نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانشجوی دکتری روابط بین‌الملل، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس،تهران، ایران

چکیده

یکی از تحولات مهم ایجادشده در سیاست خارجی چین پس از جنگ سرد، تمایل پکن به حفظ روابط دوستانه با کشورهای همسایه است. هدف این کشور از برقراری روابط خوب با همسایگان، فراهم کردن محیطی مطلوب‌تر برای توسعۀ اقتصادی داخلی و سپس، افزایش ثروت و قدرت این کشور در عرصۀ جهانی بوده و به‌همین‌دلیل، سیاست یکپارچۀ منطقه‌ای به‌نام سیاست پیرامونی یا سیاست همسایگی را تدوین کرده است. پرسشی که در پژوهش پیش‌رو در پی پاسخ‌گویی به آن هستیم، این است که «چین چه راهبرد‌هایی را در چارچوب سیاست همسایگی خود اتخاذ کرده و دراین‌راستا با چه چالش‌هایی روبه‌روست؟» در پاسخ به این پرسش باید گفت، «سیاست همسایگی خوب» در دوران دنگ شیائوپینگ، «سیاست همسایه به‌عنوان شریک» در دوران جیانگ زمین، «سیاست همسایگی خوب، امن، و مرفه» در زمان هو جینتائو، و «سیاست جامعۀ مشترک با سرنوشت مشترک» در زمان شی جین‌پینگ ازجملۀ سیاست‌های همسایگی چین به‌شمار می‌آیند. درواقع، چین تنها قدرت درحال‌ظهوری نیست که تلاش می‌کند، از طریق ابتکارات بلندپروازانۀ سیاست خارجی، به پیرامون خود شکل دهد، بلکه پیش‌از‌آن، اتحادیه اروپا نیز در این مسیر گام نهاده بود. هدف مقالۀ حاضر این است که نشان دهد، رهبران چین با درک درست نظام بین‌الملل و تغییر تفکر راهبردی خود، سیاست خارجی مناسب و به‌تبع آن، دیپلماسی همسایگی درخوری را درپیش گرفته و توانسته‌اند محیط امنی برای توسعۀ خود فراهم کنند که سبب شکل‌گیری نظم منطقه‌ای جدیدی می‌شود.
 

کلیدواژه‌ها

CAPTCHA Image