مقاله پژوهشی
نوژن اعتضاد السلطنه؛ بهرام نوازنی
چکیده
هدف مقاله حاضر، بررسی ریشههای دیدگاه غربستیزانۀ اسلامگرایی رادیکال (مورد داعش) و مقایسۀ آن با ایدئولوژی سیاسی جایگزین غربی، در شکل توتالیتر آن (مارکسیسمـلنینیسم) است. این مقایسه برپایۀ بازسازی نظریۀ سیاسی سید قطب، مهمترین نظریهپرداز اسلامگرایی رادیکال در دوران معاصر، و ولادیمیر لنین، نظریهپرداز مارکسیسمـلنینیسم ...
بیشتر
هدف مقاله حاضر، بررسی ریشههای دیدگاه غربستیزانۀ اسلامگرایی رادیکال (مورد داعش) و مقایسۀ آن با ایدئولوژی سیاسی جایگزین غربی، در شکل توتالیتر آن (مارکسیسمـلنینیسم) است. این مقایسه برپایۀ بازسازی نظریۀ سیاسی سید قطب، مهمترین نظریهپرداز اسلامگرایی رادیکال در دوران معاصر، و ولادیمیر لنین، نظریهپرداز مارکسیسمـلنینیسم انجام شده است. با وجود تمام تفاوتهای این دو دیدگاه، میتوان مبانی مشابهی را در این دو نظریهپردازی و اندیشهورزی یافت: «تاریخ بشر، بهعنوان نبرد مرگ و زندگی میان خیر و شر قلمداد میشود که در هر دو نظریه، شر موجودیت بشر را تهدید میکند. دراینمیان، افرادی هستند که شخصیتی همراه با خیر دارند و دارای مأموریت یا رسالت هستند تا بشریت را از شر نجات دهند و سرانجام، آرمانشهر جامعۀ بیطبقه را تحقق بخشند؛ در چنین فرایندی، مبارزه و منازعه، امری طبیعی است و باید برای ایجاد جامعهای متشکل از پیروان عقیدۀ راستین تلاش کرد» پرسش و مسئله اصلی این مقاله، این است که «آیا دو جریان اسلامگرایی رادیکال (مورد داعش) و مارکسیسم - لنینیسم (بلشویسم) قابل مقایسه هستند؟» و اینکه « چه شباهتها و تفاوتهایی میان این دو جریان وجود دارد؟» یافته این مقاله این است که اسلامگرایی رادیکال، یک ایدئولوژی پیشامدرن نیست، بلکه فراترازآن، میتوان آن را ایدئولوژیای بهشمار آورد که پیروان خود را (با تأکید بر این موضوع که این جوامع در تحقق وعدۀ اصلی خود، یعنی آزادی، شکست خوردهاند) به نقد جامعۀ لیبرال تحریک و تشویق میکند. روش پژوهش در این مقاله، توصیفیـتحلیلی مبتنیبر منابع اسنادیـکتابخانهای است.
مقاله پژوهشی
مهدی باقی مجرد؛ سعید وثوقی؛ شهروز ابراهیمی
چکیده
ایالات متحده پس از پایان جنگ سرد، بهویژه در دوره اوباما و ترامپ، نقش پیچیده و مبهمی در روابط امنیتی اتحادیه اروپا و روسیه داشته است. آمریکا، بهگونهای ناملموس در روابط امنیتی اتحادیه اروپاـروسیه دخالت میکند و تنش و همکاری میان این کشور و روسیه، بر چالشهای امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا بسیار تأثیرگذار است. پرسش اصلی پژوهش ...
بیشتر
ایالات متحده پس از پایان جنگ سرد، بهویژه در دوره اوباما و ترامپ، نقش پیچیده و مبهمی در روابط امنیتی اتحادیه اروپا و روسیه داشته است. آمریکا، بهگونهای ناملموس در روابط امنیتی اتحادیه اروپاـروسیه دخالت میکند و تنش و همکاری میان این کشور و روسیه، بر چالشهای امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا بسیار تأثیرگذار است. پرسش اصلی پژوهش پیشرو این است که «ایالات متحده، در دو دهۀ اخیر، چگونه و با چه سازوکاری بر چالشهای امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا تأثیر گذاشته است؟» پاسخ، این است که «ایالات متحده با روسیه درگیر جنگی ترکیبی است و با ابزارهای جنگ ترکیبی بر تداوم و تعمیق چالشهای امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا (بحران اکراین، گسترش اتحادیه اروپا، و گسترش ناتو) تأثیر گذاشته است». روش پژوهش حاضر، اسنادی است و دادهها از مقالهها و کتابهای مرتبط با موضوع، گردآوری شدهاند و نقش ایالات متحده در چالشهای امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا را نیز با استفاده از چارچوب نظری جنگ ترکیبی جی.کولین و جننیرود.ای، بررسی و تحلیل کرده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که ایالات متحده، بهمنظور مهار روسیه، از ابزارهای جنگ ترکیبی (اطلاعاتی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، و مدنی) برای تداوم و تعمیق چالشهای امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا (بحران اکراین، گسترش اتحادیه اروپا و گسترش ناتو) استفاده کرده است. مهمترین ابزار ایالات متحده در جنگ ترکیبی با روسیه، ابزار اطلاعاتی، سیاسی، و اقتصادی است.
مقالات
آرش بیداله خانی
چکیده
در چشم انداز توسعه ای، کشورهای جذاب و ثروتمند دنیا، مرکز آمال و آرزوهای سیاستمدران، نخبگان، سرمایه گذاران، کارآفرینان و مرکز توجه مردم عادی دنیا هستند. ثروت به خودی خود جذابیت، ارتقاء، شهرت مثبت و برند بین المللی می آورد. ثروت متصل به فرهنگ و مکان جغرافیایی، می تواند مبنای طرح ریزی مثبت ایده های بین المللی و توسعه ای برای افزایش شهرت ...
بیشتر
در چشم انداز توسعه ای، کشورهای جذاب و ثروتمند دنیا، مرکز آمال و آرزوهای سیاستمدران، نخبگان، سرمایه گذاران، کارآفرینان و مرکز توجه مردم عادی دنیا هستند. ثروت به خودی خود جذابیت، ارتقاء، شهرت مثبت و برند بین المللی می آورد. ثروت متصل به فرهنگ و مکان جغرافیایی، می تواند مبنای طرح ریزی مثبت ایده های بین المللی و توسعه ای برای افزایش شهرت مثبت کشورها و مبانی هویتی و فرهنگی آنها باشد و آنها را به مرکز توجهات جهانی تبدیل کند. منطقۀ اسکاندیناوی از جمله مکان هایی است که جغرافیای ثروت و توسعه آن، ادراک مثبت این منطقه را افزایش داده است. نروژ یکی از کشورهای این منطقه است که امروز جذابیت و محبوبیت بالایی در سطح نظام بین المللی دارد. نام و برند نروژ حامل فرآیندهای ذهنی و ادراکی است که این کشور کوچک را محبوب و جذاب می کند. تمرکز اصلی این مقاله بر مبانی برندینگ و شهرت مثبت نروژ در نظام بین الملل از طریق ابزارهای دیپلماسی فرهنگی است. مقاله با تشریح اقدامات و ابتکارات مهم سیاستگذارانۀ دپیلماسی فرهنگی نروژ در یک چشم انداز تاریخی، بر این امر تاکید می کند که نروژ با وجود ضعفهای مهم ژئوپلیتیکی و مساحت کوچک توانسته است از طریق استفادۀ مثبت از فرهنگ، برندینگ جذاب و شهرت بین المللی مثبتی را در نظام بین الملل کسب کند. مدیریت نهادمند و سیاستگذارانه و استفادۀ صحیح از فرهنگ باز و متساهل نروژی که ترکیبی از فرهنگ منطقۀ نوردیک است، باعث گسترش جذابیت و ادراک مثبت نروژ در نظام بین الملل شده است.
مقاله پژوهشی
مهرداد رضاپور؛ احمد شوهانی
چکیده
استراتژیهای روسیهی پس از شوروی به علت چالشهای داخلی آن دچار افول شده بود و این حالت تا دهه اول قرن 21 ادامه داشت، اما با رویداد بهار عربی و ظهور داعشیسم در خاورمیانه، فرصتی دوباره برای نفوذ روسیه در منطقه و احیای جایگاه بینالمللی آن فراهم آمد. در این مقاله که با رهیافت واقعگرایی نئوکلاسیک و با روش تبیینی-تحلیلی انجام شد، هدف بررسی ...
بیشتر
استراتژیهای روسیهی پس از شوروی به علت چالشهای داخلی آن دچار افول شده بود و این حالت تا دهه اول قرن 21 ادامه داشت، اما با رویداد بهار عربی و ظهور داعشیسم در خاورمیانه، فرصتی دوباره برای نفوذ روسیه در منطقه و احیای جایگاه بینالمللی آن فراهم آمد. در این مقاله که با رهیافت واقعگرایی نئوکلاسیک و با روش تبیینی-تحلیلی انجام شد، هدف بررسی تغییرات استراتژیک پارادایم سیاسی-امنیتی و اقتصادی روسیه در خاورمیانه پساداعش بود. یافتههای تحقیق نشان داد که روسیه پس از یک دوره بازیابی توان داخلی و حل مسائل دروندولتی، به تدریج مناسبات خود را با منطقه خاورمیانه گسترش داد. بحران سوریه و عراق در دهه دوم قرن 21 راه نفوذ بیشتر نظامی-امنیتی، سیاسی و اقتصادی را برای روسها باز نمود و در رقابت با غربیها، آنها پایگاه و جایگاه خود را در خاورمیانه گسترش دادند، بطوریکه دوباره خود را به عنوان قدرت بزرگ در عرصه بینالملل مطرح ساختند. پس از داعش، روسیه با گسترش روابط سیاسی-اقتصادی با کشورهای عربی و غیرعربی خاورمیانه، ائتلافهای مختلف و پیمانهای امنیتی-مستشاری-نظامی و توافقات سیاسی و تجاری نفوذ خود را گستردهتر ساخت. نتایج نشان داد که روسیهی پساداعش درصدد ابقاء نیروها و تسلیحات و ایجاد پایگاههای نظامی بوده و قصد نفوذ پایدارتر و دائمیتر در رقابت با غربیها و هژمونی آمریکا برای کسب منافع سیاسی-امنیتی و اقتصادی بیشتر در خاورمیانه را دارد.
مقاله پژوهشی
آرش رئیسی نژاد
چکیده
با برآمدن چین در دهه نود و ثبات در رشد اقتصادی چشمگیر در هزاره نوین راه ابریشم نوین٬ به مثابه مهمترین ابتکار بینالمللی٬ در کانون ژئوپولیتیک آسیا قرار گرفته است. "راه ابریشم نوین" یا "یک جاده٬ یک کمربند" بلندپروازانه ترین کلانپروژه در زمانه کنونی به شمار می آید که نمود و نماد اعمال قدرت چین در ورای مرزهای خود است. در این میان٬ آسیای ...
بیشتر
با برآمدن چین در دهه نود و ثبات در رشد اقتصادی چشمگیر در هزاره نوین راه ابریشم نوین٬ به مثابه مهمترین ابتکار بینالمللی٬ در کانون ژئوپولیتیک آسیا قرار گرفته است. "راه ابریشم نوین" یا "یک جاده٬ یک کمربند" بلندپروازانه ترین کلانپروژه در زمانه کنونی به شمار می آید که نمود و نماد اعمال قدرت چین در ورای مرزهای خود است. در این میان٬ آسیای مرکزی در نگاه چین، نقطه ثقل راه ابریشم نوین است که مسیرهای آن را به سوی ایران و آسیای باختری٬ آسیای جنوبی و جنوب روسیه کنترل می کند. از سوی دیگر٬ أفغانستان و سین کیانگ نیز جایگاه های مهمی در شکل گیری روند مسیرهای زمینی راه ابریشم نوین دارند. از این نقطه نظر٬ نوشته پیشِ رو به تبیین پرسش اساسی خود درباره کنشگران و روندهای تاثیرگذار کمربند زمینی راه ابریشم نوین بر ژئوپولیتیک آسیای مرکزی می پردازد. نوشته با ذکر جزییات کنشگری ویژه دولت های آسیای مرکزی و خط مشی های آن ها را بیان می کند. همچنین٬ دامنه و گستره سرمایه گذاری ها و سیاست های پکن در این منطقه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
مقاله پژوهشی
مریم زارع خانمحمدی؛ فریده محمد علیپور
چکیده
با وجود گذشت 7 دهه از استقلال کشور میانمار، نگرانیهای سازمان ملل متحد و در رأس آن دبیرکل در خصوص اقلیت مسلمان روهینگیا به قوت خود پابرجا است. عدم اعطای حق تابعیت و به رسمیت شناخته شدن بهعنوان اقلیت قومی ـ مذهبی همواره زمینه را برای اعمال رفتارهای تبعیضآمیز بر پایه خشونت، جنایت و نقض حقوق بشر علیه این اقلیت فراهم نموده است. ...
بیشتر
با وجود گذشت 7 دهه از استقلال کشور میانمار، نگرانیهای سازمان ملل متحد و در رأس آن دبیرکل در خصوص اقلیت مسلمان روهینگیا به قوت خود پابرجا است. عدم اعطای حق تابعیت و به رسمیت شناخته شدن بهعنوان اقلیت قومی ـ مذهبی همواره زمینه را برای اعمال رفتارهای تبعیضآمیز بر پایه خشونت، جنایت و نقض حقوق بشر علیه این اقلیت فراهم نموده است. با بازتاب رسانهای فجایع در جهان و انتظار از سازمان ملل برای رسیدگی به موضوع، دبیرکل با انتصاب دو مشاور ویژه با عناوین مشاور ویژه در زمینه پیشگیری از نسلکشی و مشاور ویژه در زمینه مسئولیت حمایت به بررسی و نظارت جدی و مستمر بر وضعیت مردم روهینگیا پرداخته است. در پژوهش حاضر، با هدف بررسی اقدامات علیه مسلمانان روهینگیا در میانمار و واکنش دبیرکل به آن، سؤال اصلی اینست که دبیرکل سازمان ملل متحد در جریان اقدامات خشونتآمیز دولت میانمار علیه اقلیت روهینگیا طی سالهای 2016 و 2017 چه نقشی را ایفا نموده است؟ در پاسخ با استفاده از رویکرد توصیفی و تحلیلی چنین فرض میشود که دبیرکل ملل متحد با آگاهی نسبت به شرایط ناعادلانه و غیرانسانی اقلیت مسلمان روهینگیا در کشور میانمار طی ادوار گذشته با إتخاذ رویکردهای جدید و ابزارهای نوین در سازمان ملل متحد به نقشآفرینی در راستای جلب توجه جهانی به وضعیت مسلمانان در میانمار پرداخته است. نتایج پژوهش نشان میدهد بهرغم تلاش دبیرکل در رأس دبیرخانه سازمان ملل، اقدامات جنایتبار علیه آنها در سالهای 2016 و 2017 تداوم یافته است
مقاله پژوهشی
سید مهدی سیدزاده ثانی؛ محمد طهان طرقی
چکیده
تقابل ایالات متحده با دیوان کیفری بینالمللی با پیگیری وضعیت افغانستان در این مرجع به اوج رسید. پس از صدور کیفرخواست توسط دادستان دیوان بسیاری از سربازان و درجهداران ایالات متحده در معرض تعقیب توسط دادستان دیوان کیفری بینالمللی قرار خواهند گرفت و ایالات متحده به همین دلیل فشار مضاعفی را بر دیوان وارد ساخت. شعبه مقدماتی دیوان ...
بیشتر
تقابل ایالات متحده با دیوان کیفری بینالمللی با پیگیری وضعیت افغانستان در این مرجع به اوج رسید. پس از صدور کیفرخواست توسط دادستان دیوان بسیاری از سربازان و درجهداران ایالات متحده در معرض تعقیب توسط دادستان دیوان کیفری بینالمللی قرار خواهند گرفت و ایالات متحده به همین دلیل فشار مضاعفی را بر دیوان وارد ساخت. شعبه مقدماتی دیوان در نتیجهی فشارهای ایالات متحده، ادامه فرایند تعقیب جنایات بینالمللی در افغانستان را مطابق با منافع عدالت ندانست و تحقیقات را متوقف کرد. دادستان نسبت به این موضوع تجدیدنظرخواهی نمود. شعبه تجدیدنظر دیوان در پنجم مارس 2020 به اتفاق آراء، دادستان را مجاز به انجام تحقیقات در مورد جنایات ارتکابی در افغانستان دانست. پژوهش حاضر با روشی توصیفی-تحلیلی، ابتدا اشارهای به سیر اقدامات ایالات متحده در تقابل با دیوان و علت حقیقی آن خواهد داشت؛ سپس باتحلیل رأی صادره ازشعبه مقدماتی دیوان درخصوص پروندهی افغانستان، به این موضوع پرداخته میشود که آیا اقدامات کشور مذکور تاثیری بر عملکرد دیوان داشته است یاخیر؛ وآخرین تحولات وضعیت افغانستان در دیوان و بهطور خاص تصمیم شعبه تجدیدنظر بررسی خواهد شد. درپایان، باتوجه به تصمیمات اخیر میتوان گفت در تقابل میان دیوان و ایالات متحده فعلاً دیوان در موضع بالا قرار گرفته ومجوز تحقیق در خصوص جنایات ادعایی توسط مقامات ونیروهای آمریکایی صادر گردیده است، اما هنوز این جنگ حقوقی ادامه دارد و سرنوشت آن بهطور قطعی مشخص نیست؛ زیرا در فرض تکمیل تحقیقات توسط دادستان، حضور مقامات ایالات متحده در فرآیند محاکمه محل تردید جدی بوده و ازطرفی رسیدگی غیابی در دیوان متصور نیست و این خود چالش بزرگ دیگری در این تقابل خواهد بود.
مقاله پژوهشی
جواد صالحی
چکیده
قرار صلاحیت در وضعیت میانمار به تقاضای دادستان واجد دستاورد جدیدی است که در رویه قضایی دیوان کیفری بینالمللی سابقه ندارد. تقاضای دادستان برای صدور قرار صلاحیت کیفری به ماده (3)19 اساسنامه متکی است. این در حالی است که اعمال صلاحیت در وضعیت میانمار با مانع عدم عضویت آن در دیوان کیفری بینالمللی مواجه است. اما شعبه مقدماتی با برقراری ...
بیشتر
قرار صلاحیت در وضعیت میانمار به تقاضای دادستان واجد دستاورد جدیدی است که در رویه قضایی دیوان کیفری بینالمللی سابقه ندارد. تقاضای دادستان برای صدور قرار صلاحیت کیفری به ماده (3)19 اساسنامه متکی است. این در حالی است که اعمال صلاحیت در وضعیت میانمار با مانع عدم عضویت آن در دیوان کیفری بینالمللی مواجه است. اما شعبه مقدماتی با برقراری ارتباط میان مواد (3)19 و (a)(2)12 اساسنامه درصدد ارائه دستاورد جدیدی برای تمام دولتهای غیرعضو دیوان کیفری بینالمللی است که بررسی ابعاد آن واجد اهمیت و از اهداف و موضوع این نوشتار است. روش تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی و با اتکاء به مقررات اساسنامه و رویه قضایی دیوان کیفری بینالمللی میباشد تا به سوال اصلی پژوهش پاسخ داده شود. سوال پژوهش این است که دستاورد قرار صلاحیت کیفری در وضعیت میانمار برای جامعه بینالمللی چیست؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که توسعه صلاحیت دیوان کیفری بینالمللی از قلمرو سرزمینی دولت عضو بنگلادش به قلمرو سرزمینی دولت غیرعضو میانمار دستاورد قرار صلاحیت کیفری در وضعیت میانمار است که مشابه آن تاکنون در رویه قضایی مفقود بوده است. بر این اساس وضعیت مجرمانه دولتها بهخاطر عدم عضویت آنها در دیوان کیفری بینالمللی یا عدم ارجاع وضعیت آنها از سوی شورای امنیت دیگر از صلاحیت دیوان کیفری بینالمللی خارج نیست، مشروط به اینکه جرم در دو قلمرو سرزمینی دولت عضو و غیرعضو دیوان کیفری بینالمللی ارتکاب یابد. در این شرایط عضویت یک دولت در عدم عضویت دولت دیگر تاثیر مثبت میگذارد و وضعیت مجرمانه آن را پیشروی قضات دیوان کیفری بینالمللی قرار میدهد.
مقاله پژوهشی
حسین فتاحی اردکانی
چکیده
تغییرات رخداده در خاورمیانۀ پساداعش و نمایان شدن تهدیدهای امنیتی جدید، سبب شده است که ترکیه به درک جدیدی از نقش خود در محیط منطقهای و بینالمللی دست پیدا کند که نقطۀ کانونی آن، قدرتمند شدن از طریق فعال شدن در منطقه و پویشهای جدید بینالمللی است. برپایۀ این راهبرد جدید، ترکیه در پی برقراری توازن و متعادلسازی سیاست خارجی خود ...
بیشتر
تغییرات رخداده در خاورمیانۀ پساداعش و نمایان شدن تهدیدهای امنیتی جدید، سبب شده است که ترکیه به درک جدیدی از نقش خود در محیط منطقهای و بینالمللی دست پیدا کند که نقطۀ کانونی آن، قدرتمند شدن از طریق فعال شدن در منطقه و پویشهای جدید بینالمللی است. برپایۀ این راهبرد جدید، ترکیه در پی برقراری توازن و متعادلسازی سیاست خارجی خود در خاورمیانه و محیط بینالمللی است. بههمیندلیل، راهبرد «هم غرب، هم شرق» را در کوتاهمدت و میانمدت در سیاست خارجی خود دنبال میکند تا در بلندمدت به هدف اصلیاش، یعنی تبدیل شدن به یک قدرت مستقل جهانی با ارزشهای ترکیـاسلامی برسد. این پژوهش با کاربست نظریۀ نوواقعگرایی و روش توصیفیـتحلیلی در پی پاسخگویی به این پرسش است که «راهبرد سیاست خارجی ترکیه در خاورمیانه پساداعش چیست؟» یافتههای پژوهش نشان میدهد که مؤلفههای راهبرد سیاست خارجی ترکیه در حوزۀ سیاسی، بازنگری در ارتباط با داعش، منطقهگرایی با چاشنی بینالمللگرایی، برقراری دوبارۀ روابط با سوریه، حفظ موازنۀ قدرت با ایران، و نگاه به روسیه برای بازیابی نقش منطقهای خود در خاورمیانه است. این کشور در حوزۀ اقتصادی، سیاست ثبات منابع انرژی و توسعۀ همکاریهای اقتصادی منطقهای و بینالمللی را دنبال میکند و در حوزۀ فرهنگی نیز در پی تقویت قدرت نرم و توسعۀ نفوذ در کشورهای خاورمیانه است.
مقاله پژوهشی
فرهاد قاسمی
چکیده
دیپلماسی دفاع، دارای پیشینۀ تاریخی طولانی و همزاد با قدرت نظامی است که وظیفۀ کاربست آن را در قالب دیپلماسی در زمان جنگ و صلح بهعهده داشته است. بهدلیل پیچیدگی و آشوبی شدن سیستم بینالملل، در قالب الگوی غیرخطی، قدرت، بهعنوان پیشران اصلی دیپلماسی دفاع، به الگوی شبکهای تغییر یافته است که پیچیدگی ساختاری، فرایندی، سازهای، و قاعدهای ...
بیشتر
دیپلماسی دفاع، دارای پیشینۀ تاریخی طولانی و همزاد با قدرت نظامی است که وظیفۀ کاربست آن را در قالب دیپلماسی در زمان جنگ و صلح بهعهده داشته است. بهدلیل پیچیدگی و آشوبی شدن سیستم بینالملل، در قالب الگوی غیرخطی، قدرت، بهعنوان پیشران اصلی دیپلماسی دفاع، به الگوی شبکهای تغییر یافته است که پیچیدگی ساختاری، فرایندی، سازهای، و قاعدهای را بهعنوان ویژگیهای تعریفکنندۀ آن مطرح کرده است. با توجه به نوپدیدی سیستمهای بینالمللی غیرخطی و جدالهای نظری در این حوزه، ادبیات روابط بینالملل در تبیین دستگاه تحلیلی دیپلماسی دفاع دچار عقبماندگی جدی هستند و برهمیناساس، این پرسش اساسی بهعنوان دغدغۀ اصلی پژوهش حاضر مطرح است که «برپایۀ اصول و مبانی نظریۀ سیستمهای پیچیده و آشوبی، دستگاه تحلیلی دیپلماسی دفاع، چگونه قابلبازسازی مفهومی است». در پاسخ به این پرسش و با بهرهگیری از روش آبدکشن که بر واقعیتهای نوپدید و شیوۀ یافتن بهترین تبیین برای آنها تأکید دارد، مقاله حاضر، دیپلماسی دفاع شبکهای چندلایه را بهعنوان مفهومی نوآورانه به ادبیات روابط بینالملل ارائه میدهد. ویژگی اصلی این مفهوم، دلالت آن بر دیپلماسی دفاع بهعنوان یک سیستم با هسته مرکزی سخت بر محوریت سیستمهای کنترل واحدـپایهای است که سیستمهای کنترل دیگر، بهعنوان سیستمهای حمایتی بر روی آن بنیان نهاده شده و در قالب سیستم یکپارچه با پیوندهای کارکردی میان لایه کنترلی، بهصورت هیبریدی عمل میکند.
مقاله پژوهشی
سیامک کریمی
چکیده
در سالهای اخیر انجام اعمال یکجانبه به دلایل مختلفی از سوی دولتها گسترش پیدا کرده است. به موازت این توسعه، رویه قضایی بینالمللی و دکترین نیز هرچه بیشتر با چالشهای مفهومی و عملی این اعمال درگیر شدهاند. یکی از این چالشها، چرایی التزام دولتها به اعمال یکجانبهشان است. در این چارچوب، این پرسش مطرح است که برخلاف اعمال دو یا چندجانبه ...
بیشتر
در سالهای اخیر انجام اعمال یکجانبه به دلایل مختلفی از سوی دولتها گسترش پیدا کرده است. به موازت این توسعه، رویه قضایی بینالمللی و دکترین نیز هرچه بیشتر با چالشهای مفهومی و عملی این اعمال درگیر شدهاند. یکی از این چالشها، چرایی التزام دولتها به اعمال یکجانبهشان است. در این چارچوب، این پرسش مطرح است که برخلاف اعمال دو یا چندجانبه که در قالب پیمانهای بینالمللی متبلور شده و در آنها تعهد هر دولت به اتکای تعهد طرف مقابل بنا میشود، در غیاب طرف یا طرفهای مقابل، تعهد ناشی از عمل یکجانبه برچه اساسی ساخته و با چه توجیهی الزامآور شناخته میشود. این مقاله، ضمن بررسی همه نظریههای ارائه شده در پاسخ به پرسش فوق و پرتوافکنی بر اختلافنظر دیوان بینالمللی دادگستری و کمیسیون حقوق بینالملل در این خصوص، تلاش کرده تا این نظریهها را با رویه قضایی و دولتی موجود انطباق دهد. یافتههای این مقاله مویّد آن است که از میان این نظریههای متکثر، نظریه اراده دولت، به واسطه جایگاه استعلایی دولت در ساختار حقوق بینالملل، قابل دفاعترین نظریه است.
مقاله پژوهشی
سیدمحمد موسوی؛ غفار زارعی؛ امین روان بد
چکیده
هدف پژوهش حاضر کشف بنیادی ترین گام برای پیاده سازی ابتکارهای مبتنی بر انگاره امنیت درونزا در خلیج فارس ازجمله «پویش صلح هرمز» است. از این رو پرسش اصلی مقاله این است که «زیربنایی ترین گام برای پیاده سازی پویش صلح هرمز کدام است؟» از آنجاکه لازمه پیاده سازی پویش صلح هرمز، تضعیف الگوی بی اعتمادی دیرینه درهم ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر کشف بنیادی ترین گام برای پیاده سازی ابتکارهای مبتنی بر انگاره امنیت درونزا در خلیج فارس ازجمله «پویش صلح هرمز» است. از این رو پرسش اصلی مقاله این است که «زیربنایی ترین گام برای پیاده سازی پویش صلح هرمز کدام است؟» از آنجاکه لازمه پیاده سازی پویش صلح هرمز، تضعیف الگوی بی اعتمادی دیرینه درهم تنیده شده با عداوت معاصر میان ایران و شورای همکاری خلیج فارس به شمار می آید، فرضیه مقاله این بوده است که «بهبود مناسبات دوجانبه تهران-ریاض، زیربناییترین گام برای پیاده سازی پویش صلح هرمز به شمار می آید.» این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی (کیفی) بوده و در فرایند تحلیل یافته ها از روش شناسی استنتاجی استفاده شده است. چارچوب مفهومی حاکم بر مقاله نیز با اعمال نظریه موازنه تهدید بر نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای شکل گرفته است. یافته های مقاله در تکمیل فرضیه مقاله به این واقعیت اشاره دارند که اولا وجود حداقل درجاتی از همگرایی امنیتی میان تهران و ریاض برای پیاده سازی هرگونه الگوی امنیتی مبتنی بر انگاره امنیت درونزا در خلیج فارس ضروری است و ثانیا چون عربستان انگیزهای برای پیاده سازی ابتکارهای مبتنی بر امنیت درونزا در منطقه ندارد، تهران می تواند با ایجاد تفاهم با ریاض بر سر برخی مناطق نفوذ در خاورمیانه به کمینه شرایط لازم برای همگرایی امنیتی با عربستان سعودی دست یابد.
مقاله پژوهشی
علیرضا نوری
چکیده
هدف این مقاله بررسی پیشرانهای اوراسیاگرایی جدید ایران و تحلیل اهداف و دورنمای آن در دوره روحانی است. راهبرد پیشین در این زمینه زیر عنوان «نگاهبهشرق» به دلایل مختلفی چون شناخت نادقیق از روندها و قدرتهای اوراسیایی، اجماع اندک، سیاستزدگی و امریکازدگی دستاورد مشخصی نداشت و اساساً واکنشی به فشارهای امریکا بود. هرچند این ...
بیشتر
هدف این مقاله بررسی پیشرانهای اوراسیاگرایی جدید ایران و تحلیل اهداف و دورنمای آن در دوره روحانی است. راهبرد پیشین در این زمینه زیر عنوان «نگاهبهشرق» به دلایل مختلفی چون شناخت نادقیق از روندها و قدرتهای اوراسیایی، اجماع اندک، سیاستزدگی و امریکازدگی دستاورد مشخصی نداشت و اساساً واکنشی به فشارهای امریکا بود. هرچند این فشارها متغیری همچنان مهم در نواوراسیاگرایی جدید ایران است، اما در رویکرد جدید سعی شده ضمن تلاش برای کاهش اثر این متغیر، سیاست فعالتری برای مشارکت در پویاییهای جدید اوراسیایی اتخاذ شود. این مقاله با روش کیفی- سیستمی و توجه به برهمکنش متغیرها، کارگزاران و موضوعات مختلف در سطوح منطقهای و بینالمللی و در چهارچوب «بیندولتگراییجدید»، جنبههای نظری و عملی نواوراسیاگرایی ایران را بررسی میکند. احتراز از سیاستزدگی، رویکرد تعدیل فشار و نه ضرورتاً مقابله با امریکا، اجماع بیشتر داخلی، سیاست چندبرداری، تأکید بر ژئواکونومی به جای ژئوپولیتیک و نگاه جامع و نه جزئینگر از وجوه عمده اوراسیاگرایی جدید ایران هستند. بهعنوان نتیجه، تأکید میشود که هرچند فشار امریکا عامل «اجبارآمیز» مهمی در اوراسیاگرایی جدید ایران است، اما تلاش برای انطباق با تحولات فزاینده بینالمللی و اوراسیایی در شرایط گذار به نظم جدید نیز متغیر «انتخابی» مهمی در شکلگیری این سیاست است.
مقاله پژوهشی
امیرحسین وزیریان؛ شهروز شریعتی
چکیده
حضور ایران در عمان و سوریه طی نیم قرن گذشته از نشانگان افزایش قدرت و نفوذ منطقهای سیاست خارجی ایران تلقی شده است. این مقاله با بهرهگیری از دادههای مستند، منابع دست اول و روش اسنادی و تحلیل پسارویدادی مبتنی بر روش مقایسهای در پی پاسخ به این پرسش است که چرا ایران طی نیم قرن اخیر در بحرانهای دو کشور عربی عمان و سوریه حضور یافت و ...
بیشتر
حضور ایران در عمان و سوریه طی نیم قرن گذشته از نشانگان افزایش قدرت و نفوذ منطقهای سیاست خارجی ایران تلقی شده است. این مقاله با بهرهگیری از دادههای مستند، منابع دست اول و روش اسنادی و تحلیل پسارویدادی مبتنی بر روش مقایسهای در پی پاسخ به این پرسش است که چرا ایران طی نیم قرن اخیر در بحرانهای دو کشور عربی عمان و سوریه حضور یافت و این حضور نظامی چه دستاوردی برای منافع ملی ایران داشته است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد با وجود تفاوتهای ماهوی نظام بینالملل و رژیم سیاسی حاکم بر کشور طی نیم قرن گذشته، حضور نظامی ایران در قلمرو پادشاهی عمان و جمهوری عربی سوریه در پرتو استلزامات حاصل از محاصره ژئوپولیتکی و لزوم خنثیسازی تهدیدات محیط پیرامونی در مرزهای خارج از کشور بوده است. این مقاله همچنین با استفاده از آموزههای نظریه رئالیسم و بهرهگیری از مفهوم دفاع آفندی نشان میدهد دستاورد این حضور برون مرزی ایران در مورد بحران عمان جلوگیری از به خطر افتادن امنیت انرژی کشور و ممانعت از تهدید گسترش خطر کمونیسم در منطقه خلیج فارس و در مورد بحران سوریه پاسداری از تمامیت ارضی و خنثیسازی قابل توجه تهدید ژئوپولیتیکی رادیکالیسم سلفی در منطقه غرب آسیا بوده است.