مژگان قربانی
چکیده
یکی از تحولات مهم ایجادشده در سیاست خارجی چین پس از جنگ سرد، تمایل پکن به حفظ روابط دوستانه با کشورهای همسایه است. هدف این کشور از برقراری روابط خوب با همسایگان، فراهم کردن محیطی مطلوبتر برای توسعۀ اقتصادی داخلی و سپس، افزایش ثروت و قدرت این کشور در عرصۀ جهانی بوده و بههمیندلیل، سیاست یکپارچۀ منطقهای بهنام سیاست پیرامونی یا ...
بیشتر
یکی از تحولات مهم ایجادشده در سیاست خارجی چین پس از جنگ سرد، تمایل پکن به حفظ روابط دوستانه با کشورهای همسایه است. هدف این کشور از برقراری روابط خوب با همسایگان، فراهم کردن محیطی مطلوبتر برای توسعۀ اقتصادی داخلی و سپس، افزایش ثروت و قدرت این کشور در عرصۀ جهانی بوده و بههمیندلیل، سیاست یکپارچۀ منطقهای بهنام سیاست پیرامونی یا سیاست همسایگی را تدوین کرده است. پرسشی که در پژوهش پیشرو در پی پاسخگویی به آن هستیم، این است که «چین چه راهبردهایی را در چارچوب سیاست همسایگی خود اتخاذ کرده و دراینراستا با چه چالشهایی روبهروست؟» در پاسخ به این پرسش باید گفت، «سیاست همسایگی خوب» در دوران دنگ شیائوپینگ، «سیاست همسایه بهعنوان شریک» در دوران جیانگ زمین، «سیاست همسایگی خوب، امن، و مرفه» در زمان هو جینتائو، و «سیاست جامعۀ مشترک با سرنوشت مشترک» در زمان شی جینپینگ ازجملۀ سیاستهای همسایگی چین بهشمار میآیند. درواقع، چین تنها قدرت درحالظهوری نیست که تلاش میکند، از طریق ابتکارات بلندپروازانۀ سیاست خارجی، به پیرامون خود شکل دهد، بلکه پیشازآن، اتحادیه اروپا نیز در این مسیر گام نهاده بود. هدف مقالۀ حاضر این است که نشان دهد، رهبران چین با درک درست نظام بینالملل و تغییر تفکر راهبردی خود، سیاست خارجی مناسب و بهتبع آن، دیپلماسی همسایگی درخوری را درپیش گرفته و توانستهاند محیط امنی برای توسعۀ خود فراهم کنند که سبب شکلگیری نظم منطقهای جدیدی میشود.
فاطمه محروق
چکیده
تکامل نظام بینالملل قرن بیستویکم بهسوی نظامی پیچیده و آشوبی، بهدلیل همزمانی گذار جهانی و منطقهای قدرت ناشی از رقابت میان چین و ایالات متحده سبب اهمیت یافتن دریاها در فرایند گذار نظم شده است. برایند چنین گذاری را میتوان در تنشهای دریایی هندوپاسیفیک، بهویژه در دریای جنوبی چین، مشاهده کرد. چنین گذار چندسطحیای، بیانگر ...
بیشتر
تکامل نظام بینالملل قرن بیستویکم بهسوی نظامی پیچیده و آشوبی، بهدلیل همزمانی گذار جهانی و منطقهای قدرت ناشی از رقابت میان چین و ایالات متحده سبب اهمیت یافتن دریاها در فرایند گذار نظم شده است. برایند چنین گذاری را میتوان در تنشهای دریایی هندوپاسیفیک، بهویژه در دریای جنوبی چین، مشاهده کرد. چنین گذار چندسطحیای، بیانگر ناکارآمدی الگوی سنتی گذار قدرت و ضرورت تعدیل آن در چارچوب نظامهای پیچیده است. برایناساس، پژوهش حاضر، درصدد پاسخگویی به این پرسش است که «دریا و اقیانوس، چه نقشی در گذار قدرت در نظامهای بینالمللی پیچیده دارند؟» فرضیۀ نگارنده این است که «رقابت برای تسلط بر دریاها و اقیانوسها میتواند نقطۀ انتقال فشارهای گذار سیستمی به شاخههای نظم منطقهای و تغییر معماری امنیتی آن بهسوی نظم نوین امنیتی دریاپایه باشد». پژوهش حاضر با استفاده از نظریۀ گذار قدرت چندسطحی، تلاش دارد تا از چشماندازی سیستمی به تبیین پویشها و رقابتهای دریایی چین و امریکا در فرایند گذار بپردازد. روش انجام پژوهش، قیاسیـاستقرایی مبتنیبر استنتاج و ترکیب است. برایناساس، ابتدا اصول و قواعد گذار در نظامهای پیچیده و آشوبی، استخراج و با ترکیب آنها، الگوی گذار شاخهای و نظام جامع کنترل شبکهای ارائه میشود.
علی اسمعیلی
چکیده
یکی از مولفه های مهم در بررسی اوضاع خاورمیانه در سالهای 2011-2001 کنش و واکنش دو اردوگاه اتحاد ایران – سوریه و امریکا و متحدانش میباشد. با توجه به این رویارویی،نویسنده پرسشها و فرضیههای ذیل را مطرح کرده است: 1- علت اصلی کنش و واکنش اتحاد ایران – سوریه و امریکا و متحدانش در خاورمیانه در سالهای 2011-2001 چه بوده است ؟ 2- راهبردهای ...
بیشتر
یکی از مولفه های مهم در بررسی اوضاع خاورمیانه در سالهای 2011-2001 کنش و واکنش دو اردوگاه اتحاد ایران – سوریه و امریکا و متحدانش میباشد. با توجه به این رویارویی،نویسنده پرسشها و فرضیههای ذیل را مطرح کرده است: 1- علت اصلی کنش و واکنش اتحاد ایران – سوریه و امریکا و متحدانش در خاورمیانه در سالهای 2011-2001 چه بوده است ؟ 2- راهبردهای اتحاد ایران – سوریه و امریکا و متحدانش در کنش و واکنش های خود در سالهای 2011-2001 چه بوده است؟ بر اساس پرسشهای فوق، فرصیههای ذیل مطرح میشود:1- علت اصلی کنش و واکنش اتحاد ایران – سوریه و امریکا و متحدانش در منطقه خاورمیانه در بازه زمانی 2011-2001 برداشت تهدید بوده است.2- راهبرد اتحاد ایران – سوریه در مقابل امریکا و متحدانش در سالهای 2011-2001 خاورمیانه به ترتیب: دنباله روی و موازنه و راهبرد امریکا و متحدانش در مقابل اتحاد ایران – سوریه موازنه بوده است. روش تحقیق در این نوشتار توصیفی- تحلیلی بر مبنای روش کیفی و روش گردآوری دادهها منابع کتابخانهای و اینترنتی است.
مهدی فیروزآبادیان؛ محمود جلالی کروه؛ لیلا رئیسی
چکیده
چکیده
ممعمولاً روابط بین حقوق بینالملل و سیاست بینالملل، رابطهای تقابلی در نظر گرفته میشود که یکی دربرگیرندۀ عدالت و برابری و دیگری دربردارندۀ قدرت است. اغلب چنین فرض میشود که حقوق بینالملل به وسیلۀ قدرت کاهش مییابد؛ زیرا حکومت جهانی برای کنترل قدرت وجود ندارد و آنارشی گزینههای اجرایی را کاهش و اثر قوانین در روابط ...
بیشتر
چکیده
ممعمولاً روابط بین حقوق بینالملل و سیاست بینالملل، رابطهای تقابلی در نظر گرفته میشود که یکی دربرگیرندۀ عدالت و برابری و دیگری دربردارندۀ قدرت است. اغلب چنین فرض میشود که حقوق بینالملل به وسیلۀ قدرت کاهش مییابد؛ زیرا حکومت جهانی برای کنترل قدرت وجود ندارد و آنارشی گزینههای اجرایی را کاهش و اثر قوانین در روابط بینالمللی را محدود میکند. فرض این مقاله این است که هژمون موجد، حامی و تثبیتکنندۀ قواعد حقوقی بینالمللی است. کشورهای قدرتمند و مخصوصاً دولتهای هژمون برای کمکردن هزینههای مربوط به تثبیت صلح و امنیت بینالمللی، ناگزیر از نهادسازی و بهکارگیری قواعد حقوقیاند، چنانکه حقوق بینالملل نیز برای تحمیل قواعد خود به قدرت نیاز دارد. این مقاله با روش توصیفی– تحلیلی و از منظری تاریخی قصد دارد به بررسی نقش هژمون در گسترش حقوق بینالملل بپردازد.