سیدمهدی سیدزاده؛ محمد مهدی صادقی
چکیده
تصمیمات اتخاذی از سوی دیوان کیفری بینالمللی در مراحل مختلف دادرسی ممکن است با مقاومت متهمانی که عمدتاً مقامات سیاسی، نظامی یا امنیتی هستند یا دولتهای متبوع ایشان روبهرو شود. مقاومتها ماهیتاً به دو نوع شدید(Backlash) و خفیف(Pushback) تقسیمپذیرند. نوع نخست از مقاومتها میتواند موجب انحلال دیوان یا بیاعتباری تصمیمات این نهاد شود. ...
بیشتر
تصمیمات اتخاذی از سوی دیوان کیفری بینالمللی در مراحل مختلف دادرسی ممکن است با مقاومت متهمانی که عمدتاً مقامات سیاسی، نظامی یا امنیتی هستند یا دولتهای متبوع ایشان روبهرو شود. مقاومتها ماهیتاً به دو نوع شدید(Backlash) و خفیف(Pushback) تقسیمپذیرند. نوع نخست از مقاومتها میتواند موجب انحلال دیوان یا بیاعتباری تصمیمات این نهاد شود. در برابر، مقاومتهای خفیف، نه تنها در پی برچیدن دیوان نیستند، بلکه موجب کاهش یا رفع نقایص احتمالیِ روندِ دادرسیهای دیوان میشوند. با این وجود، مصادیقِ این مقاومتها در عمل ممکن است با یکدیگر همپوشانی داشته باشند. پایان دادن به عضویت در دیوان یا عدم همکاریِ برخی دوَل آفریقایی با این نهاد، تا زمانی که موجب انحلال دیوان یا اختلال جدی در کارِ آن نشود، مقاومتی خفیف محسوب میشود. تأسیس دادگاههای جدید و موازیکاریِ قضایی مانند دیوان کیفری آفریقایی برای محاکمه حیسن هابره، تحریم مقامات دیوان نظیر لغو روادید دادستان دیوان در پروندهی جنایات آمریکا در افغانستان از سوی دولت آمریکا، عدم پذیرش صلاحیت دیوان که از سوی دولت لیبی در پروندهی سیف الاسلام قذافی صورت پذیرفت و در نهایت، مانعتراشی در راه تحقق اهداف دیوان که سیاست اتخاذی دولتهای مختلف آمریکا به مثابه دولت غیرعضو دیوان بوده است، همگی بر اساس دامنهی اثرگذاریشان بر جریان آیین دادرسیِ دیوان و استمرار فعالیت این نهاد یا عدم آن میتوانند منجر به تحقق هر یک از مقاومتهای شدید یا خفیف شوند.
سید مهدی سیدزاده ثانی؛ محمد طهان طرقی
چکیده
تقابل ایالات متحده با دیوان کیفری بینالمللی با پیگیری وضعیت افغانستان در این مرجع به اوج رسید. پس از صدور کیفرخواست توسط دادستان دیوان بسیاری از سربازان و درجهداران ایالات متحده در معرض تعقیب توسط دادستان دیوان کیفری بینالمللی قرار خواهند گرفت و ایالات متحده به همین دلیل فشار مضاعفی را بر دیوان وارد ساخت. شعبه مقدماتی دیوان ...
بیشتر
تقابل ایالات متحده با دیوان کیفری بینالمللی با پیگیری وضعیت افغانستان در این مرجع به اوج رسید. پس از صدور کیفرخواست توسط دادستان دیوان بسیاری از سربازان و درجهداران ایالات متحده در معرض تعقیب توسط دادستان دیوان کیفری بینالمللی قرار خواهند گرفت و ایالات متحده به همین دلیل فشار مضاعفی را بر دیوان وارد ساخت. شعبه مقدماتی دیوان در نتیجهی فشارهای ایالات متحده، ادامه فرایند تعقیب جنایات بینالمللی در افغانستان را مطابق با منافع عدالت ندانست و تحقیقات را متوقف کرد. دادستان نسبت به این موضوع تجدیدنظرخواهی نمود. شعبه تجدیدنظر دیوان در پنجم مارس 2020 به اتفاق آراء، دادستان را مجاز به انجام تحقیقات در مورد جنایات ارتکابی در افغانستان دانست. پژوهش حاضر با روشی توصیفی-تحلیلی، ابتدا اشارهای به سیر اقدامات ایالات متحده در تقابل با دیوان و علت حقیقی آن خواهد داشت؛ سپس باتحلیل رأی صادره ازشعبه مقدماتی دیوان درخصوص پروندهی افغانستان، به این موضوع پرداخته میشود که آیا اقدامات کشور مذکور تاثیری بر عملکرد دیوان داشته است یاخیر؛ وآخرین تحولات وضعیت افغانستان در دیوان و بهطور خاص تصمیم شعبه تجدیدنظر بررسی خواهد شد. درپایان، باتوجه به تصمیمات اخیر میتوان گفت در تقابل میان دیوان و ایالات متحده فعلاً دیوان در موضع بالا قرار گرفته ومجوز تحقیق در خصوص جنایات ادعایی توسط مقامات ونیروهای آمریکایی صادر گردیده است، اما هنوز این جنگ حقوقی ادامه دارد و سرنوشت آن بهطور قطعی مشخص نیست؛ زیرا در فرض تکمیل تحقیقات توسط دادستان، حضور مقامات ایالات متحده در فرآیند محاکمه محل تردید جدی بوده و ازطرفی رسیدگی غیابی در دیوان متصور نیست و این خود چالش بزرگ دیگری در این تقابل خواهد بود.
میثم غلامی؛ سید مهدی سیدزاده ثانی
چکیده
از مهم ترین موضوعات مورد چالش درتشکیل دیوان کیفری بین المللی موضوع، صلاحیت این دادگاه بود. چرا که ارتباط تنگاتنگی میان حاکمیت ملی و صلاحیت کیفری محاکم، وجود دارد. به همین دلیل، به منظور پاسخگویی به تمایل عضویت اکثرکشورها در دیوان و همچنین احترام به حق حاکمیت ملی، اساسنامه دیوان صراحتاً صلاحیت تکمیلی را نسبت به محاکم داخلی پذیرفت. ...
بیشتر
از مهم ترین موضوعات مورد چالش درتشکیل دیوان کیفری بین المللی موضوع، صلاحیت این دادگاه بود. چرا که ارتباط تنگاتنگی میان حاکمیت ملی و صلاحیت کیفری محاکم، وجود دارد. به همین دلیل، به منظور پاسخگویی به تمایل عضویت اکثرکشورها در دیوان و همچنین احترام به حق حاکمیت ملی، اساسنامه دیوان صراحتاً صلاحیت تکمیلی را نسبت به محاکم داخلی پذیرفت. با وجود این، برخی دولت ها به دلیل داشتن حق حاکمیت ملی و همچنین به خاطر تکمیلی بودن صلاحیت دیوان، از همکاری با دیوان امتناع می ورزند. این موضوع باعث بروز مناقشاتی در رسیدگی به پرونده ها گردید و تقابل میان صلاحیت تکمیلی و ذاتی دیوان کیفری بین المللی را به وجود آورد. نمونه ی این تقابل را می توان میان دولت لیبی و دیوان کیفری بین المللی در محاکمه ی سیف الاسلام قذافی مشاهده نمود. در این مقاله، ضمن تبیین صلاحیت ذاتی و تکمیلی، به مواردی همچون ناکارآمدی صلاحیت تکمیلی، گرایش دیوان به سمت صلاحیت ذاتی و تحمیل هزینه های سیاسی بر دیوان، اشاره خواهد شد. همچنین به دنبال تعارضات موجود میان دیوان کیفری بین المللی و دولت لیبی، علل پدید آمدن تقابل صلاحیت تکمیلی و ذاتی در رسیدگی به پرونده سیف الاسلام قذافی نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
سیده طاهره خبازی خادر؛ سید مهدی سیدزاده ثانی
چکیده
در حقوق کیفری بینالمللی ممنوعیت محاکمه غیابی ارجحیت داشته و حضور متهم در دادرسی که بر اصولی نظیر اصل تناظر، تساوی سلاحها و حق دفاع برابر متکی است، بهعنوان بخشی از حقوق وی برای رسیدگی عادلانه به رسمیت شناخته شده است. در راستای پذیرش چنین حقی در عرصه بینالملل، یکی از متهمین پروندههای مطروحه در دیوان کیفری بینالمللی خواستار چشمپوشی ...
بیشتر
در حقوق کیفری بینالمللی ممنوعیت محاکمه غیابی ارجحیت داشته و حضور متهم در دادرسی که بر اصولی نظیر اصل تناظر، تساوی سلاحها و حق دفاع برابر متکی است، بهعنوان بخشی از حقوق وی برای رسیدگی عادلانه به رسمیت شناخته شده است. در راستای پذیرش چنین حقی در عرصه بینالملل، یکی از متهمین پروندههای مطروحه در دیوان کیفری بینالمللی خواستار چشمپوشی از حق خود شده و درخواست معافیت از حضور در دادرسی را ارائه نمود. طرح این تقاضا موجب بروز مباحث چالشی و حتی بازبینی مقررات مربوط به حضور متهم در دادرسیهای دیوان کیفری بینالمللی گردید. این مقاله ضمن بررسی پرونده ویلیام روتو و جاشوا سنگ مقررات اساسنامه را در این خصوص توضیح داده و نظرات شکل گرفته حول این مقررات را در قالب شرح و نقد آراء دیوان در رابطه با پرونده مذکور بیان مینمـاید. تأثیر این پرونده بر مجمع عمومی کشـورهای عضو بخش دیگر این مقاله را به خود اختصاص میدهد که موجبات بازبینی مقررات مربوط به محاکمه غیابی را تحت قواعد 134 مکرر، 134 سوم و 134 چهارم قواعد دادرسی و ادله فراهم آورد. با تصویب این قواعد، امکان رسیدگی غیابی و معافیت از حضور متهم در دادرسی، با لحاظ برخی شرایط، فراهم گردید.
بتول دانشجو؛ سید مهدی سیدزاده؛ عبدالرضا جوان جعفری
چکیده
بهموجب قوانین داخلی و بینالمللی شکنجه ممنوع است؛ اما در این مسئله که آیا شکنجه دارای ممنوعیت مطلق است و بههیچعنوان و در هیچ شرایطی نمیتوان حکم به جواز آن داد، اختلافنظر وجود دارد. در قواعد حقوقی دو نظر در رابطه با اضطرار در شکنجه مطرح شده است: یک دسته معتقد بر ممنوعیت شکنجه بوده؛ اما در موارد اضطرار و زمانی که بحث ضرورت به ...
بیشتر
بهموجب قوانین داخلی و بینالمللی شکنجه ممنوع است؛ اما در این مسئله که آیا شکنجه دارای ممنوعیت مطلق است و بههیچعنوان و در هیچ شرایطی نمیتوان حکم به جواز آن داد، اختلافنظر وجود دارد. در قواعد حقوقی دو نظر در رابطه با اضطرار در شکنجه مطرح شده است: یک دسته معتقد بر ممنوعیت شکنجه بوده؛ اما در موارد اضطرار و زمانی که بحث ضرورت به وجود میآید؛ جهت حفظ امنیت جامعه، حکم به جواز شکنجه را صادر نمودهاند؛ اما در مقابل، گروه دوم اعتقاد بر ممنوعیت مطلق شکنجه داشته و با توجه به کرامت ذاتی انسان، بههیچعنوان و در هیچ شرایطی شکنجه را جایز نمیدانند. بهموجب این پژوهش، گرچه اضطرار میتواند بهعنوان عامل جواز محظورات درنظر گرفته شود، اما کاربست این نهاد درخصوص شکنجه با چالشهای مهمی مواجه است. منع شکنجه در قوانین اعم از داخلی و بینالمللی بهصورت مطلق است و مضافاً اینکه عواملی چون مسریبودن، ضرورینبودن، بیاعتباری و غیرقابلاعتمادبودن اطلاعاتِ حاصله در اثر شکنجه مانع از تحقق و جمعشدن شرایط اضطرار بهعنوان عامل موجه خواهد شد. افزون بر این، جواز شکنجه در موارد اضطرار خواه یا ناخواه منجر به شکنجۀ بیگناهان میشود. با توجه به موارد مذکور بهموجب حقوق بینالملل شکنجه دارای ممنوعیت مطلق بوده و نمیتوان به استناد اضطرار رأی به جواز نسبی آن داد.