نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دکتری علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد

2 دانشیار علوم سیاسی، دانشگاه فردوسی مشهد، ایران(نویسنده مسئول)

چکیده

سازه ­انگاری امروزه پرکاربردی­ترین رهیافت ِنظری برای تحلیل سیاست خارجی است. اما این رهیافت تاکنون نتوانسته چارچوبی منسجم و مدل­سازی­ شده در اختیار پژوهشگران قرار دهد. ازاین­‌رو بسیاری از پژوهش‌­ها به ضرورت­‌های نظری، روشی و مفهومی که می‌­بایستی در تحلیل سیاست خارجی درنظر گرفته می­‌شد علم و وقوف کافی نداشته‌­اند. بدین‌­جهت دچار تحلیل­‌های سطحی و «تقلیل­‌گرایی نظری» شده­‌اند. پژوهش‌­های سازه­‌انگارانه در هستی­‌شناسی به «انسان‌شناسی» و «جامعه‌­پذیری» نپرداخته­‌اند. چنین «مشکلی تاحدودی ناشی از ماهیت سازه­‌انگاری است؛ زیرا سازه­‌انگاری ازآنجاکه حائل و سنتز پوزیتویسم و پساختارگرایی است، ترکیب متناقض‌­نمایی از عناصر عینی و ذهنی را در تحلیل سیاست خارجی دخیل ساخته است. لذا مطالعات «تجربی» نیازمند مطالعات «نظریِ» روشمند است. در این مقاله به این پرسش پرداخته می­‌شود: «براساس سازه­‌انگاری، مبانی و بایسته‌­های نظریِ پژوهش در تحلیل سیاست خارجی کدام­‌اند؟». طبق یافته­‌ها بررسی سیاست خارجی نیازمند تجزیه­‌وتحلیل ساز­ه‌­انگاری در ابعاد پنج­‌گانه هستی‌­شناسی، معرفت‌شناسی، روش­‌شناسی، گونه‌شناسی و مفهوم‌شناسی است.
در هستی‌­شناسی باید «سطح تحلیل» و «واحدهای تحلیل» مشخص شوند: سطح خُرد (انسان­‌شناسی، جامعه‌­شناسی و دولت­‌شناسی) و سطح کلان (نظام بین­‌الملل، سازمان‌­های بین‌­المللی، حقوق بین­‌الملل، ساختارها و کارگزاران بین­‌المللی). در معرفت­شناسی رابطه دانش و ارزش، سوژه و ابژه، تبیین و تفسیر، واقعیت و حقیقت و ماده و معنا تحلیل می‌­شود. هستی­‌شناسی و معرفت­‌شناسی روش­ پژوهش را مشخص می‌­سازند: کمی یا کیفی. سپس نوع سازه­‌انگاری انتخاب می­‌شود: تفسیری، انتقادی، پسامدرن یا پوزیتویستی. سرانجام سازه­‌های مفهومیِ پایه­ استخراج و تعریف می­‌شوند: بین­الاذهانیت، برساختگی، فرهنگ، هویت، انگاره، معرفت، هنجار و جامعه­‌پذیری. بااین­‌وجود، بایسته­‌های پنج‌­گانه مذکور حاکی از پیچیدگی و دشواری تحلیل سازه‌­انگارانهِ سیاست خارجی است.

کلیدواژه‌ها

CAPTCHA Image