علی اکبر ندائی
چکیده
بخش اعظم تاریخ روابط خارجی کشور ایران، به مدت بیش از نیم قرن، متاثر از رابطه با ایالات متحده و کیفیت آن بوده است. هدف اصلی این نوشتار پرداختن به دوره ای از این روابط؛ شامل تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان ایرانی؛ و تبعات و پیامدهای منفی آن است. بدین منظور از نظریه «وابستگی به مسیر»، برای تبیین این رابطه بهره گرفته شده است. سوال ...
بیشتر
بخش اعظم تاریخ روابط خارجی کشور ایران، به مدت بیش از نیم قرن، متاثر از رابطه با ایالات متحده و کیفیت آن بوده است. هدف اصلی این نوشتار پرداختن به دوره ای از این روابط؛ شامل تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان ایرانی؛ و تبعات و پیامدهای منفی آن است. بدین منظور از نظریه «وابستگی به مسیر»، برای تبیین این رابطه بهره گرفته شده است. سوال اصلی تحقیق، به این امر اختصاص یافته است که؛ وابستگی به مسیر چگونه با توجه به محیط و شرایط آن دوره سبب ساز پیش رفتن اوضاع به سمت و سوی خصومت و دشمنی بین دو کشور گردیده است. مدعای این پژوهش بر این فرضیه استوار است که، تصمیمات متقابل دو کشور پس از آن واقعه به عنوان یک نقطه عطف، متضمن وابستگی به مسیر بوده است و بواسطه آن قابل تبیین است. بنابراین، پس از جستجو در کتب و مقالات مختلف، با سود جستن از روش کیفی به تحلیل و تبیین تصمیمات و اقدامات طرفین درگیر در بحران مبادرت نمودم. یافته های پژوهش بر تاثیر منفی وابستگی به مسیر در محیط بحرانی و عدم اطمینانِ حاصل از آن بزنگاه مهم دلالت دارد. نتیجه این که؛ تصمیمات تهران و واشینگتن به دلیل وابسته به مسیر بودن در هر مرحله، بر وخامت اوضاع افزوده است.
محمود باهوش؛ پیمان زنگنه
چکیده
افغانستان ازجمله کشورهایی است که به دلیل بافتار قومی- مذهبی ناهمگن از زمینۀ مساعدی برای ایجاد بحران و تنشهای قومیمذهبی برخوردار است. تداوم بحران داخلی در جامعۀ افغان بهگونهای است که پس از خروج شوروی از این کشور، جنگهای داخلی پیدرپی، حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... آن را به طرز محسوسی تحت تأثیر قرار داده بهطوریکه این ...
بیشتر
افغانستان ازجمله کشورهایی است که به دلیل بافتار قومی- مذهبی ناهمگن از زمینۀ مساعدی برای ایجاد بحران و تنشهای قومیمذهبی برخوردار است. تداوم بحران داخلی در جامعۀ افغان بهگونهای است که پس از خروج شوروی از این کشور، جنگهای داخلی پیدرپی، حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... آن را به طرز محسوسی تحت تأثیر قرار داده بهطوریکه این وضعیت در دورۀ پساجنگسرد نیز خود را در روابط این کشور با آمریکا نمایان ساخت. روابط بحرانی میان آمریکا و افغانستان پس از پیدایش، به دنبال حادثه یازدهم سپتامبر به اوج خود رسید بهگونهای که آمریکا با توسل به اقدام نظامی، رژیم طالبان در این کشور را که حامی تروریسم القاعده بود، ساقط نمود. ایالاتمتحده آمریکا و دولت نوظهور افغانستان پس از طالبان با همکاری در ایجاد حکومت مرکزی فراگیر در افغانستان درصدد کنترل و کاهش بحران امنیتی در این کشور برآمدند؛ البته اثرات این بحران به افغانستان محدود نماند و در سطح داخلی، منطقهای و جهانی نیز بروز یافت بهطوریکه ساختار متفاوتی را در عرصه روابط بینالملل ایجاد نموده است. همچنین متغیرهای سیستمی، بازیگری، بینبازیگری و وضعیتی متعددی در پیدایش، افزایش و کاهش بحران امنیتی میان آمریکا و افغانستان مؤثر بوده و اثرات پایداری را نیز از خود برجای گذاشته است. این نوشتار بر آن است تا با بهرهگیری از نظریه برچر، فرایند تحول بحران امنیتی در روابط آمریکا و افغانستان را تبیین نماید.