مقاله پژوهشی
علی باقری دولت آبادی
چکیده
دیپلماسی سلامت، یکی از جنبههای دیپلماسی مدرن است که پس از همهگیری کرونا در جهان، موردتوجه بسیاری از کشورهای جهان واقع شده است. هدف مقاله پیش رو، بررسی نقش دیپلماسی سلامت بر حفظ و تداوم پویایی اقتصادی چین، همزمان با همهگیری کرونا در این کشور و در سطح جهان است. برایناساس، پرسش اصلی پژوهش این است که «دیپلماسی سلامت چگونه ...
بیشتر
دیپلماسی سلامت، یکی از جنبههای دیپلماسی مدرن است که پس از همهگیری کرونا در جهان، موردتوجه بسیاری از کشورهای جهان واقع شده است. هدف مقاله پیش رو، بررسی نقش دیپلماسی سلامت بر حفظ و تداوم پویایی اقتصادی چین، همزمان با همهگیری کرونا در این کشور و در سطح جهان است. برایناساس، پرسش اصلی پژوهش این است که «دیپلماسی سلامت چگونه به چین کمک کرد تا در شرایطی که کشورهای دیگر با رکود اقتصادی دستوپنجه نرم میکردند، اقتصاد خود را پویا نگه دارد؟» فرضیۀ اصلی پژوهش این است که «کارکردهای دیپلماسی سلامت، ازجمله گسترش روابط با کشورها، تلطیف چهرۀ بینالمللی، فرصتسازی برای کسب منافع اقتصادی از راه توسعۀ صادرات، و... به چین کمک کرد تا پویایی اقتصاد خود را حفظ کند». روش بهکاررفته برای انجام پژوهش حاضر، روش کیفی با رویکرد تحلیلیـتبیینی بوده و برای گردآوری دادهها نیز از روش کتابخانهای استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشان داد که چین توانسته است در پرتو دیپلماسی سلامت به بازارهای جدیدی (در کشورهای درحالتوسعه) دست یافته، برای خود شهرت و محبوبیت سیاسی کسب کند و نقش بازیگری مسئول و خیرخواه را بهنمایش بگذارد. در نتیجۀ این سیاستها، در سال 2020، استقبال از کالاهای بهداشتی چین و بهتبع آن، صادرات این کشور، افزایش یافت.
مقاله پژوهشی
حسین پوراحمدی میبدی؛ نعمت الله پهلوانی
چکیده
با شروع سدۀ جدید میلادی، منطقۀ شرق آسیا، شاهد بازتوزیع قدرت و ثروت توسط ساختار نظام بینالملل بوده است؛ بازتوزیعی که همواره توازن قدرت را به سود چین و بهضرر قدرت سنتی منطقه، یعنی ژاپن، تغییر داده است. برهمیناساس، مقالۀ حاضر در پی این است که با نگاهی نئورئالیستی، با رویکردی تبیینیـتحلیلی، و در قالب روش کیفی، مجموعه اقدامات ...
بیشتر
با شروع سدۀ جدید میلادی، منطقۀ شرق آسیا، شاهد بازتوزیع قدرت و ثروت توسط ساختار نظام بینالملل بوده است؛ بازتوزیعی که همواره توازن قدرت را به سود چین و بهضرر قدرت سنتی منطقه، یعنی ژاپن، تغییر داده است. برهمیناساس، مقالۀ حاضر در پی این است که با نگاهی نئورئالیستی، با رویکردی تبیینیـتحلیلی، و در قالب روش کیفی، مجموعه اقدامات امنیتطلبانه و حافظ وضع موجود دولت ژاپن را در عرصۀ نظامی و اقتصادی و در برابر قدرتافزاییهای چین، بررسی کند. نتایج این پژوهش نشان میدهد که ژاپن، بهعنوان یک قدرت برتر منطقهای روبهزوال و واحدی عقلایی با محاسبۀ هزینهـفایده گزینههای موجود در راستای تقابل یا همکاری، مجموعه اقداماتی را دنبال میکند که در راستای کسب بیشینۀ منافع ملی این کشور بودهاند؛ اقداماتی که بهطور همزمان، دربرگیرندۀ اهداف رفاهی و اهداف امنیتی هستند؛ ازاینرو، بررسی طرحها و اقدامات همزمان اقتصادی، سیاسی، و امنیتی ارائهشده توسط ژاپن در راستای مقابله با طرحهای قدرتگستر چین، میتواند سیاست خارجی منفعتطلبانۀ قدرتهای برتر جهانی را در مقابل تهدیدات قدرتهای نوظهور نشان دهد.
مقاله پژوهشی
نجمیه پوراسمعیلی؛ علی اسمعیلی اردکانی
چکیده
برداشتهای درست و نادرست بر مناسبات دولتها و درنتیجه، بر مناسبات منطقهای تأثیرگذار است. وضعیت امروز منطقۀ خاورمیانه، مصداق روشنی برای بحث دربارۀ برداشتهای درست و نادرست بازیگران مؤثر است. در این شرایط، رهبران دو کشور ترکیه و عربستان، با توجه به شخصیت و ذهنیت متفاوتشان، نوع نگاه، تفسیر، برداشت، تصمیم، و سیاست خارجی متفاوتی ...
بیشتر
برداشتهای درست و نادرست بر مناسبات دولتها و درنتیجه، بر مناسبات منطقهای تأثیرگذار است. وضعیت امروز منطقۀ خاورمیانه، مصداق روشنی برای بحث دربارۀ برداشتهای درست و نادرست بازیگران مؤثر است. در این شرایط، رهبران دو کشور ترکیه و عربستان، با توجه به شخصیت و ذهنیت متفاوتشان، نوع نگاه، تفسیر، برداشت، تصمیم، و سیاست خارجی متفاوتی را در مورد موضوعهای گوناگون در منطقۀ خاورمیانه و ازجمله در حوزۀ اهداف و اولویتهای سیاست خارجی ایران پیگیری میکنند؛ ازاینرو، تحلیل زمینههای شکلگیری ذهنیت متفاوت این رهبران دربارۀ موضوعهای گوناگون در سطح منطقه و بینالملل، بسیار ضروری است. برایناساس، پژوهش حاضر با تکیه بر این تأثیرگذاری، در پی یافتن پاسخی برای این پرسش است که: «ذهنیت متفاوت رهبران ترکیه و عربستان دربارۀ ماهیت و اهداف محور مقاومت، بهعنوان یکی از متغیرهای کلیدی نظم و نظام سیاسی و امنیتی این منطقه، چگونه قابلتبیین است؟» برپایۀ فرضیۀ پژوهش، «مبانی و زمینههای شکلگیری ذهنیت و دیدگاه این رهبران دربارۀ محور مقاومت را در زنجیرهای از سه گزارۀ تفاوت در منافع و اهداف، تفاوت در ماهیت سیاست خارجی، و سیاستها و اقدامات انجامشده براساس این ماهیت، میتوان توضیح داد»؛ زنجیرهای که نشان میدهد، ذهنیت متفاوت این رهبران برپایۀ ارتباط میان این سه گزاره بر شکل سیاستها و اقدامات در مورد مسائلی مانند محور مقاومت، نظم امنیتی منطقهای، مشارکت یا تعامل با غرب، حلوفصل مسئلۀ اسرائیلـفلسطین، و... تأثیرگذار بوده است.
مقاله پژوهشی
سمیه حمیدی؛ احسان مزدخواه
چکیده
الگوی همگرایی اقتصادی در چارچوب اقتصاد سیاسی تعاملیـپراکنشی در جهان امروز الگویی نظمساز در سیاست جهانی است که پیگیری آن به قدرتسازی و کسب اعتبار و وزن بینالمللی کشورها کمک میکند. اقتصاد سیاسی تعاملمحور و پراکنشی، از دهۀ ۲۰۰۰ میلادی در ساختار سیاسی قطر، بهعنوان یک ضرورت گریزناپذیر در راستای تولید قدرت منطقهایـبینالمللی ...
بیشتر
الگوی همگرایی اقتصادی در چارچوب اقتصاد سیاسی تعاملیـپراکنشی در جهان امروز الگویی نظمساز در سیاست جهانی است که پیگیری آن به قدرتسازی و کسب اعتبار و وزن بینالمللی کشورها کمک میکند. اقتصاد سیاسی تعاملمحور و پراکنشی، از دهۀ ۲۰۰۰ میلادی در ساختار سیاسی قطر، بهعنوان یک ضرورت گریزناپذیر در راستای تولید قدرت منطقهایـبینالمللی مطرح شد. گزینش این رهیافت از سوی نظام حکمرانی قطر، بهاینمعناست که این کشور میبایست با خوشهسازی ارتباطی و شبکهسازی در سطح منطقه و فرامنطقه، به اصل ارتباط پایدار اقتصادی و سیاسی برای تأمین منافع و کسب وجهۀ بینالمللی بهعنوان یک کنشگر فعال و متوازن، عمل کند. اکنون پرسش این است که «الگوی اقتصاد سیاسی قطر، بهعنوان مؤلفۀ تولید قدرت در نظام بینالملل، چگونه عملکرده است؟» و «این الگو دارای چه ویژگیهایی است؟» پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفیـتحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانهای و بررسی اطلاعات اقتصادی قطر در پی تبیین ژئواکونومی تعاملی قطر از منظر اقتصاد سیاسی، بهعنوان پایۀ قدرتساز این کشور در نظام بینالملل است. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که ابعاد تعاملی اقتصاد سیاسی قطر در پی انطباقگرایی و خودگسترشی در نظام بینالملل است.
مقاله پژوهشی
علی اصغر دهقانی؛ حسین پوراحمدی میبدی
چکیده
تحولات مربوط به انقلاب در فناوری اطلاعات و ارتباطات زمینه تاثیرگذاری عمیق بر فرماسیون اقتصادی-اجتماعی جوامع و بازصورتبندی نظام اقتصاد سیاسی بینالملل را فراهم نموده است. دگرگونیهای ایجاد شده، زمینههای اهمیت جنبههای ناملموس قدرت را فراهم و اشکال جدیدی از قدرت را وارد صحنه نموده که از جمله مهمترین آن میتوان به قدرت رابطهای ...
بیشتر
تحولات مربوط به انقلاب در فناوری اطلاعات و ارتباطات زمینه تاثیرگذاری عمیق بر فرماسیون اقتصادی-اجتماعی جوامع و بازصورتبندی نظام اقتصاد سیاسی بینالملل را فراهم نموده است. دگرگونیهای ایجاد شده، زمینههای اهمیت جنبههای ناملموس قدرت را فراهم و اشکال جدیدی از قدرت را وارد صحنه نموده که از جمله مهمترین آن میتوان به قدرت رابطهای اشاره نمود. قدرت رابطهای در فضای ساییر، شکلی از قدرت است که محصول نوع نگاه و سیاستگذاری و در نتیجه جهت دهی و بهرهبرداری از این عرصه بوده و بصورت اجتماعی و بینالاذهانی برساخته میشود. در عصر دیجیتال، ورود شبکههای اجتماعی روز بروز بر اهمیت قدرت رابطهای افزوده، بنحویکه از فاکتورهای مهم در تعیین مشروعیت دولتها است. هدف این مقاله عبارتست از بررسی این مساله که در زمانهای که فضای سایبر به کانون قدرت و ثروت تبدیل شده و در پرتو دینامیسمهای فناوری اطلاعات و ارتباطات، وضعیت قدرت رابطهای جمهوری اسلامی ایران، چه شکلی به خود گرفته است؟ پژوهش جهت نیل به اهداف خود از روش کمی-کیفی بهره گرفته است. مدل بازیگری جمهوری اسلامی ایران مبنی بر شدت بازیگری امنیتی در فضای سایبر، موجبات واکنش اجتماعی منفی کاربران و کاهش قدرت رابطهای کشور را در سطوح ملی و بین المللی فراهم آورده است.
مقاله پژوهشی
سید جلال دهقانی فیروزآبادی؛ سامان فاضلی
چکیده
تبار و تکوین سیاست خارجی ایران پس از انقلاب در قبال آمریکا، مبتنی بر خاطرت تروماتیک از این کشور و به ویژه فراخاطره ۲۸ مرداد بوده است. پیوند خاطرات مذکور با عدم پیگیری عدالت انتقالی از سوی آمریکا و افزون بر آن خلق خاطرات منفی جدید، موجب تداوم وضعیت پساتروماتیک در روابط ایران و آمریکا شده است. از سوی دیگر اراده و خواست دولت انقلابی و اسلامی ...
بیشتر
تبار و تکوین سیاست خارجی ایران پس از انقلاب در قبال آمریکا، مبتنی بر خاطرت تروماتیک از این کشور و به ویژه فراخاطره ۲۸ مرداد بوده است. پیوند خاطرات مذکور با عدم پیگیری عدالت انتقالی از سوی آمریکا و افزون بر آن خلق خاطرات منفی جدید، موجب تداوم وضعیت پساتروماتیک در روابط ایران و آمریکا شده است. از سوی دیگر اراده و خواست دولت انقلابی و اسلامی نیز ایران معطوف به مبارزه با استکبار و آمریکا بوده است. در این راستا با بهرهمندی از خاطرات ناگوار از رفتار آمریکا، مبارزه خاطراتی تبدیل به یکی از ابعاد مهم رویکرد ایران در قبال آمریکا شد. همچنین ایران پس از انقلاب درصدد برآمد که از نقش قربانی صرف خارج شود. لذا با حمله به دردآورترین مکان خاطره ایرانیان، یعنی سفارت آمریکا، خاطره مهم و نوینی در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ خلق کرد. خاطره، تفسیر و به یادآوردن گذشته از چشمانداز سیاسی- اجتماعی اکنون است. سیاست خاطره بسیج خاطرات جمعی در راستای مشروعیتبخشی به نظم مستقر و پیشبرد پروژههای سیاسی- ایدئولوژیک در محیط داخلی و خارجی از طریق جامعهپذیری خاطراتی است. بر این مبنا سوال این پژوهش این است که رویکرد خاطراتی جمهوری اسلامی ایران در قبال آمریکا در مورد ۱۳ آبان چیست؟ پاسخ این است که رویکرد خاطراتی ایران در این باره عبارت است از سیاست یادآوری خاطره ۱۳ آبان از طریق رویههای خاطراتی با محتوای روایی نفرت و پیروزی همزمان و بازتولید مستمر آن به منظور مشروعیت و انگیزهبخشی به سیاست خارجی.
مقاله پژوهشی
فائز دین پرست؛ هاشم قادری؛ محمد علی عمو زین الدین موسوی
چکیده
سودای توسعه در ترکیه از زمان شکلگیری جمهوری آغاز و امروز این روند از سوی دولت در دستور حکومت قرار گرفته است. اما پویش توسعه در ترکیه تنها از دهه 80 به بعد روندی موفقیتآمیزی تا سال 2015 داشته است. مقاله حاضر با هدف نشان دادن چگونگی فرآیند و در مسیر قرار گرفتن توسعه اقتصادی و سیاسی در ترکیه نوشته شده است. پژوهش حاضر با اتخاذ چارچوب نظری اقتصاد ...
بیشتر
سودای توسعه در ترکیه از زمان شکلگیری جمهوری آغاز و امروز این روند از سوی دولت در دستور حکومت قرار گرفته است. اما پویش توسعه در ترکیه تنها از دهه 80 به بعد روندی موفقیتآمیزی تا سال 2015 داشته است. مقاله حاضر با هدف نشان دادن چگونگی فرآیند و در مسیر قرار گرفتن توسعه اقتصادی و سیاسی در ترکیه نوشته شده است. پژوهش حاضر با اتخاذ چارچوب نظری اقتصاد سیاسی نهادگرای عجماوغلو - رابینسون این پرسش را پی میگیرد که نهادهای سیاسی و اقتصادی ترکیه چگونه در فرایند توسعه این کشور تأثیر گذاردهاند؟ دادههای مورد نیاز این مقاله با روش اسنادی گردآوری شده و روش تحلیل مقاله ردیابی فرایند است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که حرکت نهادهای سیاسی- اقتصادی ترکیه به سوی فراگیری بیشتر، فرایند توسعه را در ترکیه تقویت کرده است؛ بهنحوی که با تثبیت نهاد مالکیت، افزایش نقش بخش خصوصی، استقلال نظام قضایی، کاهش قدرت نظامیان، گشودگی بیشتر سیاسی و گسترش جامعة مدنی کشور ترکیه به سمت فراگیری نهادی حرکت کرده است که پیامد آن گسترش انگیزههای فعالیت و مشارکت اقتصادی شهروندان و مآلاً رونق اقتصادی افزونتر است
مقاله پژوهشی
رضا رحمتی
چکیده
روندهای همگرایی اروپایی، همواره مورد بدگمانی در کشورهای مختلف قاره سبز بوده است. اگرچه یوروسپتیسیسم، که به جریان بدگمانی، بیمیلی و تردید نسبت به این روندها بر میگردد با برگزیت به اوج خود رسید و نمایان شد، اما روند همگرایی منفی با اتحادیه اروپا و سایر ترتیبات در سایر جوامع و دولتها نیز وجود داشته که شاید پررنگترین این تمایلات ...
بیشتر
روندهای همگرایی اروپایی، همواره مورد بدگمانی در کشورهای مختلف قاره سبز بوده است. اگرچه یوروسپتیسیسم، که به جریان بدگمانی، بیمیلی و تردید نسبت به این روندها بر میگردد با برگزیت به اوج خود رسید و نمایان شد، اما روند همگرایی منفی با اتحادیه اروپا و سایر ترتیبات در سایر جوامع و دولتها نیز وجود داشته که شاید پررنگترین این تمایلات مرکزگریز را بتوان در شمال اروپا و در منطقه نوردیک پیگیری کرد. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که جریان یوروسپتیک در حوزه نوردیک، چگونه صورتبندی شده است؟ در پاسخ با توجه به وجود گرایشهای یوروسپتیک در سه سطح نظام اجتماعی، نظام سیاسی و نظام حزبی، در نوردیکها به طور کلی و در نروژ، ایسلند، سوئد، دانمارک و فنلاند، صورتبندی جریانات مخالف نسبت به روند همگرایی اروپا مورد توجه قرار میگیرد. پژوهش حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ روش، توصیفی-تحلیلی و به لحاظ نحوه گردآوری دادهها از نوع کتابخانهای است.
مقاله پژوهشی
نیما رضایی؛ مجتبی شریعتی
چکیده
اگرچه ترامپ، جمهوری اسلامی ایران را بهعنوان یک تهدید برای امنیت و منافع ایالات متحده معرفی کرد و موفق شد درون ایالات متحده در راستای امنیتی کردن موفقیتآمیز جمهوری اسلامی ایران اقدام کند، لیکن نتوانست در معرفی ایران بهعنوان تهدیدی برای امنیت بینالملل در سطح جامعۀ جهانی، موفق عمل کند؛ بهعنوان نمونه، در جلسۀ 14 اوت 2020 (24 مرداد ...
بیشتر
اگرچه ترامپ، جمهوری اسلامی ایران را بهعنوان یک تهدید برای امنیت و منافع ایالات متحده معرفی کرد و موفق شد درون ایالات متحده در راستای امنیتی کردن موفقیتآمیز جمهوری اسلامی ایران اقدام کند، لیکن نتوانست در معرفی ایران بهعنوان تهدیدی برای امنیت بینالملل در سطح جامعۀ جهانی، موفق عمل کند؛ بهعنوان نمونه، در جلسۀ 14 اوت 2020 (24 مرداد 1399) شورای امنیت سازمان ملل متحد، از میان 15 عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد، تنها دو کشور به قطعنامۀ پیشنهادی ایالات متحده که مانع لغو محدودیتهای تسلیحاتی اعمالی بر ایران میشد، رأی مثبت دادند. درحالیکه اگر ترامپ در تلاش برای معرفی ایران بهعنوان تهدیدی برای امنیت بینالملل موفق عمل میکرد، بیتردید، همه یا اکثریت اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد به قطعنامۀ یادشده رأی مثبت میدادند. اگرچه میتوان از چارچوبهای نظری گوناگونی برای توضیح و تشریح این موضوع استفاده کرد، اما پژوهش حاضر با کاربست مفهوم «کلانامنیتیسازی» که توسط مکتب کپنهاگ مطرح شده و جزئی از نظریۀ «امنیتیسازی» یا «امنیتیکردن» این مکتب است، درصدد واکاوی علل این موضوع برآمده است؛ بنابراین، پژوهش حاضر در پاسخ به این پرسش اصلی که «علل موفقیتآمیز و نتیجهبخش نبودن کنش گفتاری ترامپ در کلانامنیتیسازی جمهوری اسلامی ایران و معرفی ایران بهعنوان یک تهدید برای امنیت بینالملل چه مواردی است؟» فرضیۀ خود را ارائه داده و در آن به پنج علت اشاره کرده است. این پژوهش را میتوان نوعی پژوهش کیفیـکمی بهشمار آورد که در آن از ابزارهای کیفیای نظیر بررسی محتواییـکیفی هشت سخنرانی/ اظهارنظر/ بیانیۀ ترامپ و ابزارهای کمیای مانند نتایج نظرسنجیهای مراکز معتبر غربی استفاده شده است.
مقاله پژوهشی
خلیل اله سردارنیا؛ محمد فلاح؛ هنگامه البرزی
چکیده
هدف از انجام این پژوهش ارائه پاسخ تحلیلی از منظر اقتصاد سیاسی و نیز جامعه شناختی سیاسی به این پرسش است: تحریمهای شدید نفتی و بانکی مرتبط با آن در بستر تنشهای سیاسی و هستهای بین ایران و ایالات متحده آمریکا و هم پیمانان غربی آن چه تاثیری بر امنیت ملی ایران در دهه 1390 شمسی داشته است؟ فرضیه پژوهش آن است که با توجه به وابستگی شدید بودجه ...
بیشتر
هدف از انجام این پژوهش ارائه پاسخ تحلیلی از منظر اقتصاد سیاسی و نیز جامعه شناختی سیاسی به این پرسش است: تحریمهای شدید نفتی و بانکی مرتبط با آن در بستر تنشهای سیاسی و هستهای بین ایران و ایالات متحده آمریکا و هم پیمانان غربی آن چه تاثیری بر امنیت ملی ایران در دهه 1390 شمسی داشته است؟ فرضیه پژوهش آن است که با توجه به وابستگی شدید بودجه دولت ایران به درآمدهای نفتی، تحریم نفتی و کاهش شدید این درآمدها، امنیت ملی ایران در ابعاد اقتصادی و سیاسی را آسیبپذیر ساخته است. این مطالعه با روش تبیینی – تحلیلی و روش کتابخانهای و اینترنتی برای دادهها در چارچوب رویکرد جامعه بنیاد مکتب کپنهاگ به امنیت ملی انجام شده است. یافتهها حاکی از آن است که تحریمهای نفتی در یک دهه اخیر به ویژه در دوره ریاست جمهوری ترامپ این پیامدهای منفی را بر اقتصاد ایران داشته است: ناعتمادی و کاهش شدید سرمایهگذاری خارجی و داخلی، کاهش تولید در بخشهای صنعتی و کشاورزی، عدم انتقال دانش فنی در نفت، بیکاری فزاینده، تورم شدید و بی سابقه ناشی از تحریم و نقدینگی بالای ناشی از استقراضهای بیرویه دولت از بانک مرکزی و چاپ اسکناس، گسترش فساد اقتصادی در اشکال قاچاق، احتکار، اختلاس، رانت جویی، افزایش ضریب جینی یا نابرابری و شکاف طبقاتی شدید، آسیب پذیری شدید سرمایهگذاری صاحبان سرمایههای کوچک و میانی در بورس و جاهای دیگر. چنین پیامدهای منفی ناشی از تحریمها به ویژه در نیمه دوم دهه 1390 سبب رخ دادن اعتراضات ساختارشکن، رادیکال و زنجیروار با پیوندهای افقی بین اعتراضات اصناف و گروههای اجتماعی در شکل خیابانی شدند
مقاله پژوهشی
حسین سلیمی؛ ماندانا سجادی
چکیده
از حدود یک دهه پیش این پرسش مطرحشده است که علوم اعصاب شناختی چطور میتواند به مطالعه دانش روابط بینالملل کمک کند. چطور دانشی که نگاهی کل گرایانه به جهان دارد میتواند از روشهای اثبات گرایانه و فردگرایانه علوم اعصاب اجتماعی بهره بگیرد؟ به نظر میرسد تا زمانی که درک درستی از ابعاد معرفتشناختی علوم اعصاب اجتماعی و پارادایمهای ...
بیشتر
از حدود یک دهه پیش این پرسش مطرحشده است که علوم اعصاب شناختی چطور میتواند به مطالعه دانش روابط بینالملل کمک کند. چطور دانشی که نگاهی کل گرایانه به جهان دارد میتواند از روشهای اثبات گرایانه و فردگرایانه علوم اعصاب اجتماعی بهره بگیرد؟ به نظر میرسد تا زمانی که درک درستی از ابعاد معرفتشناختی علوم اعصاب اجتماعی و پارادایمهای حاکم بر آن و نیز نسبت آن با معرفتشناسی در روابط بینالملل نداشته باشیم نمیتوانیم از این دانش برای مطالعه سیاست جهانی بهره بگیریم. در این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش بوده ایم که معرفت شناسی بدنمند چه تاثیری بر نظریه روابط بین الملل بر جای گذاشته است؟ فرضیه ای که در پاسخ به این پرسش ارائه داده ایم این است که بدنمندی بهعنوان یکی از پارادایمهای جدید معرفتشناسی در علوم شناختی با رد دوگانه پنداری دکارتی و قرار دادن تجربیات بیناذهنی اجتماعی بدنمند در کانون شناخت شیوههای تازهای برای مطالعه امر بینالملل معرفی میکند و ضمن دوری جستن از تقلیلگرایی، فردگرایی و اثباتگرایی، امکان مطالعه نقش متقابلاً قوام دهنده و علی بدن- فرهنگ را در تکوین ساختارهای بینالمللی فراهم میسازد. یافته های حاصل از این مطالعه نظری نشان می دهد که بازتاب این معرفتشناسی را می توان در نسل جدید نظریههای فمینیستی ، چرخش کرداری و پسااستعماری روابط بینالملل، چشماندازی نوین برای فهم پدیدههای بینالمللی مشاهده کرد.
مقاله پژوهشی
رضا سیمبر؛ عبدالله خاوری
چکیده
مکتب دیوبندی که یکی از مکاتب فکری – مذهبی عمده در جنوب شرق آسیاست، تأثیر به سزایی در عملکرد و اعتقادات بنیادگرایان دینی به خصوص در افغانستان داشته است. طالبان که دانش آموختگان این مکتب بودهاند با تأثیرپذیری از آن بسیاری از اصول و قواعد حکومت خود را پایهگذاری کردند. با اشغال افغانستان توسط شوروی سابق و مهاجرت خیل زیادی از افغانها ...
بیشتر
مکتب دیوبندی که یکی از مکاتب فکری – مذهبی عمده در جنوب شرق آسیاست، تأثیر به سزایی در عملکرد و اعتقادات بنیادگرایان دینی به خصوص در افغانستان داشته است. طالبان که دانش آموختگان این مکتب بودهاند با تأثیرپذیری از آن بسیاری از اصول و قواعد حکومت خود را پایهگذاری کردند. با اشغال افغانستان توسط شوروی سابق و مهاجرت خیل زیادی از افغانها به پاکستان و با درنظر داشت هم تباری و هم زبانی برخی از این مهاجرین ( پشتونها ) با علمای این مکتب، باعث شد تا این افراد جذب مدارس دینی شده و به طلاب علوم دینی تبدیل شوند که توسط مدارس علمیه دیوبندی آموزش داده میشدند. با حمایتهای دولت وقت پاکستان و جابجایی این افراد بین دو کشور افغانستان و پاکستان، خیلی زود اصول و اندیشههای این مکتب بین افراد طالبان گسترش یافت. در این تحقیق در پی پاسخگویی به این سؤال هستیم که اندیشه سیاسی و مذهبی طالبان از کجا نشأت میگیرد؟ فرضیه اصلی تحقیق مبنی بر این است که گروه طالبان با پیروی از آموزههای مکتب دیوبندی، بسیاری از اصول و قواعد حکومت خود را طی سالهای 1996-2001 پایهگذاری کردند. برای ارزیابی فرضیه تحقیق، نویسندگان از نظریه پخش استفاده کردند که یکی از نظریههای معتبر برای ارزیابی و سنجش چگونگی گسترش هر نوع نوآوری فکری یا فیزیکی استفاده میشود. این تحقیق توصیفی-تحلیلی بوده و برای جمعآوری منابع نیز از روش کتابخانهای استفاده شده است.
مقاله پژوهشی
محمد علی شریفی کیا؛ فریده شعبانی جهرمی
چکیده
در عصر حاضر لزوم حمایت از داده های شخصی کاربران در فضای سایبر امری اجتناب ناپذیر می باشد، لذا حکومت ها و ساز و کار های منطقه ای و بین المللی نظیر اتحادیه اروپا نیز دست به فعالیت های تقنینی در این عرصه زده اند. از طرفی برداشت غالب در زمینه قوانین مصوب درون اتحادیه اروپا این است که اجرای این قوانین نیز محدود به سرزمین دولت های تشکیل دهنده ...
بیشتر
در عصر حاضر لزوم حمایت از داده های شخصی کاربران در فضای سایبر امری اجتناب ناپذیر می باشد، لذا حکومت ها و ساز و کار های منطقه ای و بین المللی نظیر اتحادیه اروپا نیز دست به فعالیت های تقنینی در این عرصه زده اند. از طرفی برداشت غالب در زمینه قوانین مصوب درون اتحادیه اروپا این است که اجرای این قوانین نیز محدود به سرزمین دولت های تشکیل دهنده این نهاد منطقه ای می باشد، حال آنکه از مفاد آخرین سند حفاظت از داده اروپا (GDPR: 2016) چنین برداشت می شود که ویژگی فرامرزی داشته و در خارج از مرز های اتحادیه نیز قابل اعمال است. پژوهش حاضر نیز با استفاده از روش تحلیلی توصیفی در تلاش است تا با بررسی متن این سند و نسخه قبلی آن (DPD: 1995)، و مهم ترین پرونده های مطرح شده در دیوان دادگستری اتحادیه اروپا در خصوص انتقال داده های شخصی کاربران اروپایی به ایالات متحده آمریکا، به بررسی امکان اعمال فرامرزی این سند در کشور های غیر عضو اتحادیه نظر آمریکا بپردازد. در نهایت یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که با توجه به قدرت سیاسی و اقتصادی قابل توجه اتحادیه، تعداد زیاد کاربران اروپایی در فضای نت، تفاسیر و آراء ارائه شده توسط دیوان اروپا، سوابق ساز و کار های انتقال داده بین اروپا و آمریکا و همچنین ضمانت اجراهای پیش بینی شده در این سند، می توان گفت که عملا این مقررات ویژگی فرامرزی داشته و در خارج از اتحادیه نیز اعمال می شود.
مقاله پژوهشی
جواد عرب عامری؛ محسن اسلامی؛ سید مسعود موسوی شفائی؛ محمد حسین جمشیدی
چکیده
بنیامین نتانیاهو با بیش از پانزده سال سابقه نخستوزیری سهم مهمی در شکلدادن به تصمیمات سیاست خارجی اسرائیل داشته است. آگاهی از باورهای اساسی وی میتواند نقش مهمی در شناخت رفتار سیاست خارجی اسرائیل ایفا نماید. پرسش اصلی این است که تصمیمات نتانیاهو در عرصه سیاست خارجی مبتنی بر کدام الگوی ادراکی بوده است؟ آیا این الگوی ادراکی در طول ...
بیشتر
بنیامین نتانیاهو با بیش از پانزده سال سابقه نخستوزیری سهم مهمی در شکلدادن به تصمیمات سیاست خارجی اسرائیل داشته است. آگاهی از باورهای اساسی وی میتواند نقش مهمی در شناخت رفتار سیاست خارجی اسرائیل ایفا نماید. پرسش اصلی این است که تصمیمات نتانیاهو در عرصه سیاست خارجی مبتنی بر کدام الگوی ادراکی بوده است؟ آیا این الگوی ادراکی در طول زمان ثابت بوده یا دچار تغییر شده است؟ بنابراین، هدف اصلی کشف باورهای مرکزی نتانیاهو به عنوان یکی از عوامل اصلی تاثیرگذار بر رفتار سیاست خارجی اسرائیل است. به این منظور دادههای گفتاری نتانیاهو در عرصه سیاست خارجی با استفاده از چارچوب مفهومی تحلیل رمزگان عملیاتی و روش «افعال در نظام متن» در بازه زمانی 2009-2019 در قیاس با میانگین گروه مرجعی از رهبران جهانی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحلیل کمی متون مربوط به سخنرانیهای نتانیاهو با استفاده از نرمافزار پروفایلر پلاس نشان میدهد بین باورهای فلسفی و ابزاری نتانیاهو در کابینه دوم و سوم(2009-2015) با باورهای وی در کابینه چهارم(2015-2019) تفاوت محسوسی وجود دارد. نتانیاهو در مقطع اول، ماهیت جهان سیاست را در هماهنگی با منافع اسرائیل، تحقق ارزشهای سیاسی را در پیگیری یک استراتژی صراحتا همکاریجویانه و مطلوبیت را در استفاده از ابزارهای مشارکتی در قبال بازیگران سیاسی مینگریست. وی در مقطع دوم، ماهیت جهان سیاست را در تعارض با منافع اسرائیل، تحقق ارزشهای سیاسی را در پیگیری یک استراتژی محدود همکاریجویانه و مطلوبیت را در کاربرد ابزارهای متعارض در قبال سایر بازیگران سیاسی در نظر میگرفت.
مقاله پژوهشی
محمد داود عرفان؛ حسین اطهری؛ روح اله اسلامی؛ مهدی نجف زاده
چکیده
مکتب سیاسی هرات که با تأسی از اندیشههای اسلامی- عرفانی مولانا عبدالرحمان جامی و شبکهای از دانشمندان دوران تیموری شکل گرفته است، بر عدل، صلح، زبان فارسی، مدارا و تساهل، آموزههای ایران باستان و آموزههای ترکی- مغولی تأکید دارد. امیرعلی شیرنوایی، وزیر دربار تیموریان و مولانا حسین واعظ کاشفی دو تن از شاگردان جامی در بارور شدن مکتب ...
بیشتر
مکتب سیاسی هرات که با تأسی از اندیشههای اسلامی- عرفانی مولانا عبدالرحمان جامی و شبکهای از دانشمندان دوران تیموری شکل گرفته است، بر عدل، صلح، زبان فارسی، مدارا و تساهل، آموزههای ایران باستان و آموزههای ترکی- مغولی تأکید دارد. امیرعلی شیرنوایی، وزیر دربار تیموریان و مولانا حسین واعظ کاشفی دو تن از شاگردان جامی در بارور شدن مکتب سیاسی هرات، نقش ارزندهای را ایفا کردهاند. آموزههای جامی از طریق این دو، وارد جوامع سیاسی آن دوره شده و از طریق دربار در زمینهی اجتماعی و فرهنگی عملاً جریان یافته است. صلح یکی از کلیدیترین مفاهیمی است که با مفاهیم دیگری چون مصلحت، مصالحه، مدارا و تساهل همپوشانی داشته و در نظریه و عمل مکتب سیاسی هرات تبلور یافته است، طوریکه عصر تیموریان یکی از ادوار صلحآمیز تاریخ منطقه بهشمار میرود. این مقاله با چارچوب مفهومی مکتب سازه انگاری و روششناسی هرمنوتیک کوئنتین اسکینر در صدد پاسخ به پرسش جایگاه صلح بین جوامع در اندیشهی سیاسی مکتب هرات است. به نظر میرسد که حضور مولانا جامی رهبر فرقهی نقشبندیه که به صلح مدارا مشهور است؛ بهعنوان مشاور بزرگ فرهنگی دربار، یکی از دلایل اصلی فضای صلحآمیز دورهی تیموریان است. جامی با ایجاد شبکهای از اندیشمندان عرفانیمشرب، در درون و بیرون از حاکمیت تیموری، صلح را به عنوان وضعیت اصلی آن دوره مطرح ساخته بود.
مقاله پژوهشی
ابوذر فتاحی زاده
چکیده
جوامع ساکن در خاورمیانه در طول تاریخ بر سر منابع آب با هم درگیری و اختلافنظر داشتهاند. ازاینرو کنترل و متنوعسازیِ شیوههای بهرهبرداری از این منابع، همواره یکی از ارکان سیاستگزاری دولتها در این منطقه بوده است. به همین علت پس از جنگ جهانی دوم، سدسازی مدرن به عنوان مهمترین شیوهی نوینِ بهرهبرداری از آب، نظر این دولتها از ...
بیشتر
جوامع ساکن در خاورمیانه در طول تاریخ بر سر منابع آب با هم درگیری و اختلافنظر داشتهاند. ازاینرو کنترل و متنوعسازیِ شیوههای بهرهبرداری از این منابع، همواره یکی از ارکان سیاستگزاری دولتها در این منطقه بوده است. به همین علت پس از جنگ جهانی دوم، سدسازی مدرن به عنوان مهمترین شیوهی نوینِ بهرهبرداری از آب، نظر این دولتها از جمله ایران و عراق را به شدت به خود جلب کرده و تبدیل به یکی از مهمترین برنامههای توسعهی آنها شده است. توجه روزافزون به این سیاست باعث شکلگیری مناقشاتی میان دو کشور گردیده است. در این مقاله قصد داریم به این پرسش کلیدی پاسخ دهیم که سیاستهای سدسازیها در ایران و عراق چه تهدیدهایی به همراه داشته و یا خواهد داشت؟ و این تهدیدها مسبب چه مناقشات و همکاریهای دیپلماتیکی بین آنها در زمینهی دیپلماسی سدها شده است و یا خواهد شد؟ برای پاسخ به این پرسش، نخست طرح نظری ویژهای را در باب دیپلماسی سدها به اقتراح گذاشتیم. سپس به سیاستهای سدسازی و دادههای مربوط به ایران و کشورهای همسایهی آن پرداختیم. در ادامه نشان دادیم که این سیاستها و سدها باعث شکلگیری چه تهدیدها، مناقشات و همکاریهای دیپلماتیکی میان ایران و یکی از این همسایگان یعنی عراق شده و یا خواهد شد. رویکرد ما در اینجا مبتنی بر نظریهی سبز روابط بینالملل بوده است و به تناسب موضوع از روشهای اکتشافی، اسنادی و مدلسازیِ مفهومی-عقلانی استفاده کردهایم.
مقاله پژوهشی
حامد کاظمی؛ فرهاد دانش نیا؛ امیر محمد حاجی یوسفی
چکیده
عراق از جمله کشورهایی است که به صورت بالقوه طیف قابل توجهی از مولفههای تعیین کننده امنیت و حصول به توسعه متوازن نظیر جمعیت جوان و منابع سرشار هیدروکربوری را دارا است. با این حال فرآیند توسعه اقتصادی- اجتماعی و امنیت پایدار این کشور درآغازین دهههای قرن بیست و یکم، به وضعیتی مخاطره آمیز و پرابلماتیک انجامیده است. عراق طی دو دهه اخیر ...
بیشتر
عراق از جمله کشورهایی است که به صورت بالقوه طیف قابل توجهی از مولفههای تعیین کننده امنیت و حصول به توسعه متوازن نظیر جمعیت جوان و منابع سرشار هیدروکربوری را دارا است. با این حال فرآیند توسعه اقتصادی- اجتماعی و امنیت پایدار این کشور درآغازین دهههای قرن بیست و یکم، به وضعیتی مخاطره آمیز و پرابلماتیک انجامیده است. عراق طی دو دهه اخیر و متعاقب فروپاشی رژیم صدام حسین، علیرغم فروش سالانه میلیاردها دلار درآمد نفتی و دریافت کمک های بین المللی با نارسایی تدارک خدمات عمومی نظیر قطعی گسترده برق، فقر و بیکاری فراگیر و تعارضات عمیق و مداوم بین نیروهای اجتماعی در عرصه اقتصاد سیاسی خود مواجه بوده است. پرسش آن است که بازتولید ناامنی و پیچیده شدن فرآیند توسعه اقتصادی- اجتماعی در عراق پسا صدام چگونه قابل فهم است؟ فرضیه پژوهش با اتکاء به رویکرد اقتصاد سیاسی نهادگرای داگلاس نورث بدین صورت طراحی شده که الگوی روابط میان ائتلاف حاکم و نیروهای مسلح و توانمند عرب سنی، متعاقب تکوین نظم دسترسی محدود در این کشور، زمینه بازتولید ناامنی و شکلگیری وضعیت پیچیده فراروی توسعه اقتصادی- اجتماعی این کشور را فراهم نموده است. یافتههای پژوهش نشانگر آن است که گذار از یک نظم محدود و سرکوبگر به نظمی محدود، شکننده و متکثر، فرآیند سیاستگذاریهای توسعهای در عراق پساصدام را به سمت اقدامات بخشینگر، غیرفراگیر و منفعتی تقلیل داده است. برآیند این وضعیت تعارض بین میان دولت و نیروهای رانتجو به شکل منازعه و بازتولید ناامنی و بی ثباتی بوده است پژوهش حاضر به روش اسنادی و با استفاده از منابع و متون موجود صورت گرفته است.
مقاله پژوهشی
محمد کرمپوری؛ روح اله اسلامی
چکیده
امپراتوری جهانی هخامنشی ایران در سیستم بینالملل دوران باستان بهعنوان یک قدرت هژمونی شناخته میشود. این دولت دارای مختصات هژمونی به معنای کلاسیک و مدرن بود که بیش از هر چیز نظام شاهنشاهی یک قدرت هژمونی را ایجاب میکرد. این هژمونی مزدایی بر اساس اندیشههای سیاسی ایرانشهری و نظم ایرانی شکل میگرفت که در استراتژی سیاست خارجی و داخلی ...
بیشتر
امپراتوری جهانی هخامنشی ایران در سیستم بینالملل دوران باستان بهعنوان یک قدرت هژمونی شناخته میشود. این دولت دارای مختصات هژمونی به معنای کلاسیک و مدرن بود که بیش از هر چیز نظام شاهنشاهی یک قدرت هژمونی را ایجاب میکرد. این هژمونی مزدایی بر اساس اندیشههای سیاسی ایرانشهری و نظم ایرانی شکل میگرفت که در استراتژی سیاست خارجی و داخلی هخامنشیان نمود مییافت. سوال اصلی این است؛ اندیشه سیاسی ایرانشهری عصر هخامنشی بر اساس مفهوم هژمونی و نظام هژمونیک در ایجاد یک نظم نوین جهانی ایرانشهری در عرصه بینالمللی چگونه شکل گرفت؟ نتایج نشان میدهد که ایران هخامنشی بهعنوان یک قدرت هژمون در سطح سیستم سهگانه دنیای باستان، سه سیستم منطقهای مهم جهان باستان یعنی سیستم شبهقاره هند و جنوب آسیا، سیستم خاورمیانه و خاور نزدیک و بخش اعظم سیستم مدیترانه را کنترل میکرد. این دولت علاوه بر اقدامات نظامی و اقتصادی مشروع برای حفظ هژمونی خود بر سیستمهای بینالمللی، از تکنیکهای کنترل مراکز قدرت ازجمله تکنیک توازن قوا برای کنترل قدرتهای منطقهای گریز از مرکز استفاده میکرد. همچنین، زیربنا و نقطه کانونی هژمونی ایران بر اساس عدالت و ایدئولوژی خاص حکومت شاهنشاهی است. در این دوران بر اساس نظم زمینی و کیهانی سیستم شاهنشاهی، هژمونی فرهنگی، نظامی، اقتصادی و سیاسی ایرانشهری شکل گرفت و با یک اقتصاد پویا و پیشرفته بر مبنای قدرت اقتصادی و تجاری یک نظام پولی قدرتمند و واحد در جهان باستان ایجاد کرد. روش تحقیق در این مقاله بر مبنای روش تطبیقی قرار دارد و روش گردآوری دادهها بر مبنای کتابخانهای و منابع معتبر اینترنتی است.
مقاله پژوهشی
فاطمه محروق؛ محمد کرمپوری
چکیده
بروز تحولات بنیادین در ژئوپلیتیک شرق آسیا بههمراه تغییر در معادلات قدرت منطقهای و بینالمللی، ژاپن را وادار به بازنگری در تعهد خود به صلحطلبی مدون در قانون اساسی کرده است. در این چارچوب، تحول در راهبرد امنیتی و دفاعی این کشور در دورۀ فومیو کیشیدا (معروف به دکترین کیشیدا) نسبت به دورۀ شینزو آبه، محسوستر شده است. پژوهش حاضر درصدد ...
بیشتر
بروز تحولات بنیادین در ژئوپلیتیک شرق آسیا بههمراه تغییر در معادلات قدرت منطقهای و بینالمللی، ژاپن را وادار به بازنگری در تعهد خود به صلحطلبی مدون در قانون اساسی کرده است. در این چارچوب، تحول در راهبرد امنیتی و دفاعی این کشور در دورۀ فومیو کیشیدا (معروف به دکترین کیشیدا) نسبت به دورۀ شینزو آبه، محسوستر شده است. پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این پرسش است که «چه مؤلفههایی بر تحول راهبرد امنیتی و دفاعی ژاپن در دوران کیشیدا و ارائۀ دکترین وی تأثیرگذار بوده است؟» استدلال اصلی مقاله این است که «تحول در راهبرد دفاعیـامنیتی ژاپن، پاسخی به تغییرات ساختاری بینالمللی و منطقهای ناشی از ظهور چین بهعنوان بازیگر چالشگر نظام و نااطمینانی از تعهدات ایالاتمتحده در حمایت همهجانبه از آن درصورت بروز جنگ و تنشهای حاد ژئوپلیتیکی است». یافتههای پژوهش با تکیه بر نظریۀ نوواقعگرایی نشان میدهد که پویاییهای ساختاری بینالمللی و منطقهای برآمده از تلاقی گذار جهانی و منطقهای میان چین و امریکا، افزایش فشار آمریکا بر ژاپن بهمنظور افزایش نقش امنیتی و دفاعی گستردهتر، افزایش رقابت تسلیحاتی در شرق آسیا، دلالتهای بینالمللی ناشی از حملۀ روسیه به اوکراین و افزایش تحرکات نظامی روسیه در شمال ژاپن در کنار عوامل پایدار افزایش تهدیدهای هستهای و موشکی کره شمالی بر تحول راهبرد دفاعی و امنیتی ژاپن تأثیرگذار بودهاند. برایناساس، دکترین کیشیدا با تأکید بر ضرورت ایفای نقش پویاتر در سیاست جهانی و منطقهای و افزایش توانمندیهای دفاعیـنظامی، حاکی از چرخش ژاپن از راهبرد پیشین مصونسازی بهسوی رفتار توازن قوای فعال است.
مقاله پژوهشی
مهدی نجفی؛ علی اسمعیلی
چکیده
حضور اسرائیل در قلب درگیریها و چالشهای امنیتی چندین دهۀ گذشتۀ خاورمیانه، پیوند عمیقی میان امنیت ملی اسرائیل و تحولات منطقهای ایجاد کرده است. پژوهش حاضر، در پی تجزیهوتحلیل مؤلفههای تأثیرگذار بر راهبرد امنیتی اسرائیل در برابر بحران سوریه در بازۀ زمانی 2021-2011 است. پرسش اصلی پژوهش این است که «ویژگیهای بحران سوریه در ...
بیشتر
حضور اسرائیل در قلب درگیریها و چالشهای امنیتی چندین دهۀ گذشتۀ خاورمیانه، پیوند عمیقی میان امنیت ملی اسرائیل و تحولات منطقهای ایجاد کرده است. پژوهش حاضر، در پی تجزیهوتحلیل مؤلفههای تأثیرگذار بر راهبرد امنیتی اسرائیل در برابر بحران سوریه در بازۀ زمانی 2021-2011 است. پرسش اصلی پژوهش این است که «ویژگیهای بحران سوریه در بازۀ زمانی 2021-2011 چگونه بر راهبرد امنیتی اسرائیل در برابر این بحران تأثیرگذار بوده است؟» یافتههای پژوهش نشان میدهد، «بحران سوریه بهدلیل سرایت احتمالی آن به اسرائیل از طریق درگیریها در جولان سوریه، مهاجرت آوارگان فلسطینی مقیم سوریه و دروزیهای سوری به اسرائیل، و دستیابی گروههای ضداسرائیل به تسلیحات راهبردی سوریه درصورت سقوط دولت اسد، برای اسرائیل، نوظهور، غافلگیرکننده و دربردارندۀ میزان تهدید شدید، ولی زمان پاسخگویی کافی بود». راهبرد امنیتی اسرائیل در این مرحله، مبتنیبر «سیاست دخالت محدود» بود؛ ولی با حضور نظامی ایران و متحدانش برای حمایت از دولت اسد و نقش آنها در تغییر موازنه بهنفع دولت سوریه و استقرارشان در جنوب سوریه در اواخر سال ۲۰۱۶، بحران سوریه برای اسرائیل به برنامهای، پیشبینیشده با تهدیدی شدیدتر و زمان پاسخگویی کافی تبدیل شد و راهبرد اسرائیل از دخالت محدود به راهبرد کاملاً تهاجمی «جنگ بین جنگها» (مبام) علیه ایران و متحدانش در سالهای 2017 تا 2021 تغییر یافت که بر ایجاد منطقۀ حائل در جنوب سوریه و بمباران گسترده و پرتلفات نیروهای ایران و متحدانش در سرتاسر خاک سوریه متمرکز بوده است. روش بهکاررفته برای انجام این پژوهش، روش توصیفیـتحلیلی بوده و برای گردآوری دادهها نیز از منابع کتابخانهای و اینترنتی استفاده شده است.
مقاله پژوهشی
زنیره نصری؛ مختار زیبایی؛ مسعود اخوان کاظمی
چکیده
اسرائیل از طریق سیاستها و راهبردهایی در ابعاد گوناگون (سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی، و اجتماعی) درصدد جذب همپیمانان جدیدی در نقاط مختلف جهان و ازجمله در کشورهای قارۀ آفریقا است. برایناساس، اتحادیۀ آفریقا نیز اخیراً اسرائیل را بهعنوان عضو ناظر پذیرفته است؛ بنابراین، هدف پژوهش حاضر، تحلیل ابعاد و اهداف حضور و نفوذ اسرائیل ...
بیشتر
اسرائیل از طریق سیاستها و راهبردهایی در ابعاد گوناگون (سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی، و اجتماعی) درصدد جذب همپیمانان جدیدی در نقاط مختلف جهان و ازجمله در کشورهای قارۀ آفریقا است. برایناساس، اتحادیۀ آفریقا نیز اخیراً اسرائیل را بهعنوان عضو ناظر پذیرفته است؛ بنابراین، هدف پژوهش حاضر، تحلیل ابعاد و اهداف حضور و نفوذ اسرائیل در آفریقا است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفیـتحلیلی درصدد پاسخگویی به این پرسش است که «ابعاد و اهداف حضور اسرائیل در آفریقا کدامند؟» یافتههای پژوهش نشان میدهند که «با توجه به حاکم بودن سیاست دکترین پیرامونی و عوامل شکلدهندۀ آن در اسرائیل و برخورداری کشورهای آفریقایی از مزیتهای ژئوپلیتیکی، ژئواکونومیکی، و ژئواستراتژیکی، و دارا بودن قابلیتهای فراوان اقتصادی، امنیتی، و نظامی و نیز برپایۀ ملاحظات عملگرایانۀ سیاسی و اقتصادی کشورهای آفریقایی، این رژیم تلاش میکند تا با گسترش روابط و پیوندهای خویش با این کشورها و گسترش حضور خود در قارۀ آفریقا، به اهدافی مانند ارتقای مشروعیت و وجهۀ سیاسی بینالمللی خود، تضعیف وحدت ضداسرائیلی کشورهای عربیـاسلامی، کمرنگ کردن مسئلۀ فلسطین، افزایش ضریب امنیتی (امنیت راهبردی خود در تقابل با ایران و همپیمانانش، ارتقای امنیت آبی و امنیت جمعیتی) و بهرهبرداری اقتصادی دست یابد.
مقاله پژوهشی
ایوب نیکونهاد؛ زاهد غفاری هشجین؛ عبدالرضا بیگی نیا
چکیده
سیاست جهانی، پس از فروپاشی نظام دوقطبی، به مرحلۀ نوینی از زیست خود گام نهاده است که بهدلیل پیچیدگی و افزایش عدمقطعیتهای محیط بینالمللی، شکست یکجانبهگرایی و افول نسبی هژمونی، تنوع در کنشگران رسمی و غیررسمی، چرخشهای نظری، مفهومی، و معنایی در روابط بینالملل و پیدایش قدرتهای نوظهور، بر آشوبناکی این محیط بیشازپیش افزوده ...
بیشتر
سیاست جهانی، پس از فروپاشی نظام دوقطبی، به مرحلۀ نوینی از زیست خود گام نهاده است که بهدلیل پیچیدگی و افزایش عدمقطعیتهای محیط بینالمللی، شکست یکجانبهگرایی و افول نسبی هژمونی، تنوع در کنشگران رسمی و غیررسمی، چرخشهای نظری، مفهومی، و معنایی در روابط بینالملل و پیدایش قدرتهای نوظهور، بر آشوبناکی این محیط بیشازپیش افزوده شده است. تأمل و تفکر دربارۀ اینکه آیندۀ نظم بینالمللی پس از سپری کردن دوران گذار به چه سویی خواهد رفت و کشورها و قدرتهای نوظهور در آن چه جایگاهی خواهند داشت، به یکی از مسائل و مباحث نظری مهم در میان اندیشمندان و سیاستمداران تبدیل شده و همۀ کشورها، خواهان دستیابی به جایگاه مطلوبتر و سهم بیشتری برای نقشآفرینی در آیندۀ نظام بینالملل هستند. پژوهش حاضر، در پی پاسخگویی به این پرسش است که «براساس چشماندازها و روایتهای مطرحشده دربارۀ آیندۀ نظم جهانی و برپایۀ همگرایی و واگرایی میان قدرتهای نوظهور و سنتی نظام بینالملل، چه نظمهایی در آیندۀ نظام بینالملل، از مطلوبیت بیشتری برخوردار خواهند بود؟» و «سناریوهای برتر آیندۀ نظم بینالمللی، چه سناریوهایی هستند؟» پژوهش حاضر، دارای رویکرد آیندهپژوهی بوده و از روش تحلیل ساختار و راهبرد بازیگران استفاده کرده است. تجزیهوتحلیل دادهها از طریق نرمافزار مکتور انجام شده و جامعۀ آماری پژوهش، تعداد 25 نفر از خبرگان دانشگاهی را که بهصورت نمونهگیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب شدهاند، دربرمیگیرد. یافتههای پژوهش، بیانگر این است که اگرچه آیندۀ نظم بینالملل، بهدلیل پیچیدگی و سیال بودن محیط و عدمقطعیتهای پرشمار، دچار ابهام است، اما برپایۀ کنشگری قدرتهای نوظهور در تعامل و رقابت با قدرتهای سنتی، تمایل بازیگران به وقوع نظام چندقطبی، چندمرکزی، و جهان مناطق، بیش از سایر چشماندازها است.
مقاله پژوهشی
افسانه یاریان؛ علی صالحی فارسانی؛ حسین ابوالفضلی کریزی
چکیده
چین، یکی از قدرتهای بزرگ عصر کنونی، بهویژه بهلحاظ اقتصادی، است و یکی از کنشگران فعال دراینزمینه بهشمار میآید. رویکرد سیاست خارجی چین در مورد کشورهای جهان، متفاوت است. هدف پژوهش حاضر، بررسی جایگاه ایران در سیاست خارجی چین است؛ برایناساس، پرسش پژوهش بر چیستی جایگاه ایران در سیاست خارجی این کشور استوار بوده و برای پاسخ ...
بیشتر
چین، یکی از قدرتهای بزرگ عصر کنونی، بهویژه بهلحاظ اقتصادی، است و یکی از کنشگران فعال دراینزمینه بهشمار میآید. رویکرد سیاست خارجی چین در مورد کشورهای جهان، متفاوت است. هدف پژوهش حاضر، بررسی جایگاه ایران در سیاست خارجی چین است؛ برایناساس، پرسش پژوهش بر چیستی جایگاه ایران در سیاست خارجی این کشور استوار بوده و برای پاسخ به آن، این فرضیه را بهآزمون میگذاریم که چین بهمنظور مقابله با یکجانبهگرایی آمریکا در منطقۀ خاورمیانه و تأمین منافع اقتصادی ناشی از طرحهای آیندۀ خود در سطح نظام بینالملل، در دستگاه سیاست خارجیاش، جایگاه ویژهای را به ایران اختصاص داده است. روش گردآوری دادهها، شیوۀ کتابخانهای و الکترونیکی و روش پژوهش از نوع کیفی و ردیابی فرایند، و الهامگرفته از نظریۀ واقعگرایی است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که چین، برپایۀ سه راهبرد توسعۀ همکاریهای اقتصادی، برای شکست و انحراف ایران را در سیاست خارجی خود مهم میداند و نگاه ویژهای به ایران در منطقۀ خلیج فارس دارد. درواقع ایران، این امکان را برای چین فراهم میکند که منبع انرژی خود را تأمین کند، نظم منطقهای بهرهبری آمریکا را بهچالش بکشد، منطقۀ خاورمیانه را بهنفع خود مصادره کند، مسیر مهار چین توسط آمریکا را منحرف کند، و بازار گستردهای برای فروش محصولات خود داشته باشد.