سیروس فیضی؛ هادی اعلمی فریمان
چکیده
هدف مقاله حاضر، بررسی عملکرد سیاست خارجی دولت اوباما در آمریکای لاتین است. این مقاله در پی پاسخگویی به این پرسش است که مبنای رفتار در سیاست خارجی دولت باراک اوباما کدام عوامل، مؤلفهها، و معیارها بوده است. مقاله در بررسی خود به این نتیجه رسیده است که سیاست خارجی دولت باراک اوباما در آمریکای لاتین بهتبع رویکرد نیمکرهگرایان دموکرات، ...
بیشتر
هدف مقاله حاضر، بررسی عملکرد سیاست خارجی دولت اوباما در آمریکای لاتین است. این مقاله در پی پاسخگویی به این پرسش است که مبنای رفتار در سیاست خارجی دولت باراک اوباما کدام عوامل، مؤلفهها، و معیارها بوده است. مقاله در بررسی خود به این نتیجه رسیده است که سیاست خارجی دولت باراک اوباما در آمریکای لاتین بهتبع رویکرد نیمکرهگرایان دموکرات، نرم، صلحجویانه، و مبتنیبر همکاری در چارچوب بینالمللگرایی لیبرالیستی بوده است. بررسی فرضیه، نیازمند شناخت رفتار سیاسی اوباما و دموکراتها در منطقه و بررسی رویدادهایی است که بر سیاست خارجی ایالات متحده تأثیر گذاشتهاند. اوباما با درپیش گرفتن سیاست تغییر در چارچوب بینالمللگرایی لیبرالی و روی آوردن به همکاری با جهان و بهتبع آن با آمریکای لاتین، شیوۀ متفاوتی را در اعمال سیاستها در مورد آمریکای لاتین درپیش گرفته است که تأثیر عمیق و متفاوتی بر ساختارهای سیاسی و اقتصادی منطقه گذاشت. یکی از مهمترین تفاوتها را میتوان در تغییر سیاست راهبردی در مورد کوبا پس از هفتاد سال درگیری و دشمنی دانست که سرانجام سبب اتخاذ دیدگاه مسالمتجویانه در برابر این کشور شد. در گام بعد، دولت اوباما شایستگان و نخبگانی از مهاجران منطقه آمریکای لاتین را پذیرفت که ازآنمیان میتوان به پذیرش دانشجویان اشاره کرد. برایند تصمیمسازی در دولت اوباما ابتدا به نگرشهای نظری پیشین او و سپس به دیدگاههای نظریهپردازان حزب دموکرات مربوط میشود که بازتاب آن در راهبرد تغییر، تجلی یافت.
حسین دهشیار؛ نوذر نظری
چکیده
این نوشتار با بهره گیری از آرای مکتب کپنهاگ و مفهوم امنیتی کردن به عنوان چهارچوب نظری، و با تکیه بر مفهوم گفتار_کنش به طور اخص به بررسی سیاست امنیتی کردن جمهوری اسلامی ایران و ابعاد کلامی و عملی این سیاست در عرصه تصمیم گیری سیاست خارجی ایالات متحده در بازه زمانی بعد از یازدهم سپتامبر پرداخته است. بر اساس نظریه کپنهاگ تعریف هویتی بازیگران ...
بیشتر
این نوشتار با بهره گیری از آرای مکتب کپنهاگ و مفهوم امنیتی کردن به عنوان چهارچوب نظری، و با تکیه بر مفهوم گفتار_کنش به طور اخص به بررسی سیاست امنیتی کردن جمهوری اسلامی ایران و ابعاد کلامی و عملی این سیاست در عرصه تصمیم گیری سیاست خارجی ایالات متحده در بازه زمانی بعد از یازدهم سپتامبر پرداخته است. بر اساس نظریه کپنهاگ تعریف هویتی بازیگران از یکدیگر یک برساخته اجتماعی و امری بین الاذهانی است. مفهوم امنیتی کردن مفهوم کانونی نظریه امنیتی کپنهاگ است که بر طبق آن مسایل بر حسب درجه حساسیت به سه دسته مسائل عادی، مسائل سیاسی و مسائل امنیتی تقسیم می شوند. بر اساس این نظریه، فرایند تعریف هویتی ابتدا با تعریف کلامی بازیگران از یکدیگر ساخته شده و سپس با اتخاذ سیاست های امنیتی به صورت عملی جلوه گر می شود. بوش و اوباما هر کدام در دوره ریاست جمهوری چه سیاست امنیتی را سرلوح دستگاه سیاست خارجی قرارا دادند؟ و وجوه اشتراک و افتراق این دو رئیس جمهور و جایگاه جمهوری اسلامی در سیاست خارجی این دولتها کدامند؟ روند مواجهه این دو رئیس جمهور با برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران چگونه بود؟ پژوهش حاضر به این پرسشها می پردازد.