمیمسازی جهانی شکل دهند. ...
بیشتر
امروزه منطقهگرایی و همکاریهای منطقهای بستر مناسبی برای تحکیم قدرت حکومتهای ملی فراهم آورده است و کشورهای مختلف، توسعه همه جانبه خود را در سایه همکاریهای منطقهای جستجو میکنند. بر همین اساس، سازمانهای مختلفی در قاره آسیا شکل گرفتند، ولی اغلب نتوانستهاند اتحادیهای پایدار و موثر در فرایند تصمیمسازی جهانی شکل دهند. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی به بررسی دلایل عدم شکلگیری همگرایی موثر و کارآمد در مناطق جنوب شرق، جنوب و جنوب غرب آسیا میپردازد. سوال اصلی این پژوهش عبارت است از "اینکه چرا در مناطق جنوب شرق، جنوب و جنوب غرب آسیا اتحادیهای پایدار و موثر در فرایند تصمیمسازی جهانی شکل نگرفته است؟". این مقاله بحث میکند که یکسری عوامل ژئوپلیتیکی- جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ادراکی، مانع انسجام سازههای منطقهای در جنوب شرق، جنوب و جنوب غرب آسیا میشوند. همچنین منطقهگرایی در این مناطق از نوع سنتی است و شکل دولت به عنوان یکی از مهمترین عوامل در سنتی بودن منطقهگرایی عمل کرده است.
مقاله پژوهشی
عباس نادری؛ قدرت احمدیان؛ فرهاد دانش نیا
چکیده
جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی از مهمترین بازیگران منطقه خلیج فارس و غرب آسیا بوده که پس از انقلاب اسلامی روابط پر فراز و نشیبی را تجربه کردهاند. در حالی که قبل از انقلاب اسلامی علیرغم رقابتهای پیدا و پنهان، اهداف و منافع موازی را دنبال نموده و نوعی همگرایی و ثبات نسبی بر روابط آنها حاکم بود. اما با وقوع انقلاب اسلامی، ...
بیشتر
جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی از مهمترین بازیگران منطقه خلیج فارس و غرب آسیا بوده که پس از انقلاب اسلامی روابط پر فراز و نشیبی را تجربه کردهاند. در حالی که قبل از انقلاب اسلامی علیرغم رقابتهای پیدا و پنهان، اهداف و منافع موازی را دنبال نموده و نوعی همگرایی و ثبات نسبی بر روابط آنها حاکم بود. اما با وقوع انقلاب اسلامی، ساختهای اجتماعی و هویتی متضادی بین ایران و عربستان برساخته شد که به تبع این ساختهای متعارض، واقعیتهای ناسازگار و معکوس بر روابط آنها سایه انداخته و تقابل و تضاد بر مناسبات دو کشور حاکم شده است. از این رو، الگوی روابط منازعهآمیز میان دو کشور شکل گرفته به گونهای که روابط مسالمتآمیز در مناسبات آنها امری زودگذر و وقوع بحران و باز رخداد بحران به امری ماندگار و بنیادین تبدیل شده است.این پژوهش با روش تحلیلی-توصیفی به بررسی دلایل و زمینههای عودشدن بحران در روابط دو کشور پرداخته و دادههای پژوهش نشان میدهد که باز رخداد بحران، در مناسبات آنها، تابعی از ژرف ساختهای اجتماعی متضاد(مانند اسلام سیاسی در مقابل اسلام وهابی) و عناصر ناساز هویتی (همانند انقلابیگری و ایران گرایی تاریخی در برابر محافظه کاری و عرب گرایی سعودی) و کنشهای کلامی مخاصمه آمیز نخبگان سیاست و دیانت دو کشور بوده است.
مقاله پژوهشی
علی اکبر ندائی
چکیده
بخش اعظم تاریخ روابط خارجی کشور ایران، به مدت بیش از نیم قرن، متاثر از رابطه با ایالات متحده و کیفیت آن بوده است. هدف اصلی این نوشتار پرداختن به دوره ای از این روابط؛ شامل تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان ایرانی؛ و تبعات و پیامدهای منفی آن است. بدین منظور از نظریه «وابستگی به مسیر»، برای تبیین این رابطه بهره گرفته شده است. سوال ...
بیشتر
بخش اعظم تاریخ روابط خارجی کشور ایران، به مدت بیش از نیم قرن، متاثر از رابطه با ایالات متحده و کیفیت آن بوده است. هدف اصلی این نوشتار پرداختن به دوره ای از این روابط؛ شامل تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان ایرانی؛ و تبعات و پیامدهای منفی آن است. بدین منظور از نظریه «وابستگی به مسیر»، برای تبیین این رابطه بهره گرفته شده است. سوال اصلی تحقیق، به این امر اختصاص یافته است که؛ وابستگی به مسیر چگونه با توجه به محیط و شرایط آن دوره سبب ساز پیش رفتن اوضاع به سمت و سوی خصومت و دشمنی بین دو کشور گردیده است. مدعای این پژوهش بر این فرضیه استوار است که، تصمیمات متقابل دو کشور پس از آن واقعه به عنوان یک نقطه عطف، متضمن وابستگی به مسیر بوده است و بواسطه آن قابل تبیین است. بنابراین، پس از جستجو در کتب و مقالات مختلف، با سود جستن از روش کیفی به تحلیل و تبیین تصمیمات و اقدامات طرفین درگیر در بحران مبادرت نمودم. یافته های پژوهش بر تاثیر منفی وابستگی به مسیر در محیط بحرانی و عدم اطمینانِ حاصل از آن بزنگاه مهم دلالت دارد. نتیجه این که؛ تصمیمات تهران و واشینگتن به دلیل وابسته به مسیر بودن در هر مرحله، بر وخامت اوضاع افزوده است.
مقاله پژوهشی
ناصر یوسف زهی؛ وحید سینایی
چکیده
سازه انگاری امروزه پرکاربردیترین رهیافت ِنظری برای تحلیل سیاست خارجی است. اما این رهیافت تاکنون نتوانسته چارچوبی منسجم و مدلسازی شده در اختیار پژوهشگران قرار دهد. ازاینرو بسیاری از پژوهشها به ضرورتهای نظری، روشی و مفهومی که میبایستی در تحلیل سیاست خارجی درنظر گرفته میشد علم و وقوف کافی نداشتهاند. ...
بیشتر
سازه انگاری امروزه پرکاربردیترین رهیافت ِنظری برای تحلیل سیاست خارجی است. اما این رهیافت تاکنون نتوانسته چارچوبی منسجم و مدلسازی شده در اختیار پژوهشگران قرار دهد. ازاینرو بسیاری از پژوهشها به ضرورتهای نظری، روشی و مفهومی که میبایستی در تحلیل سیاست خارجی درنظر گرفته میشد علم و وقوف کافی نداشتهاند. بدینجهت دچار تحلیلهای سطحی و «تقلیلگرایی نظری» شدهاند. پژوهشهای سازهانگارانه در هستیشناسی به «انسانشناسی» و «جامعهپذیری» نپرداختهاند. چنین «مشکلی تاحدودی ناشی از ماهیت سازهانگاری است؛ زیرا سازهانگاری ازآنجاکه حائل و سنتز پوزیتویسم و پساختارگرایی است، ترکیب متناقضنمایی از عناصر عینی و ذهنی را در تحلیل سیاست خارجی دخیل ساخته است. لذا مطالعات «تجربی» نیازمند مطالعات «نظریِ» روشمند است. در این مقاله به این پرسش پرداخته میشود: «براساس سازهانگاری، مبانی و بایستههای نظریِ پژوهش در تحلیل سیاست خارجی کداماند؟». طبق یافتهها بررسی سیاست خارجی نیازمند تجزیهوتحلیل سازهانگاری در ابعاد پنجگانه هستیشناسی، معرفتشناسی، روششناسی، گونهشناسی و مفهومشناسی است.در هستیشناسی باید «سطح تحلیل» و «واحدهای تحلیل» مشخص شوند: سطح خُرد (انسانشناسی، جامعهشناسی و دولتشناسی) و سطح کلان (نظام بینالملل، سازمانهای بینالمللی، حقوق بینالملل، ساختارها و کارگزاران بینالمللی). در معرفتشناسی رابطه دانش و ارزش، سوژه و ابژه، تبیین و تفسیر، واقعیت و حقیقت و ماده و معنا تحلیل میشود. هستیشناسی و معرفتشناسی روش پژوهش را مشخص میسازند: کمی یا کیفی. سپس نوع سازهانگاری انتخاب میشود: تفسیری، انتقادی، پسامدرن یا پوزیتویستی. سرانجام سازههای مفهومیِ پایه استخراج و تعریف میشوند: بینالاذهانیت، برساختگی، فرهنگ، هویت، انگاره، معرفت، هنجار و جامعهپذیری. بااینوجود، بایستههای پنجگانه مذکور حاکی از پیچیدگی و دشواری تحلیل سازهانگارانهِ سیاست خارجی است.