نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجو دکتری علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد
2 دانشیار گروه علوم سیاسی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه فردوسی مشهد، ایران. نویسنده مسئول
3 دانشیار گروه علوم سیاسی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه فردوسی مشهد، ایران
چکیده
افغانستان سرزمین اقلیتهای قومی است که با کمترین توجه به ملیگرایی در تعارض زیسته اند. عدم یکپارچگی-اجتماعی، حاکمان را نیز در مشرب رهبران ملوکالطوایف دراینکشور معرفی میکند. طرف دیگر، ملت-دولت سازی مدرن است که اشاره به انقلابکبیر فرانسه و استعمار در هندوستان دارد. این دو، افغانستان را نیز دچار شوک فرهنگی،کش و قوس سنت و مدرنیته ساخته است. افغانستان به دلیل دوری از اروپا، ضعف ادبیات مدرنیسم در فرهنگ سیاسی بارها لباس مدرنیسم را به تنکرده، اما کهنهخویی، لباس مدرن را با خشونت دور ریخته است. چنانکه یکی از مفاهیم نو، ناسیونالیسم استکه افغانستان سنتی را در لباس مدرن معرفی میکند. این آموزه در همپوشی با لیبرالیسم که ایدئولوژی پسا نوزایی و روشنگری است و تاثیر توسعهگرایی را در اروپا با خود دارد، در افغانستان اما نتوانسته توسعه را به قوام رساند. در واقع، ناسیونالیسم بیش ازآن که به همبستگیملی و توسعه بیانجامد، بانی دگرستیزی میان اقوام چند فرهنگ افغانستانگردیده است. زیرا کاربست ناسیونالیسم مدنی بدون تئوری، ارمغان آن محض ملیسازیتباری، تعارض اجتماعی، ضعف ملی-گرایی و توسعهنیافتگی است. چنانکه شورشهای مسلحانه، ظهورگروههای تروریستی، دخالت بیرونی، نابودی زیربناها و فروپاشی ذهنیتتوسعه از تبعاتآن در افغانستان میباشد. بنابراین، پژوهشحاضر، با روش جامعهشناسیتاریخی به شیوهی-کتابخانهی با طرح این سوالکه « تآخیر در شکلگیری ناسیونالیسم چه تاثیری بر توسعه داشته و چگونه به فروپاشی ذهنیت توسعه در افغانستان انجامیده است؟ با فرضیهی ذیل پاسخ میدهد. « تآخیر در شکلگیری ناسیونالیسممدنی، ضعف تفکیک سپهرخصوصی از عمومی در هشتمین قانوناساسی، مساعد نبودن زمینههایتاریخی به آموزههای لیبرالی، کارکرد غیرجامعه شناسانهی جامعهجهانی و استمرارملیسازیتباری بدون توجه به پیشینهی فرهنگی اقوام از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۱ ذهنیت توسعه را در افغانستان فروپاشنده است.
کلیدواژهها
ارسال نظر در مورد این مقاله