نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دکترای حقوق بینالملل عمومی از دانشگاه تهران؛ مدرس مدعو پردیس فارابی دانشگاه تهران
چکیده
در سالهای اخیر انجام اعمال یکجانبه به دلایل مختلفی از سوی دولتها گسترش پیدا کرده است. به موازت این توسعه، رویه قضایی بینالمللی و دکترین نیز هرچه بیشتر با چالشهای مفهومی و عملی این اعمال درگیر شدهاند. یکی از این چالشها، چرایی التزام دولتها به اعمال یکجانبهشان است. در این چارچوب، این پرسش مطرح است که برخلاف اعمال دو یا چندجانبه که در قالب پیمانهای بینالمللی متبلور شده و در آنها تعهد هر دولت به اتکای تعهد طرف مقابل بنا میشود، در غیاب طرف یا طرفهای مقابل، تعهد ناشی از عمل یکجانبه برچه اساسی ساخته و با چه توجیهی الزامآور شناخته میشود. این مقاله، ضمن بررسی همه نظریههای ارائه شده در پاسخ به پرسش فوق و پرتوافکنی بر اختلافنظر دیوان بینالمللی دادگستری و کمیسیون حقوق بینالملل در این خصوص، تلاش کرده تا این نظریهها را با رویه قضایی و دولتی موجود انطباق دهد. یافتههای این مقاله مویّد آن است که از میان این نظریههای متکثر، نظریه اراده دولت، به واسطه جایگاه استعلایی دولت در ساختار حقوق بینالملل، قابل دفاعترین نظریه است.
کلیدواژهها
ارسال نظر در مورد این مقاله