مقالات
هادی آجیلی؛ جبار خدادوست
چکیده
بحران مالی و اقتصادی چند سال اخیر اتحادیۀ اروپا را با مشکلات فراوانی مواجه کرده و بیشتر دامنگیر کشورهای ایرلند، پرتغال، ایتالیا، اسپانیا و بهویژه یونان شده است. بحران یورو که بزرگترین بحران اقتصادی اروپا از 1957 محسوب میشود، به طور خاص از بدهیهای بالای پنج کشور مذکور و تردید دربارۀ توانایی بازپرداخت بدهیهای آنها، سیاست ضعیف ...
بیشتر
بحران مالی و اقتصادی چند سال اخیر اتحادیۀ اروپا را با مشکلات فراوانی مواجه کرده و بیشتر دامنگیر کشورهای ایرلند، پرتغال، ایتالیا، اسپانیا و بهویژه یونان شده است. بحران یورو که بزرگترین بحران اقتصادی اروپا از 1957 محسوب میشود، به طور خاص از بدهیهای بالای پنج کشور مذکور و تردید دربارۀ توانایی بازپرداخت بدهیهای آنها، سیاست ضعیف مالی برخی کشورهای منطقۀ یورو و ناتوانی مقامات بانک مرکزی اروپا برای ایجاد انضباط مالی در میان اعضا ناشی میشد. هر چند از سال 2013 اتحادیه توانست تا حدودی بحران را مهار کند و مجدداً وارد دورهای از رونق اقتصادی شود، ولی تاکنون موفق به رفع کامل بحران نشده است و اثرات آن در آینده نیز بیشتر خود را نشان خواهد داد. باتوجه به مطالب مذکور سؤالی که مطرح میشود این است که بحران یورو چه تأثیری بر روند همگرایی اتحادیۀ اروپا داشته است؟ فرضیه تحقیق این است که بحران یورو علاوه بر تأثیرات سیاسی و اجتماعی در برخی کشورهای عضو، منجر به ایجاد مشکلات فراوان اقتصادی و جدایی و شکاف میان اقتصادهای بزرگ و حاشیهای اتحادیۀ اروپا شده است. هر چند بهواسطهی تلاشهای بهعمل آمده در راستای مهار بحران، مشکلات اقتصادی کمتر شده و اتحادیۀ اروپا مجددا وارد دورۀ رشد اقتصادی شده، اما به نظر میرسد اثرات آن وسیع بوده و به نوعی روند همگرایی اتحادیۀ اروپا را متزلزل کرده است. برای بررسی فرضیۀ فوق، موضوع تأثیرات بحران یورو بر روند همگرایی اتحادیۀ اروپا در چارچوب مباحثی مانند کاهش ارزش یورو، افزایش شکاف اقتصادی، رشد روند واگرایی، افزایش بیکاری، گسترش ناآرامیهای اجتماعی و سقوط زودهنگام برخی دولتهای حاکم، رشد ملیگرایی افراطی و گرایشهای ضد اروپایی، احتمال خروج انگلستان از اتحادیۀ اروپا و مطرح شدن احتمال فروپاشی حوزۀ مالی یورو بررسی شده است.
مقالات
سید محمد علی تقوی
چکیده
اتحادیۀ اروپایی در سیاستهای اعلامی خود رعایت حقوق بشر را شرطی ضروری در مناسبات داخلی و خارجیاش خوانده و برای نمونه پیوستن کشورهای اروپایی به اتحادیه، بهرهمندی از امکانات آن و حتی انعقاد معاهده با سایر کشورها را منوط به احترام به حقوق بشر میکند. در این مقاله، جایگاه مقولۀ دفاع از حقوق بشر در نظام حقوقی اتحادیۀ اروپایی مورد بررسی ...
بیشتر
اتحادیۀ اروپایی در سیاستهای اعلامی خود رعایت حقوق بشر را شرطی ضروری در مناسبات داخلی و خارجیاش خوانده و برای نمونه پیوستن کشورهای اروپایی به اتحادیه، بهرهمندی از امکانات آن و حتی انعقاد معاهده با سایر کشورها را منوط به احترام به حقوق بشر میکند. در این مقاله، جایگاه مقولۀ دفاع از حقوق بشر در نظام حقوقی اتحادیۀ اروپایی مورد بررسی قرار میگیرد. رژیم دفاع از حقوق بشر در اتحادیه از چهار مجموعه اسناد تشکیل شده است: 1) معاهدات دوگانۀ شکلدهندۀ اتحادیه، 2) منشور حقوق بنیادین اتحادیۀ اروپا، 3) رویۀ قضایی دیوان دادگستری اروپایی و 4) کنوانسیون اروپایی حقوق بشر که پیوستن به آن توسط پیمان «لیسبون» ضروری شمرده شده، ولی تا کنون تحقق نیافته است. با توجه به اهمیت سند چهارم، تسریع در روند پیوستن اتحادیۀ اروپا به کنوانسیون اروپایی حقوق بشر لازم به نظر میرسد. هر چند که کنوانسیون در حال حاضر نیز در نظام حقوقی اتحادیه و بهویژه رویۀ قضایی دیوان دادگستری اروپایی مورد استناد قرار میگیرد، اما پیوستن اتحادیه به کنوانسیون، جایگاه آنرا در نظام حقوقی اتحادیه نهادینه خواهد ساخت و نیز نظارت بر رعایت حقوق بشر در فعالیتهای اتحادیه را، برای تضمین بیشتر بر عهده نهادی خارج از اتحادیه (یعنی دادگاه اروپایی حقوق بشر) قرار خواهد داد. با این حال، همچنان خلائی در زمینۀ حقوق بشر در نهادهای اتحادیۀ اروپایی وجود دارد و بهعنوان نمونه، توجه مکفی به حقوق اقتصادی و اجتماعی نشده است. بهعلاوه لازم است که اسناد مختلف تضمینکنندۀ رعایت حقوق بشر در این اتحادیه در قالب یک نظام یکپارچه حقوقی عمل کنند.
مقالات
رضا جنیدی؛ زهرا احمدی پور؛ محمدرضا حافظ نیا
چکیده
تصویرسازی ژئوپلیتیک عبارت است از رقابت قدرت ها بر سر شکل دهی به ادراک و ذهنیت اشخاص، نهادها و بازیگران سیاسی از موقعیت، ویژگیها و محتوای فضای جغرافیایی بر اساس منافع مورد نظر خود. بر این اساس، مقالة حاضر در صدد تبیین فرایند خلق تصویر ژئوپلیتیک است. در این مقاله، فرایند تصویرسازی ایالات متحده آمریکا از اتحاد جماهیر شوروی در طول دورة ...
بیشتر
تصویرسازی ژئوپلیتیک عبارت است از رقابت قدرت ها بر سر شکل دهی به ادراک و ذهنیت اشخاص، نهادها و بازیگران سیاسی از موقعیت، ویژگیها و محتوای فضای جغرافیایی بر اساس منافع مورد نظر خود. بر این اساس، مقالة حاضر در صدد تبیین فرایند خلق تصویر ژئوپلیتیک است. در این مقاله، فرایند تصویرسازی ایالات متحده آمریکا از اتحاد جماهیر شوروی در طول دورة جنگ سرد به عنوان نمونة موردی مورد تحلیل قرار می گیرد. استدلال مقاله حاضر این است که تصویر شوروی شرور در طول جنگ سرد، طی فرایند تعامل پیچیدة ژئوپلیتیک رسمی، ژئوپلیتیک کاربردی و ژئوپلیتیک عمومی شکل گرفت؛ به این صورت که ژئوپلیتیک کاربردی ایالات متحده آمریکا از طریق سیاستگذاری، طرح دکترینها و ارائة بیانیههای سیاسی از جمله دکترین ترومن، استراتژی سد نفوذ جرج کنان، طرح مارشال، سند سیاسی شمارۀ 68-NSC شورای امنیت ملّی آمریکا، دکترین امپراتوری شرارت ریگان و...، تصویر اهریمنی از اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک دشمن ذاتاً سازش ناپذیر را طراحی نمود. در این فرایند، ژئوپلیتیک رسمی با ارائة نظریه های ژئوپلیتیک همچون هارتلند، ریملند، دومینو، شبکۀ زنجیره-ای، قدرت هوایی سوروسکی و نظایر آن، بعدی علمی به تصویر ژئوپلیتیک آمریکا از شوروی داد و در نهایت، ژئوپلیتیک عمومی با استفاده از بازنمایی های رسانه ای، گفتمان ژئوپلیتیک اتحاد جماهیر شوروی به عنوان دشمن شرور را در نظر افکار عمومی متقاعدپذیر جلوه داد. خلق چنین برداشتی از اتحاد جماهیر شوروی منجر به تولید قدرت برای ایالات متحده آمریکا شد، به گونه ای که آمریکا ضمن هویت بخشی به مردم خود در طول 4 دهة جنگ سرد، زمینة لازم برای مداخلات ژئوپلیتیک خود در مناطق مختلف جهان را فراهم نمود.
مقالات
سید هادی زرقانی؛ علی اکبر دبیری
چکیده
در سال 2008، «سازمان کشورهای صادرکنندۀ گاز» که به اوپک گازی معروف شد با عضویت 11 کشور و با تعیین شهر دوحه به عنوان مقر خود رسماً آغاز به کار کرد. اگر چه این سازمان دارای ماهیتی اقتصادی و تجاری است، اما بسیاری از صاحبنظران شکل گیری اوپک گازی را مقدمه ای برای تحول در ساختار ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک جهان می دانند. از همین روست که اروپا و ...
بیشتر
در سال 2008، «سازمان کشورهای صادرکنندۀ گاز» که به اوپک گازی معروف شد با عضویت 11 کشور و با تعیین شهر دوحه به عنوان مقر خود رسماً آغاز به کار کرد. اگر چه این سازمان دارای ماهیتی اقتصادی و تجاری است، اما بسیاری از صاحبنظران شکل گیری اوپک گازی را مقدمه ای برای تحول در ساختار ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک جهان می دانند. از همین روست که اروپا و آمریکا که از بزرگترین مصرفکنندگان گاز طبیعی محسوب می شوند، شکل گیری این سازمان را از منظر خود تهدیدی بر امنیت انرژی و دستیابی آسان به گاز طبیعی می دانند و بهشدت با آن مخالف هستند. در این میان، نکتۀ حائز اهمیت این است که اکثریت اعضای این سازمان را کشورهای اسلامی تشکیل می دهند، بهطوریکه کشورهای ایران، قطر، اندونزی، برونئی، الجزایر، لیبی، مصر، نیجریه و قزاقستان (ناظر) 9 عضو از 13 عضو (11 عضو اصلی و 2 عضو ناظر) را به خود اختصاص داده اند. ضمن اینکه با پیوستن کشورهای ترکمنستان، مالزی، ازبکستان، موریتانی، مالی سهم کشورهای اسلامی در این سازمان بیشتر و پررنگتر خواهد شد. اهمیت روزافزون گاز به عنوان یک منبع انرژی پاک، وابستگی اقتصادی غرب و بهخصوص اروپا به گاز صادراتی این سازمان، تأثیرپذیری صنایع نظامی و دفاعی غرب از تحولات بازار گاز، تغییر نقشه ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی جهان و کمرنگ شدن نقش آمریکا و غرب در اقتصاد جهانی، افزایش قدرت مانور و چانهزنی اعضای سازمان بهخصوص روسیه و ایران در برابر غرب و آمریکا، ایجاد زمینه برای همگرایی بیشتر کشورهای عضو سازمان و ... از جمله فرصت های مناسبی است که به اعتقاد کارشناسان باعث افزایش وزن ژئوپلیتیک کشورهای عضو بهخصوص کشورهای اسلامی در برابر غرب و آمریکا خواهد شد. در این مقاله تلاش شده تا ضمن بررسی پتانسیل کشورهای اسلامی در اوپک گازی، زمینه های موجود برای بهرهگیری از این سازمان در ارتقاء جایگاه جهان اسلام در نظام ژئوپلیتیک جهانی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
مقالات
علیرضا سمیعی اصفهانی؛ جعفر نوروزی نژاد
چکیده
عراق کشوری است که به دلیل تنوع قومی و فرقه ای محیط اجتماعی اش در زمرۀ جوامع پرشکاف دسته بندی می شود، تعدد و تراکم این شکاف ها و ناتوانی نخبگان سیاسی این کشور در حلّ مشکلات دولت–ملت سازی همواره تهدیدی جدی برای حیات سیاسی-اجتماعی این کشور بوده است. با این حال پس از حذف دولت اقتدارگرای بعثی توسط نیروهای خارجی، خشونت و منازعات فرقه ای و ...
بیشتر
عراق کشوری است که به دلیل تنوع قومی و فرقه ای محیط اجتماعی اش در زمرۀ جوامع پرشکاف دسته بندی می شود، تعدد و تراکم این شکاف ها و ناتوانی نخبگان سیاسی این کشور در حلّ مشکلات دولت–ملت سازی همواره تهدیدی جدی برای حیات سیاسی-اجتماعی این کشور بوده است. با این حال پس از حذف دولت اقتدارگرای بعثی توسط نیروهای خارجی، خشونت و منازعات فرقه ای و قومی در این کشور شدّت و گسترش بی سابقه ای به خود گرفته است. با این توضیح سؤال اصلی نوشتار حاضر این است که علت تشدید خشونت های قومی و فرقه ای در عراق پس از فروپاشی رژیم صدام چیست؟ در پاسخ به این مسأله، فرضیۀ پژوهش عبارت است از اینکه پروژۀ دولت-ملت سازی بینالمللی یا دولت-ملت سازی از بیرون که با رویکردی امنیت محور از سوی غرب بهویژه آمریکا درعراق به مرحلۀ اجرا درآمد به علت ناسازواری با مبانی فرهنگی، هویتی و اجتماعی این کشور خود عاملی در قطبی شدن شکاف های اجتماعی و تشدید خشونت های فرقه ای و قومی شده است. پژوهش حاضر با اتکا به روش کیفی از نوع تبیین علّی و با بهره گیری از نظریۀ «راجر بروبیکر» به تشریح این موضوع میپردازد.روش انجام پژوهش نیز کتابخانه ای– اسنادی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که ساختارهای نهادی یکسان و مشابه نمی تواند برای همه جوامع کاربردی باشد. در عرصۀ نهادسازی باید به تمام قابلیت ها و ظرافت های هر جامعه دقت کرده و ویژگیهای منحصر به فرد آن جامعه را به حساب آورد.
مقالات
سید احمد فاطمی نژاد
چکیده
پیوند اقتصاد و منازعۀ بین المللی یکی از محورهای مهم اقتصاد سیاسی بین الملل است. هدف این مقاله، بررسی تأثیر عنصر اقتصاد در مدیریت منازعۀ هند و پاکستان با استفاده از رویکردهای اقتصاد سیاسی بین-الملل است. بنابراین، مقاله حاضر در پنج قسمت سامان می یابد. پس از بیان مسأله، تلاش می گردد تا چارچوب نظری مختصر و منسجمی فراهم شود که به طور خلاصه ...
بیشتر
پیوند اقتصاد و منازعۀ بین المللی یکی از محورهای مهم اقتصاد سیاسی بین الملل است. هدف این مقاله، بررسی تأثیر عنصر اقتصاد در مدیریت منازعۀ هند و پاکستان با استفاده از رویکردهای اقتصاد سیاسی بین-الملل است. بنابراین، مقاله حاضر در پنج قسمت سامان می یابد. پس از بیان مسأله، تلاش می گردد تا چارچوب نظری مختصر و منسجمی فراهم شود که به طور خلاصه بر نسبت عناصر اقتصادی و منازعه متمرکز باشد. حاصل این قسمت هویدا شدن دو متغیر کلان همکاری دوجانبه و اقتصادمحوری است که ذیل هر یک چند شاخص مهم مطرح می گردد. سپس، همکاری دوجانبه هند و پاکستان در دو شاخص تجارت و سرمایه گذاری متقابل بررسی و نسبت آن ها با منازعه این دو کشور سنجیده می شود. آنگاه، با استفاده از آمارهای موجود نشان داده خواهد شد که چگونه اولویت یافتن اقتصاد برای هند و پاکستان، آن ها را از منازعات دوجانبه دور کرده و به رفتار احتیاط آمیز سوق داده است. سرانجام، نتیجه گیری مختصری از مطالب ارائه می گردد.