حمید درج؛ هادی آجیلی
چکیده
تحولات عراق یکی از موضوعات مهم غرب آسیا است که در سالهای پس از 2003، به نوعی همه بازیگران خارجی را درگیر خود کرده و نقش ایالات متحده بهعنوان یک بازیگر مداخلهگر در تحولات منطقهای غرب آسیا غیرقابلانکار است. واشنگتن تحولات عراق را عاملی مهم جهت بازتعریف نظم نوین منطقه قلمداد می کند و با هدف کسب اهداف و منافع منطقهای، ...
بیشتر
تحولات عراق یکی از موضوعات مهم غرب آسیا است که در سالهای پس از 2003، به نوعی همه بازیگران خارجی را درگیر خود کرده و نقش ایالات متحده بهعنوان یک بازیگر مداخلهگر در تحولات منطقهای غرب آسیا غیرقابلانکار است. واشنگتن تحولات عراق را عاملی مهم جهت بازتعریف نظم نوین منطقه قلمداد می کند و با هدف کسب اهداف و منافع منطقهای، تحولات این کشور را در کانون سیاست خاورمیانه ای خود قرار داده است. لذا سؤالی که مطرح می شود این است که آمریکا در استراتژی نوین خود در قبال تحولات عراق چه سیاستی را دنبال می کند؟ فرضیۀ پژوهش این است که آمریکا در راستای دستیابی به منافع و اهدافی همچون کاهش نفوذ منطق های ایران و دستیابی به منابع نفتی عراق، سیاست تهاجمی و فعالی را در قبال تحولات عراق اتخاذ نموده است. واشنگتن با اتخاذ چنین سیاستی، ضمن تأمین منافع دلالان اسلحه، به بهانه عدم بازگشت تروریست ها به عراق و نیز برقراری ثبات در این کشور به تثبیت حضور و نقش دوباره آمریکا در عراق آینده مبادرت میورزد. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای نظریۀ نئورئالیسم شکل میگیرد.
هادی آجیلی؛ جبار خدادوست
چکیده
بحران مالی و اقتصادی چند سال اخیر اتحادیۀ اروپا را با مشکلات فراوانی مواجه کرده و بیشتر دامنگیر کشورهای ایرلند، پرتغال، ایتالیا، اسپانیا و بهویژه یونان شده است. بحران یورو که بزرگترین بحران اقتصادی اروپا از 1957 محسوب میشود، به طور خاص از بدهیهای بالای پنج کشور مذکور و تردید دربارۀ توانایی بازپرداخت بدهیهای آنها، سیاست ضعیف ...
بیشتر
بحران مالی و اقتصادی چند سال اخیر اتحادیۀ اروپا را با مشکلات فراوانی مواجه کرده و بیشتر دامنگیر کشورهای ایرلند، پرتغال، ایتالیا، اسپانیا و بهویژه یونان شده است. بحران یورو که بزرگترین بحران اقتصادی اروپا از 1957 محسوب میشود، به طور خاص از بدهیهای بالای پنج کشور مذکور و تردید دربارۀ توانایی بازپرداخت بدهیهای آنها، سیاست ضعیف مالی برخی کشورهای منطقۀ یورو و ناتوانی مقامات بانک مرکزی اروپا برای ایجاد انضباط مالی در میان اعضا ناشی میشد. هر چند از سال 2013 اتحادیه توانست تا حدودی بحران را مهار کند و مجدداً وارد دورهای از رونق اقتصادی شود، ولی تاکنون موفق به رفع کامل بحران نشده است و اثرات آن در آینده نیز بیشتر خود را نشان خواهد داد. باتوجه به مطالب مذکور سؤالی که مطرح میشود این است که بحران یورو چه تأثیری بر روند همگرایی اتحادیۀ اروپا داشته است؟ فرضیه تحقیق این است که بحران یورو علاوه بر تأثیرات سیاسی و اجتماعی در برخی کشورهای عضو، منجر به ایجاد مشکلات فراوان اقتصادی و جدایی و شکاف میان اقتصادهای بزرگ و حاشیهای اتحادیۀ اروپا شده است. هر چند بهواسطهی تلاشهای بهعمل آمده در راستای مهار بحران، مشکلات اقتصادی کمتر شده و اتحادیۀ اروپا مجددا وارد دورۀ رشد اقتصادی شده، اما به نظر میرسد اثرات آن وسیع بوده و به نوعی روند همگرایی اتحادیۀ اروپا را متزلزل کرده است. برای بررسی فرضیۀ فوق، موضوع تأثیرات بحران یورو بر روند همگرایی اتحادیۀ اروپا در چارچوب مباحثی مانند کاهش ارزش یورو، افزایش شکاف اقتصادی، رشد روند واگرایی، افزایش بیکاری، گسترش ناآرامیهای اجتماعی و سقوط زودهنگام برخی دولتهای حاکم، رشد ملیگرایی افراطی و گرایشهای ضد اروپایی، احتمال خروج انگلستان از اتحادیۀ اروپا و مطرح شدن احتمال فروپاشی حوزۀ مالی یورو بررسی شده است.