مقاله پژوهشی
یاسر اسماعیل زاده
چکیده
امروزه جهان درگیر مسائل پیچیده و مخاطرات فراوانی شده است. وجود رقابتهای فزاینده، فرهنگ های متنوع و متعارض، نبرد قدرت و نابرابری های اقتصادی نمایانگر این موضوع است که بازیگران مختلف، اهداف و مقاصد متفاوت دارند. در واقع می توان یکی از دلایل اساسی رشد و فعالیت فزاینده گروه های ترویستی مختلف را در عدم انسجام و همگرایی جهانی در سیاست ...
بیشتر
امروزه جهان درگیر مسائل پیچیده و مخاطرات فراوانی شده است. وجود رقابتهای فزاینده، فرهنگ های متنوع و متعارض، نبرد قدرت و نابرابری های اقتصادی نمایانگر این موضوع است که بازیگران مختلف، اهداف و مقاصد متفاوت دارند. در واقع می توان یکی از دلایل اساسی رشد و فعالیت فزاینده گروه های ترویستی مختلف را در عدم انسجام و همگرایی جهانی در سیاست های ضدتروریسم دانست. این مقاله در پی واکاوی این پرسش اساسی است که همگرایی جهانی برای مبارزه با تروریسم چه چارچوب و الزامات منطقی دارد؟ این مقاله معتقد است که منطقی استراتژیک برای همگرایی و همکاری بین المللی برای مبارزه با تروریسم وجود دارد که می توان آنرا از رهیافت نظریه هایی مانند حکمت چینی باستان، نظریه بازی ها و همچنین در نظریه دفاع هدف متحرک نگریست و به دنبال اهداف ضدتروریسم جهانی بود. این مقاله با تأکید بر وجود مزیتهای استراتژیک مختلف در همگرایی جهانی برای مبارزه با تروریسم، قصد دارد به این نتیجه برسد که کشورها می بایست به این نقطه از فهم راهبردی برسند که همکاری متقابل برای نیل به منافع متقابل در اولویت قرار گیرد. به عبارتی اگر همگرایی جهانی و همکاری برای مقابله با تروریسم وجود نداشته باشد، تروریسم در جهان فرصتی برای تهاجم بیشتر و مخاطره آفرینی فزاینده تر پیدا خواهد کرد. نهایتاً راه حل های اصلی که از مجرای آن در قالب تبادل و همکاری بین المللی می توان کارایی الگوریتم های امنیتی پیشرفته را ارتقاء داد، طرح خواهد شد.
مقاله پژوهشی
کیوان افشاریان؛ رضا سیمبر؛ مهدی هدایتی شهیدانی
چکیده
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال جمهوریهای آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان؛ تعداد کشورهای ساحلی دریای خزر افزایش یافت. در کنار این واقعیت این فرض که پس از پایان نظام دو قطبی اهمیت مناطق در سیاست بینالملل افزایش یافته است، شرایط ظهور یک منطقه جدید در سیاست بینالملل به نام منطقه دریای خزر را فراهم کرده است. منطقه دریای ...
بیشتر
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال جمهوریهای آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان؛ تعداد کشورهای ساحلی دریای خزر افزایش یافت. در کنار این واقعیت این فرض که پس از پایان نظام دو قطبی اهمیت مناطق در سیاست بینالملل افزایش یافته است، شرایط ظهور یک منطقه جدید در سیاست بینالملل به نام منطقه دریای خزر را فراهم کرده است. منطقه دریای خزر به واسطه وجود ذخایر عظیم انرژی و قرارگرفتن در نقطه اتصال دو قاره آسیا به اروپا؛ روز به روز دارای اهمیت بیشتری می-گردد. منافع جمهوری اسلامی ایران که یکی از اعضای مهم این منطقه جدید است به شدت به الگوی حاکم بر منطقه و موضوعات امنیتی آن وابسته است. از این رو این تحقیق به دنبال پاسخگویی به این پرسش بنیادی است که چه الگویی بر منطقه دریای خزر و موضوعات امنیتی آن حاکم است؟ در پاسخ به این سوال؛ با استفاده از ادبیات منطقهگرایی نوین و چارچوب مجموعههای امنیتی منطقهای و روش پژوهش ترکیبی – اکتشافی دو مرحلهای – در ابتدا شاخصهای این نظریه در منطقه مورد مطالعه ارزیابی میگردد و سپس با استفاده از مفهوم وابستگی متقابل امنیتی، در دو بعد منازعه امنیتی (جنبه سلبی وابستگی متقابل امنیتی) و همکاری امنیتی (جنبه ایجابی وابستگی متقابل امنیتی)، موضوعاتی جهت تدوین ابزار تحقیق (پرسشنامه) احصا میگردد. سپس در مرحله کمی تحقیق، پرسشنامهها توسط نمونه آماری 49 نفره از خبرگان این حوزه مورد ارزیابی قرار میگیرند تا در انتها با استفاده از نتایج بدست آمده الگوی حاکم بر منطقه دریای خزر و موضوعات امنیتی آن مشخص گردد.
مقاله پژوهشی
فریده امانی؛ سید امیر نیاکویی
چکیده
بعد از مدتها تنش دیپلماتیک میان روسیه و اوکراین، این دو کشور در اواخر فوریه 2022 وارد درگیری مستقیم نظامی شدند. این درگیری تا حدود زیادی عرصه گستردهای از سیاست بینالملل را دستخوش تغییرات نموده است. آمریکا به دنبال گسترش مرزهای ناتو به سمت مرزهای غربی روسیه است تا حلقه محاصره این کشور تنگتر شود این مسئله باعث بروز تنش بزرگی در اروپای ...
بیشتر
بعد از مدتها تنش دیپلماتیک میان روسیه و اوکراین، این دو کشور در اواخر فوریه 2022 وارد درگیری مستقیم نظامی شدند. این درگیری تا حدود زیادی عرصه گستردهای از سیاست بینالملل را دستخوش تغییرات نموده است. آمریکا به دنبال گسترش مرزهای ناتو به سمت مرزهای غربی روسیه است تا حلقه محاصره این کشور تنگتر شود این مسئله باعث بروز تنش بزرگی در اروپای شرقی شده است. هدف این مقاله بررسی متغیرهای تأثیرگذار در اتخاذ سیاستهای دولت بایدن در قبال جنگ 2022 روسیه و اوکراین است. برایناساس، در پی یافتن پاسخ این سؤال است که سیاست خارجی آمریکا در قبال حمله روسیه به اوکراین متأثر از چه عواملی بوده و چگونه میتوان آن را تبیین کرد؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که آموزههای رئالیسم نئوکلاسیک در رفتار سیاست خارجی آمریکا در قبال این جنگ مشهود میباشد، رفتاری هم که آمریکا در پی این جنگ اتخاذ کرده است، آمیزه-ای از تعامل عوامل بیرونی (نظام بینالملل) و عوامل داخلی (ساختار و قدرت داخلی و نوع ادراک نخبگان تصمیمگیرنده سیاست خارجی آمریکا) بوده است. روش پژوهش حاضر بهصورت توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای و سایتها است.
مقاله پژوهشی
محمدشریف تنیوال؛ سید احمد فاطمی نژاد؛ سیدحسین اطهری؛ فاطمه محروق
چکیده
سیاستگذاری خارجی و تأمین منافع ملی از طریق آن، یکی از اساسیترین نیازها و بههمانسان از پیچیدهترین وظایفی برای همه دولتهای ملی بهشمار میآید. افغانستان نیز در طول تاریخ، مسیر دشواری را برای دستیابی به اهداف و منافع ملی طی کرده و با در نظر گرفتن نیازها و امکانات ملی خویش، جهتگیریها و رویکردهای متعددی را در سیاست خارجی ...
بیشتر
سیاستگذاری خارجی و تأمین منافع ملی از طریق آن، یکی از اساسیترین نیازها و بههمانسان از پیچیدهترین وظایفی برای همه دولتهای ملی بهشمار میآید. افغانستان نیز در طول تاریخ، مسیر دشواری را برای دستیابی به اهداف و منافع ملی طی کرده و با در نظر گرفتن نیازها و امکانات ملی خویش، جهتگیریها و رویکردهای متعددی را در سیاست خارجی خود اتخاذ و دنبال کرده است. دراینمیان، دورۀ بیست-سالۀ اخیر که با استقرار نظام جمهوری و تحولات چشمگیر در معادلات منطقهای و فرامنطقهای و درعینحال تهدیدات فراوان بهویژه امنیتی برای افغانستان همراه بود، از اهمیت بالایی در سیاست خارجی کشور برخوردار است. ازاینجهت، نوشتار حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که «نشانههای امنیتیشدن سیاست خارجی افغانستان بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱م چه بوده و در چه سطوحی بازنمایی شده-اند؟» فرضیۀ پژوهش این است که «یکی از بارزترین ویژگیهای سیاست خارجی افغانستان در دورۀ مورد بررسی، جنبۀ امنیتی آن بوده که اتخاذ رویکرد امنیتی- نظامی و برنامههای خلع سلاح به همراه پیشبرد پروسۀ صلح در سطح داخلی و نیز، رویکرد سیاسی- امنیتی و ائتلاف راهبردی- امنیتی همراه با لابیگری در نشستهای دو و چندجانبۀ دولتی و همایشهای منطقهای و فرامنطقهای در سطح خارجی، از مهمترین نشانههای آن بودهاند». بهمنظور بررسی این فرضیه، چارچوب نظری امنیتیکردن و روش کیفی مبتنی بر رویکرد تحلیل محتوا مورد استفاده قرار گرفته و دادههای این پژوهش از منابع کتابخانهای و اینترنتی استخراج شده است.
مقاله پژوهشی
طاهر حیدرزاده؛ رحمت حاجی مینه
چکیده
اجرای پروژههای عظیم سد سازی ترکیه بر روی رودخانههای بینالمللی دجله، فرات و ارس تبعات و پیامدهای مختلفی برای کشورهای پیرامونی به وجود آورده است. این اقدام، واکنشهایی از سوی دولتهای پایین دست به همراه داشته است که ارتباط مستقیم با حقوق این دولتها و تعهدات دولت بالادست از منظر حقوق بینالملل دارد. هر چند که ترکیه در واکنش به ...
بیشتر
اجرای پروژههای عظیم سد سازی ترکیه بر روی رودخانههای بینالمللی دجله، فرات و ارس تبعات و پیامدهای مختلفی برای کشورهای پیرامونی به وجود آورده است. این اقدام، واکنشهایی از سوی دولتهای پایین دست به همراه داشته است که ارتباط مستقیم با حقوق این دولتها و تعهدات دولت بالادست از منظر حقوق بینالملل دارد. هر چند که ترکیه در واکنش به این انتقادات و توجیه سدسازی آن را مسألهای داخلی در چارچوب حاکمیت ملی عنوان کرده است اما به لحاظ پیامدنگری این سیاست ترکیه برای کشورهای پیرامونی، نمیتوان آن را محدود به حاکمیت ملی دانست. از این رو، هدف این مقاله، بررسی ابعاد حقوقی سد سازی ترکیه (گاپ و داپ) بر اساس منطق پیامدنگری آن بر کشورهای پیرامونی(ایران، سوریه و عراق، ارمنستان، جمهوری آذربایجان) میباشد. سؤال اصلی پژوهش اینگونه مطرح میشود که سدسازیهای عظیم ترکیه در قالب پروژههای گاپ و داپ از منظر حقوقی با کدام موارد حقوق داخلی و حقوق بینالملل قابل تفسیر میباشد؟ بر اساس روش کیفی با رویکرد حقوقی، فرضیه اصلی این است که سد سازیهای متعدد ترکیه بر روی رودخانههای بینالمللی دجله، فرات و ارس در قالب پروژههای گاپ و داپ از منظر حقوق داخلی نقض ماده نخست حقوق اقلیتها و ماده 27 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و از منظر حقوق بینالملل نقض ماده 5 حقوق آبراهههای بینالمللی مبنی بر استفاده منصفانه و در تعارض با قاعده عدم خسارت، اصل پیشگیری و احتیاط در حقوق بینالملل محیط زیست میباشد.
مقاله پژوهشی
جواد حق گو؛ محمد رادمرد
چکیده
بحران آذربایجان از جمله رویدادهایی است که بررسی تحولات آن از اهمیت وافری برخوردار است. آغاز و پایان غائله آذربایجان را میتوان در سه سطح مورد بحث قرار داد: سطح فردی و تاکید بر اقدامات کسانی چون پیشهوری و قوام، سطح ملی؛ نقش ظلمهای دولت پهلوی اول به مردم آذربایجان به عنوان عامل شروع بحران و رویکردهای نهادهای ملی(ارتش، مجلس و دولت) ...
بیشتر
بحران آذربایجان از جمله رویدادهایی است که بررسی تحولات آن از اهمیت وافری برخوردار است. آغاز و پایان غائله آذربایجان را میتوان در سه سطح مورد بحث قرار داد: سطح فردی و تاکید بر اقدامات کسانی چون پیشهوری و قوام، سطح ملی؛ نقش ظلمهای دولت پهلوی اول به مردم آذربایجان به عنوان عامل شروع بحران و رویکردهای نهادهای ملی(ارتش، مجلس و دولت) در پایان دادن به آن؛ و نهایتا سطح بینالمللی که در آن باید به نقش قدرتهای مهم متفق در جنگ جهانی دوم به عنوان عامل مهم آغاز و پایان بحران تاکید کرد. بر این اساس این مقاله نیز تلاش میکند تا این واقعه را در چارچوب نظم بین المللی و رویارویی قدرتهای بزرگ مورد واکاوی قرار دهد. در این چارچوب سوالی که در این پژوهش مورد بررسی قرار میگیرد از این قرار است: شباهت و تفاوت رفتار ایالات متحده و انگلیس در بحران آذربایجان را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ این پژوهش تاکید دارد با توجه به اینکه جنگ جهانی دوم برههای است که هژمون پیشین جای خود را به هژمون جدید میدهد، در چارچوب نظریه نظام جهانی والرشتاین و باتاکید بر مفهوم هژمون میتوان به تحلیل شباهتها و یا تفاوتهای الگوی رفتاری دو قدرت بزرگ دنیا در این رویداد پرداخت. در این چارچوب این مقاله با رویکردی مقایسهای و گردآوری دادههای کتابخانهای این رویداد مهم را مورد تحلیل قرار میدهد.
مقاله پژوهشی
محمد ستایش پور؛ سعید مختاری
چکیده
رأی دادگاه بینالمللی ویژه لبنان که طی توافق کشور با شورای امنیت سازمان ملل متحد تأسیس شده است پس از انجام 15 سال دادرسی در 18 آگوست 2020 اعلام شد و بر اساس آن یک نفر از چهار متهم پرونده یعنی آقای سلیم جمیل عیاش محکوم شناخته شده و متعاقباً با رأی 11 دسامبر 2020 علیه وی مجازات تعیین گردید و سه نفر دیگر از متهمین از اتهامات وارده تبرئه شدند. در ...
بیشتر
رأی دادگاه بینالمللی ویژه لبنان که طی توافق کشور با شورای امنیت سازمان ملل متحد تأسیس شده است پس از انجام 15 سال دادرسی در 18 آگوست 2020 اعلام شد و بر اساس آن یک نفر از چهار متهم پرونده یعنی آقای سلیم جمیل عیاش محکوم شناخته شده و متعاقباً با رأی 11 دسامبر 2020 علیه وی مجازات تعیین گردید و سه نفر دیگر از متهمین از اتهامات وارده تبرئه شدند. در جستار حاضر به تأثیر فضای سیاسی لبنان و بازیگران منطقهای در متن رأی و لوایح دادستانی اشاره شده و رأی مجازات آقای عیاش از منظر اصول حقوق بینالمللی کیفری تحلیل شده است و این نتیجه حاصل گردیده که با وجود فشار جو سیاسی برای ارتباط دادن پرونده ترور به حزبالله لبنان و دولت سوریه چه در تأسیس دادگاه ویژه و تعیین صلاحیتهای آن و چه در روند دادرسیها، این دادگاه نتوانست به شواهد محکم و مستدلی در این خصوص دست یابد و متهم مرتکبِ این واقعه را تحت عنوان مسئولیت کیفری فردی محکوم دانسته و علیه وی مجازات تعیین کرده است.
مقاله پژوهشی
وحید سینایی؛ فاطمه محروق؛ احسان مزدخواه
چکیده
با پیچیدگی در روابط بین الملل و نظمهای منطقه ای توجه به دیپلماسی فعال و سیاست همسایگی مجموعه ساز به منظور قدرت سازی و تامین منافع ملی از جمله ضروریات راهبردی کشورها است. در این چارچوب ایران کشوری پرهمسایه است که هر یک از همسایگان آن دارای ویژگیهای ژئوپلیتیکی، منزلتهای استراتژیک و ژئواکونومیک و همچنین معضله ...
بیشتر
با پیچیدگی در روابط بین الملل و نظمهای منطقه ای توجه به دیپلماسی فعال و سیاست همسایگی مجموعه ساز به منظور قدرت سازی و تامین منافع ملی از جمله ضروریات راهبردی کشورها است. در این چارچوب ایران کشوری پرهمسایه است که هر یک از همسایگان آن دارای ویژگیهای ژئوپلیتیکی، منزلتهای استراتژیک و ژئواکونومیک و همچنین معضله های امنیتی هستند. باتوجه به این مسئله در پیش گرفتن سیاست خارجی چندگانه گرا در قالب سیاست همسایگی فرکتال و منطق شبکه ای متداخل از الزامات ایران در عرصه ی سیاستخارجی می باشد. هدف بنیادین این نوشتار تببین وضعیت سیاست همسایگی ایران پساانقلاب در خوانشی نوین است. بدین منظور پرسش محوری این مقاله بدین صورت است که سیاست خارجی همسایگی فعال ایران به عنوان کشوری چندهمسایه، در بستر ساختار سیستمی بین الملل چگونه قابل تبیین است؟ فرضیه مقاله بیان می دارد که بهره گیری از دیپلماسی راهبردی و هوشمندانه در سیاست خارجی ایران، هم افزایی هوشمند و توجه به رویه های نهادی، منجر به ساخت یابی سیاست همسایگی فعال و مجموعه ساز می شود.
مقاله پژوهشی
علیرضا سمیعی اصفهانی؛ نفیسه اله دادی
چکیده
«تروریسم» امروزه چالشی عمده پیشروی جهان و جهانیان قرار داده؛ به نحوی که مبارزه با آن برای نسل حاضر و نظام بینالمللی؛ امری «طبیعی» جلوهگر شده است که همواره باید با آن در هر سطح و سویهای برخورد کرد، این تفکر البته از سوی محافل فکری و سیاسی «آمریکا» رواج یافته و بهعنوان «حقیقتی» غیر قابل انکار به همگان ...
بیشتر
«تروریسم» امروزه چالشی عمده پیشروی جهان و جهانیان قرار داده؛ به نحوی که مبارزه با آن برای نسل حاضر و نظام بینالمللی؛ امری «طبیعی» جلوهگر شده است که همواره باید با آن در هر سطح و سویهای برخورد کرد، این تفکر البته از سوی محافل فکری و سیاسی «آمریکا» رواج یافته و بهعنوان «حقیقتی» غیر قابل انکار به همگان القا شده است. آمریکا از تمامی امکانات تئوریک و پراتیک خود از جمله سازوکارهای گفتمانی، اندیشهای، اقتصادی، رسانهای، نظامی و... بهره برده است تا جهانیان را مجاب کند که در مبارزه با تروریسم، دست برتر را دارد و حتی میشود در مبارزه با این پدیده، اصول اساسی حقوق بینالملل را زیرپا گذاشت. از این رو، با توسل به امکانات در دسترسش توانسته است سلطه و انقیاد و به تعبیر فوکو جامعهای انضباطی را شکل دهد. پژوهش حاضر درپی آن است تا گفتمان «هژمونیک» تروریسم را با توجه به تاریخمندی حوادث با روش تبارشناسی فوکو مورد واکاوی و نقد قرار دهد. با توجه به مراحل تبارشناسی فوکو، نوشتار حاضر به این نتیجه میرسد که گفتمان «مبارزه با تروریسم» آنگونه که آمریکا مدعی است، چندان خیرخواهانه نبوده است و صلح را هدف نگرفته است بلکه همچنان میتوان رد پای تأمین منافع آمریکا و هژمونیطلبی وی را در این رویکرد مشاهده کرد.گسستها، تحلیل تبار و تحلیل قدرت سیاست خارجی آمریکا در بررسی مبارزه تروریسم نشان میدهد که آمریکا برای ساخت ماهیت جدید خویش «دیگری» تروریست را «برسازی» کرده است.
مقاله پژوهشی
سیدمهدی سیدزاده؛ محمد مهدی صادقی
چکیده
تصمیمات اتخاذی از سوی دیوان کیفری بینالمللی در مراحل مختلف دادرسی ممکن است با مقاومت متهمانی که عمدتاً مقامات سیاسی، نظامی یا امنیتی هستند یا دولتهای متبوع ایشان روبهرو شود. مقاومتها ماهیتاً به دو نوع شدید(Backlash) و خفیف(Pushback) تقسیمپذیرند. نوع نخست از مقاومتها میتواند موجب انحلال دیوان یا بیاعتباری تصمیمات این نهاد شود. ...
بیشتر
تصمیمات اتخاذی از سوی دیوان کیفری بینالمللی در مراحل مختلف دادرسی ممکن است با مقاومت متهمانی که عمدتاً مقامات سیاسی، نظامی یا امنیتی هستند یا دولتهای متبوع ایشان روبهرو شود. مقاومتها ماهیتاً به دو نوع شدید(Backlash) و خفیف(Pushback) تقسیمپذیرند. نوع نخست از مقاومتها میتواند موجب انحلال دیوان یا بیاعتباری تصمیمات این نهاد شود. در برابر، مقاومتهای خفیف، نه تنها در پی برچیدن دیوان نیستند، بلکه موجب کاهش یا رفع نقایص احتمالیِ روندِ دادرسیهای دیوان میشوند. با این وجود، مصادیقِ این مقاومتها در عمل ممکن است با یکدیگر همپوشانی داشته باشند. پایان دادن به عضویت در دیوان یا عدم همکاریِ برخی دوَل آفریقایی با این نهاد، تا زمانی که موجب انحلال دیوان یا اختلال جدی در کارِ آن نشود، مقاومتی خفیف محسوب میشود. تأسیس دادگاههای جدید و موازیکاریِ قضایی مانند دیوان کیفری آفریقایی برای محاکمه حیسن هابره، تحریم مقامات دیوان نظیر لغو روادید دادستان دیوان در پروندهی جنایات آمریکا در افغانستان از سوی دولت آمریکا، عدم پذیرش صلاحیت دیوان که از سوی دولت لیبی در پروندهی سیف الاسلام قذافی صورت پذیرفت و در نهایت، مانعتراشی در راه تحقق اهداف دیوان که سیاست اتخاذی دولتهای مختلف آمریکا به مثابه دولت غیرعضو دیوان بوده است، همگی بر اساس دامنهی اثرگذاریشان بر جریان آیین دادرسیِ دیوان و استمرار فعالیت این نهاد یا عدم آن میتوانند منجر به تحقق هر یک از مقاومتهای شدید یا خفیف شوند.
مقاله پژوهشی
ابوالقاسم شهریاری
چکیده
از جمله دلایل تشکیل سازمان بریکس بحرانهای مالی و معضلات وابستگی به دلار است، بههمین دلیل نیز کشورهای عضو این سازمان طی یک دهه گذشته تلاش نمودهاند تا با انجام فرایندهایی که نام دلارزدایی بر آن نهاده شده است، قدرت بانکهای مرکزی خود را افزایش دهند. ایران ازجمله کشورهایی است که عضو سازمان بریکس شده است و درعینحال تحتتأثیر تحریم ...
بیشتر
از جمله دلایل تشکیل سازمان بریکس بحرانهای مالی و معضلات وابستگی به دلار است، بههمین دلیل نیز کشورهای عضو این سازمان طی یک دهه گذشته تلاش نمودهاند تا با انجام فرایندهایی که نام دلارزدایی بر آن نهاده شده است، قدرت بانکهای مرکزی خود را افزایش دهند. ایران ازجمله کشورهایی است که عضو سازمان بریکس شده است و درعینحال تحتتأثیر تحریم و وابستگی به دلار قرار دارد. برایناساس، هدف پژوهش حاضر امکانسنجی دلارزدایی از اقتصاد ایران بر اساس عضویت در بریکس بر اساس نظریه دلارزدایی است. باتوجهبه اینکه دو کشور چین و روسیه در حال استفاده از سامانههای مبادلات جهانی خود هستند و هر دو عضو بریکس نیز میباشند، این سؤال مطرح شده است که باتوجهبه توافقنامههای اقتصادی بریکس عضویت در این سازمان برای ایران چه مزیتهایی ایجاد خواهد نمود و چگونه زمینه دلارزدایی برای ایران را فراهم خواهد آورد؟ فرضیه تحقیق نیز عبارت است از اینکه باتوجهبه فعالیت سامانههای مبادلات جهانی چین و روسیه در مقابل سوئیفت، استفاده از زمینه همکاری اقتصادی بریکس بستر مناسبی برای دلارزدایی ایران دارد. جهت بررسی وضعیت موجود با استفاده از تکنیک سری زمانی اطلاعات بازه زمانی 1996 الی 2020 مورد تحلیل قرار گرفته است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که عضویت در بریکس علاوه بر مهیا نمودن زمینه افزایش مبادلات اقتصادی، باتوجهبه گستردگی کشورهای همکار در سامانههای چین و روسیه، بستر مناسبی نیز برای دلارزدایی از تجارت ایران فراهم خواهد آورد. درعینحال بایست توجه نمود که دلارزدایی بهمنزله کنار نهادن دلار بهعنوان یک ارز در مبادلات بینالمللی نیست و صرفاً به افزایش تنوع در سبد ارزی کشورها اشاره دارد.
مقاله پژوهشی
مهدی شیرمحمدی
چکیده
زمینه و هدف:از 24 فوریه (5 اسفند 1400) که جنگ روسیه واوکراین آغاز شد، تقابل روسیه و آمریکا در اوکراین، منجر به افزایش اهمیت استراتژیک ایران شده است. با عنایت به طولانی شدن جنگ اوکراین، مقاله حاضر با هدف بدست آوردن راهکارهای اساسی برای تقویت ظرفیت دیپلماسی رسانه ای ایران درجنگ روسیه واوکراین می باشد.روش:روش این مقاله از نظر هدف کاربردی و ...
بیشتر
زمینه و هدف:از 24 فوریه (5 اسفند 1400) که جنگ روسیه واوکراین آغاز شد، تقابل روسیه و آمریکا در اوکراین، منجر به افزایش اهمیت استراتژیک ایران شده است. با عنایت به طولانی شدن جنگ اوکراین، مقاله حاضر با هدف بدست آوردن راهکارهای اساسی برای تقویت ظرفیت دیپلماسی رسانه ای ایران درجنگ روسیه واوکراین می باشد.روش:روش این مقاله از نظر هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت کیفی از نوع تحلیل مضمون می باشد. مورد مطالعه تعداد 11 نفر صاحب نظران رسانه ای شامل می شود. روایی محتوایی با استفاده از نظرات اساتید و متخصصان تعیین شد. برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه های نیمه ساختار یافته استفاده شده است. تجزیه تحلیل داده ها در دو مرحله صورت گرفت. در ابتدا بر اساس نتایج مصاحبه ها، اطلاعات استخراج و سپس کدگذاری و طبقه بندی داده ها صورت پذیرفت. برای انجام تحلیل مضمون از نرم افزار MaxQDA 2022 استفاده شده است.یافتهها:نشان داد با استفاده از محتوای تولید شده در رسانه های اجتماعی می توان عوامل سیاسی و اقتصادی را در ارتقاء منافع ملی ایران تقویت کرد.نتیجهگیری:بیانگر آن است که حوزه دیپلماسی رسانه ای ایران از فرصتهای بهوجود آمده جنگ اوکراین، می تواند در راستای توسعه صادرات و واردات کشور و تقویت هژمونی به عنوان بازیگر فعال بهرهمند شود.
مقاله پژوهشی
فرزاد رستمی؛ مختار زیبایی؛ فروزان مرزبانی
چکیده
کسب و حفظ موقعیت برتر در ژئوپولیتیک چالش برانگیز خاورمیانه، از اولویتهای استراتژیک ایران بوده و این مهم سالیان طولانی در سایه بهرهمندی از دو بال قدرت نظامی و ایدئولوژیک کشور قابل تحقق بوده است. جایگاهی که با وجود اولویت عملگرایی و تحول در مدارهای تولید قدرت و ثروت منطقهای از جمله اولویتهای اقتصادی و زیستمحیطی، اصلاحات ...
بیشتر
کسب و حفظ موقعیت برتر در ژئوپولیتیک چالش برانگیز خاورمیانه، از اولویتهای استراتژیک ایران بوده و این مهم سالیان طولانی در سایه بهرهمندی از دو بال قدرت نظامی و ایدئولوژیک کشور قابل تحقق بوده است. جایگاهی که با وجود اولویت عملگرایی و تحول در مدارهای تولید قدرت و ثروت منطقهای از جمله اولویتهای اقتصادی و زیستمحیطی، اصلاحات اجتماعی، ظهور کنشگران جدید قدرت منطقهای و فرامنطقهای، شکلگیری بلوکهای جدید قدرت، اولویت علم و فناوری و ... با چشماندازی نگران کننده برای حفظ جایگاه منطقهای ایران مواجه شده است. موضوعی که با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و طرح نظریه امنیت منطقهای، در قالب این سوال که الزامات راهبردی-رویکردی ایران با وجود تحولات مبانی و بسترهای سنتی قدرت در خاورمیانه کدامند؟ و این فرضیه که ایران مستثنی از تغییر معادلات قدرت در خاورمیانه نبوده و بازنگری در سیاستهای گذشته مبتنی بر محدود شدن به رقابتهای ایدئولوژیکی-امنیتی جهت حفظ موازنه و عدم حذف از امنیت چند بعدی قدرت در جریان خاورمیانه ضروری میباشد، مورد واکاوی قرار گرفته است. یافتههای پژوهش نشان میدهد خاورمیانه جدید برخلاف سیاستهای آرمانگرایانه و رئالیسممحور ایران، با کاربست سیاستهای لیبرالیستی و عملگرایانه و با محوریت قدرت ترکیبی حرکت کرده و تاکتیک سنتی ایدئولوژی-امنیت، با وجود تنشزدایی منطقهای، واگذار کردن نتیجه بازی قدرت به رقبا بوده و در این راستا لازم است ایران جهت حفظ اقتدار منطقهای، اقداماتی از قبیل دیپلماسی کارآمد و بدون آزمون و خطا، بکارگیری اقتصاد چندبعدی و دانشبنیان، بهرهمندی از ظرفیتهای ژئوپولیتیکی، بهبود روابط جامعه و حاکمیت به عنوان پشتوانه سیاست خارجی، استفاده از ظرفیتهای فرهنگی و تاریخی و... انجام دهد.
مقاله پژوهشی
الهام صباغ؛ مهناز گودرزی
چکیده
چندین دهه از فروپاشی شوروی گذشته است و ارتباط با کشورهای جداشده از شوروی سابق از فردایِ پس از فروپاشی در دستورکار دستگاه سیاستخارجی ایران قرار گرفت. ایران با فروپاشی نظام دوقطبی، تلاشهای متعددی را برای گسترش روابط راهبردی با واحدهای سیاسی مستقل کرد؛ تلاشهایی که بیشترِ آنها در قالبِ دیپلماسی رسمی تعریف میشوند. این درحالی ...
بیشتر
چندین دهه از فروپاشی شوروی گذشته است و ارتباط با کشورهای جداشده از شوروی سابق از فردایِ پس از فروپاشی در دستورکار دستگاه سیاستخارجی ایران قرار گرفت. ایران با فروپاشی نظام دوقطبی، تلاشهای متعددی را برای گسترش روابط راهبردی با واحدهای سیاسی مستقل کرد؛ تلاشهایی که بیشترِ آنها در قالبِ دیپلماسی رسمی تعریف میشوند. این درحالی است که چندوجهی شدن روابط دیپلماتیک باعث تغییر سطوح دیپلماسی و مراودات سیاسی کشوها و اتخاذ رویکرد پارادیپلماسی شده است. از منظر پارادیپلماسی، هویتهای خُرد و فروملی مستقل از حکومتهای مرکزی میتوانند در عرصه بینالمللی به نقشآفرینی بپردازند. بر پایه چنین مفروضی، پرسش این نوشتار این است که: «نقاط قوت و ضعف روابط دیپلماتیک ایران و ترکمنستان کدام است و پارادیپلماسی چه کمکی به بهبود و ارتقاء این مناسبات میکند؟» در پاسخ به این پژوهش این فرضیه مطرح است که «عمده آسیب روابط دیپلماتیک تهران ـ عشقآباد، تمرکز انحصاری بر دیپلماسی رسمی بین دو کشور و بیتوجهی به جنبههای جدید در روابط دیپلماتیک ازجمله پارادیپلماسی است که میتواند نقاط ضعف روابط رسمی در محورهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را کاسته و با تمرکز بر ابزارهای متنوع در حوزههای گوناگون دیپلماسی، بر بهبود مناسبات دو کشور بیفزاید.» روش انجام این پژوهش، کیفی از نوع توصیفی-تحلیلی است و دادههای آن از طریق مطالعات کتابخانهای اسنادی گردآوری و در چارچوب نظریه پارادیپلماسی، بررسی و تحلیلشدهاند.
مقاله پژوهشی
سجاد صادقی
چکیده
تحولپژوهشی و رویکردسنجی یکی از مباحث مهم در فهم وضعیت پژوهشی یک دانش در بازهی مشخص زمانی و در یک جامعهی دانشگاهی یا پژوهشی مشخص است. فقر نظری در این حوزهی مطالعاتی در نهایت با ایجاد ابهام علمی منجر به عدم شکلگیری حلقههای فکری موثر خواهد شد. در این پژوهش بر مبنای رویکرد درونرشتهای و با مطالعهی 143 مقالهی پژوهشی روابط ...
بیشتر
تحولپژوهشی و رویکردسنجی یکی از مباحث مهم در فهم وضعیت پژوهشی یک دانش در بازهی مشخص زمانی و در یک جامعهی دانشگاهی یا پژوهشی مشخص است. فقر نظری در این حوزهی مطالعاتی در نهایت با ایجاد ابهام علمی منجر به عدم شکلگیری حلقههای فکری موثر خواهد شد. در این پژوهش بر مبنای رویکرد درونرشتهای و با مطالعهی 143 مقالهی پژوهشی روابط بینالملل ایرانی منتشر شده در سال 1400، پلهی اول نهاده شده است. براساس روش خاص ابداعی مبتنی بر دانش رایانهای موفق به تشکیل جامعهی آماری اتفاقی و قابل اتکاء شدهایم و برمبنای روش پژوهش نظریهی داده بنیاد نیز در نهایت به پنج تئوری تایید شده دست یافتیم که در پژوهشهای آینده در این حوزه میتوانند بعنوان شاخص راهنما پژوهشها باشند. خروجی پژوهش حاضر تعیین حوزههای فقرپژوهشی و موارد توجه بیش از حد است؛ آنچنان که دریافتیم روابط بینالملل ایرانی بیش از حد آمریکازده و بیتوجه به نیازهای مبتنی بر دکترین سیاستخارجی دولتنهاد است. همچنان که در حوزهی روشپژوهش و معرفتشناسی نیز سردرگمی ناشی از فقدان آموزش موثر را مشاهده کردیم. در پژوهش حاضر نگاه کلاننگر حاکم است و به بررسی با رویکرد برونرشتهای و عوامل ایجاد چنین "فقر" یا "شدت توجه" نپرداختهایم. عدم توجه جامعهی دانشگاهی به نیازهای مبتنی بر دکترین سیاستخارجی دولتنهاد دارای ریشههایی از جنس عوامل محیطی و همچنین نظام ارزشی-هنجاری حاکم بر اندیشهی متفکران روابط بینالملل ایرانی و تلاش برای فاصلهگذاری معنادار با مباحث دولتنهاد است که موضوع پژوهش حاضر نبوده و میبایست در پژوهشهای دیگر به آن پرداخته شود.
مقاله پژوهشی
محمدرضا فرجی
چکیده
یکی از راهبردهای بازیگران بویژه بازیگران کوچک سلسله مراتب قدرت در وضعیت آشوبگونه سیستم بینالملل انطباق رفتاری و سیستمی آنها با محیط پیرامونی خود میباشد. به عبارتی از آنجایی که در محیط آنارشکگونه سیستم بینالملل رقابت بسیاری برای دستیابی به منابع محدود بین بازیگران سیستم جریان دارد که این رقابت نهایتاً منجر به کشمکش و وضعیتهایی ...
بیشتر
یکی از راهبردهای بازیگران بویژه بازیگران کوچک سلسله مراتب قدرت در وضعیت آشوبگونه سیستم بینالملل انطباق رفتاری و سیستمی آنها با محیط پیرامونی خود میباشد. به عبارتی از آنجایی که در محیط آنارشکگونه سیستم بینالملل رقابت بسیاری برای دستیابی به منابع محدود بین بازیگران سیستم جریان دارد که این رقابت نهایتاً منجر به کشمکش و وضعیتهایی در سیستم میشود که در آن بازیگر ضعیف توان تغییر و تحولات محیطی نداشته و یا محذورات بازیگر بسیار بیشتر از مقدورات آن میباشد و در این شرایط بازیگر با هدف جلوگیری از هدر رفتن توان خود در سلسله مراتب قدرت، متمایل به انطباق الگوهای رفتاری خود با شرایط موجود میگردد. بنابراین پژوهش با تمرکز بر مکانیسم انطباق در سیاست خارجی و با روش توصیفی- تحلیلی سعی در تبیین راهبردهای سیاست خارجی بازیگران منطقه خلیج فارس دارد. ماحصل پژوهش اشاره به این دارد که محدودیتهای محیطی، بازیگران را به سمت راهبردهای انطباقی سوق میدهد و بازیگران منطقه خلیج فارس نیز در مواجه با محدودیتهای پیرامونی با توجه به مقدورات و آرمانهای خود سه نوع انطباق خلاق (بازیگران میانی عملگرا)، فعال (قطبهای قدرت) و منفعل (بازیگران ضعیف) را اتخاذ میکنند.
مقاله پژوهشی
محمد ابراهیم فروزش؛ مهدی نجف زاده؛ وحید سینایی؛ مرتضی منشادی
چکیده
افغانستان سرزمین اقلیتهای قومی است که با کمترین توجه به ملیگرایی در تعارض زیسته اند. عدم یکپارچگی-اجتماعی، حاکمان را نیز در مشرب رهبران ملوکالطوایف دراینکشور معرفی میکند. طرف دیگر، ملت-دولت سازی مدرن است که اشاره به انقلابکبیر فرانسه و استعمار در هندوستان دارد. این دو، افغانستان را نیز دچار شوک فرهنگی،کش و قوس سنت و ...
بیشتر
افغانستان سرزمین اقلیتهای قومی است که با کمترین توجه به ملیگرایی در تعارض زیسته اند. عدم یکپارچگی-اجتماعی، حاکمان را نیز در مشرب رهبران ملوکالطوایف دراینکشور معرفی میکند. طرف دیگر، ملت-دولت سازی مدرن است که اشاره به انقلابکبیر فرانسه و استعمار در هندوستان دارد. این دو، افغانستان را نیز دچار شوک فرهنگی،کش و قوس سنت و مدرنیته ساخته است. افغانستان به دلیل دوری از اروپا، ضعف ادبیات مدرنیسم در فرهنگ سیاسی بارها لباس مدرنیسم را به تنکرده، اما کهنهخویی، لباس مدرن را با خشونت دور ریخته است. چنانکه یکی از مفاهیم نو، ناسیونالیسم استکه افغانستان سنتی را در لباس مدرن معرفی میکند. این آموزه در همپوشی با لیبرالیسم که ایدئولوژی پسا نوزایی و روشنگری است و تاثیر توسعهگرایی را در اروپا با خود دارد، در افغانستان اما نتوانسته توسعه را به قوام رساند. در واقع، ناسیونالیسم بیش ازآن که به همبستگیملی و توسعه بیانجامد، بانی دگرستیزی میان اقوام چند فرهنگ افغانستانگردیده است. زیرا کاربست ناسیونالیسم مدنی بدون تئوری، ارمغان آن محض ملیسازیتباری، تعارض اجتماعی، ضعف ملی-گرایی و توسعهنیافتگی است. چنانکه شورشهای مسلحانه، ظهورگروههای تروریستی، دخالت بیرونی، نابودی زیربناها و فروپاشی ذهنیتتوسعه از تبعاتآن در افغانستان میباشد. بنابراین، پژوهشحاضر، با روش جامعهشناسیتاریخی به شیوهی-کتابخانهی با طرح این سوالکه « تآخیر در شکلگیری ناسیونالیسم چه تاثیری بر توسعه داشته و چگونه به فروپاشی ذهنیت توسعه در افغانستان انجامیده است؟ با فرضیهی ذیل پاسخ میدهد. « تآخیر در شکلگیری ناسیونالیسممدنی، ضعف تفکیک سپهرخصوصی از عمومی در هشتمین قانوناساسی، مساعد نبودن زمینههایتاریخی به آموزههای لیبرالی، کارکرد غیرجامعه شناسانهی جامعهجهانی و استمرارملیسازیتباری بدون توجه به پیشینهی فرهنگی اقوام از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۱ ذهنیت توسعه را در افغانستان فروپاشنده است.
مقاله پژوهشی
ارسلان قربانی شیخ نشین؛ شیرین حداد زند
چکیده
تحولات قرن بیست یکم منجر به دگردیسیهایی در محیطزیست جهان گشت بهگونهای که پدیدههای مربوط به تحولات و رخدادهای محیط زیستی از یک موضوع داخلی به پدیدهای جهانی مبدل گشت. ازاینرو در دهههای اخیر توجه به مسئله محیطزیست و بهکارگیری سیاستهای نوین در مسیر حل مسائل زیستمحیطی بهمانند بهکارگیری سیاست انرژیهای پاک در فرایند ...
بیشتر
تحولات قرن بیست یکم منجر به دگردیسیهایی در محیطزیست جهان گشت بهگونهای که پدیدههای مربوط به تحولات و رخدادهای محیط زیستی از یک موضوع داخلی به پدیدهای جهانی مبدل گشت. ازاینرو در دهههای اخیر توجه به مسئله محیطزیست و بهکارگیری سیاستهای نوین در مسیر حل مسائل زیستمحیطی بهمانند بهکارگیری سیاست انرژیهای پاک در فرایند توسعه پایدار به یکی از جنبه های مهم در سیاستگذاری کشورها تبدیلشدهاست. دولتمردان چین و آمریکا به منظور دستیابی به اهداف توسعه پایدار، گامهای موثری برای افزایش بهرهگیری از سیاست زیستمحیطی برداشتهاند. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که بهکارگیری و بهرهمندی از انرژی پاک چه جایگاهی در سیاستگذاری چین و آمریکا در جهت دستیابی به توسعه پایدار ایفا میکند؟ در پاسخ این فرضیه با روش تطبیقی-تاریخی بررسی میشود که چین و آمریکا با بهرهگیری سیاستهای متنوع درزمینه تجدید انرژیهای پاک توانستهاند تا حدودی به اهداف مبتنی بر توسعه پایدار جامعه عمل بپوشانند. باآنکه چین دیرتر وارد میدان انرژیهای پاکشده است؛ اما از طریق بهکارگیری سیاستهای نوین، اولویتگذاری به انرژیهای پاک در سیاستگذاری انرژی و... توانسته با همپوشانی میان امنیت انرژی و حفاظت از محیطزیست بخشی از سیاست توسعه پایدار خود را عملی سازد.
مقاله پژوهشی
سعیده کوزه گری؛ سهیل گودرزی
چکیده
نگاه به شرق از جمله رویکردهای مطرح در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دستکم طی دو دهه گذشته است. این رویکرد متعاقب تشدید تحریمهای بینالمللی علیه تهران و اعمال محدودیتهای اقتصادی و سیاسی بر سر راه تعاملات بینالمللی ایران بیش از پیش در عرصه نظری و سیاستگذاری مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به ناکامی این سیاست در دستیابی به ...
بیشتر
نگاه به شرق از جمله رویکردهای مطرح در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دستکم طی دو دهه گذشته است. این رویکرد متعاقب تشدید تحریمهای بینالمللی علیه تهران و اعمال محدودیتهای اقتصادی و سیاسی بر سر راه تعاملات بینالمللی ایران بیش از پیش در عرصه نظری و سیاستگذاری مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به ناکامی این سیاست در دستیابی به اهداف مورد انتظار طی سالهای گذشته و نیز با نگاهی دقیقتر به جایگاه آن در سیاست خارجی ایران، میتوان سویههایی از ایدئولوژی، گفتمان و سازههای فرهنگ راهبردی را در کنار عوامل و متغیرهای سیستمی پیشگفته در اقبال به این رویکرد مشاهده کرد. بر این مبنا هدف مقاله پیشرو ارزیابی این سیاست با استفاده از رهیافت تحلیل علّی لایهای در چهار سطح عینیت، سیستم، گفتمان و جهان بینی و نهایتاً اسطورهها و استعارههای سیاسی و هویتی ایرانی با هدف فهم دقیق بنیانهای سیاست نگاه به شرق است. بررسیها نشان دهنده فاصله میان نقطه ایدهآل جمهوری اسلامی ایران از پیگیری سیاست نگاه به شرق با وضعیت موجود است. از نقطهنظر آیندهنگری راهبردی، این امر ریشه در پایینترین سطوح یعنی «لایههای جهانبینی و استعارهها و اسطورهها» دارد. به این معنا که وجود منابعی برای تمایز و عدم اشتراک در این لایهها در کنار فقدان دستیابی به فهم مشترک پیرامون مسائل، چالشها و فرصتها و بهویژه ضعف در بسترسازی هویتی و فرهنگی مشترک موجب شده تا نگاه به شرق بیش از آنکه یک راهبرد مستقل در ساحت سیاست خارجی ایران باشد، از واکنش نسبت به فشارهای سیستمی و همچنین تلاش در جهت پیشبرد دستورکارهای مشخص در زمینه روابط خارجی فراتر نرود.
مقاله پژوهشی
سیدهاشم منیری؛ سیدحسین اطهری
چکیده
این پژوهش تلاش دارد با استفاده از چارچوب نظری زبانشناسی شناختی و روش «پراگلجاز» به بررسی بافت مفهومی سیاست خارجی دولت سیزدهم بپردازد. بنیادیترین راهبرد سیاست خارجی دولت سیزدهم، نظمِ عدالت محور، و حلوفصل مسائل بینالمللی بر پایهی نظم و عدالت است. موانع موجود در رسیدن به این هدف ممکن است مسیر موردنظر را کُند و یا متوقف ...
بیشتر
این پژوهش تلاش دارد با استفاده از چارچوب نظری زبانشناسی شناختی و روش «پراگلجاز» به بررسی بافت مفهومی سیاست خارجی دولت سیزدهم بپردازد. بنیادیترین راهبرد سیاست خارجی دولت سیزدهم، نظمِ عدالت محور، و حلوفصل مسائل بینالمللی بر پایهی نظم و عدالت است. موانع موجود در رسیدن به این هدف ممکن است مسیر موردنظر را کُند و یا متوقف کند. فهم این مسیر در سخنرانیها و بافت زمینهمند دولت قابل بازنمایی و درک است. پرسش اصلی این است که دولت سیزدهم از چه استعارههای مفهومی در گفتمان نظمِ عدالت محور استفاده کرده است؟ فرضیه بر آن است که استعاره «مسیر» پربسامدترین مفهوم در گفتمان دولت آقای رئیسی است. یافتهها نشان میدهد روابط ناعادلانه، بیعدالتی و تبعیض به علت «ذهن» و «نظام سرمایهداری جهانی» با محوریت آمریکا مانع از به انجام رسیدن این مسیر است؛ این مانع با ایجاد «تحول جهادی» قابلبازسازی است. نتایج نشان میدهد، عبارتهای زبانی و فضای ذهنی در دستگاه سیاست خارجی، ساختارهایی هستند که از طریق همبستگی مستقیم و بیواسطه با رویدادها، «معنی» را بین «مخاطب» و «دیگران» پدید میآورند.
مقاله پژوهشی
محمد آشوری؛ محمدصادق چاووشی؛ جعفر کوشا
چکیده
حق حیات و اندیشه کرامت انسانی در پیدایش قواعد و نظام های جدید حقوقی نقش بسیار مهمی دارد. در پرتو همین اندیشه است که امروزه شاهد تکوین و تأسیس قواعد و نظام های جدید حقوقی مثل «نظام بین الملل حقوق بشر» و «حقوق بین الملل کیفری» هستیم. التزام به حق بر حیات، اقتضائاتی چون مسئولیت کیفری دولت ها را درپی خواهد داشت. رویه قضایی دیوان ...
بیشتر
حق حیات و اندیشه کرامت انسانی در پیدایش قواعد و نظام های جدید حقوقی نقش بسیار مهمی دارد. در پرتو همین اندیشه است که امروزه شاهد تکوین و تأسیس قواعد و نظام های جدید حقوقی مثل «نظام بین الملل حقوق بشر» و «حقوق بین الملل کیفری» هستیم. التزام به حق بر حیات، اقتضائاتی چون مسئولیت کیفری دولت ها را درپی خواهد داشت. رویه قضایی دیوان اروپایی حقوق بشر بر مبنای ماده 2 کنوانسیون و پروتکلهای الحاقی حاوی این مطلب مهم است که حق حیات همه افراد میبایست به وسیله قانون مورد حمایت قرار گیرد و هیچ کسی نباید عمداً از حق حیات خود محروم شود؛ مگر به هنگام اجرای حکم دادگاه. لذا، فلسفه وجودی ماده 2 کنوانسیون تضمین حق حیات از هر طریق ممکن است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که ماده 2 کنوانسیون نه تنها قتل عمدی را دربرمیگیرد، بلکه شرایطی را نیز شامل میشود که در آن اعمال زور موجب سلب حیات شود. بدین ترتیب، بر اساس رویه دیوان اروپایی حقوق بشر، کشتن فرد و ایجاد هرگونه خطر برای زندگی فرد از موارد نقض ماده 2 کنوانسیون و موجب مسئولیت کیفری دولتها میشود.