دانشگاه فردوسی مشهدپژوهش نامه ایرانی سیاست بین الملل2322-347211120220923Military Diplomacy and Foreign Policy of Chinaدیپلماسی نظامی و سیاست خارجی چین4200410.22067/irlip.2022.69383.1047FAحدیث آسمانی کناریدانشآموختۀ دکتری روابط بینالملل، دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایرانJournal Article20210314China, as an economic power, pursues major strategic plans such as diversification of exports, the high-tech manufacturing, and developing trade routes around the world. Also, China recently has heavily invested in security and military strength to deal with terrorism, separatist movements, territorial disputes with East Asian neighbors, as well as securing trade routes and international corridors, especially those identified in the massive One Belt-One Road initiative. However, China seeks different kinds of international cooperation through milirary diplomacy to avoid a possible security dilemma. This research investigates the impact of China's military diplomacy on its foreign policy? This article seeks to examine China's military diplomacy and its role in the country's foreign policy. Findings show that military diplomacy will increase the country's ability to pursue national interest, develop its security environment, create a positive image, and expand operational geography.چین، یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی دنیا بهشمار میآید که برنامههای راهبردی کلانی را در راستای رشد شاخصهای گوناگون اقتصادی، ازجمله تنوعبخشی به صادرات، بهرهمندی از فناوریهای پیشرفته در تولید و همچنین، توسعۀ راههای تجاری در سراسر جهان دنبال میکند. در کنار پیشبرد طرحها و ابتکارهای یادشده، یکی از دغدغههای اصلی این کشور در دهههای اخیر، تأمین امنیت و افزایش قدرت نظامیاش بوده است. نگهداری و پاسبانی از این دستاوردها در برابر افزایش خطر تروریسم، درگیریهای سرزمینی با همسایگان، و همچنین تأمین امنیت مسیرهای تجاری و کریدورهای بینالمللی، بهویژه مسیرهایی که در ابتکار بزرگ «یک کمربند، یک جاده» مشخص شده است، از مهمترین دلایل بالا بردن بودجۀ نظامی، بهرهگیری از تجهیزات پیشرفته، و تعریف نقشهای جدید برای حضور در نقاط فراسرزمینی توسط چین بهشمار میآیند؛ بااینحال، ازآنجاکه افزایش قدرت نظامی، بهسبب افزایش نگرانیهای منطقهای و فرامنطقهای همسایگان و رقبا، احتمال بروز «مشکل امنیتی» را افزایش میدهد، چین در راستای افزایش انواع همکاریها نیز تلاش کرده است. اینگونه فعالیتها در قالب دیپلماسی نظامی، قابلبررسی هستند که مراد از آن، بررسی فعالیتهای صلحآمیز و اغلب غیررزمی و غیرخشن توسط ارتش و نیروهای مسلح است. این مقاله برآن است که دیپلماسی نظامی چین و نقش آن در سیاست خارجی این کشور را بررسی و واکاوی کند. پرسش پژوهش این است که «درپیش گرفتن رویکرد دیپلماسی نظامی توسط چین، چه تأثیری بر سیاست خارجی این کشور داشته است؟» این مقاله با بهکارگیری روش تبیینی، درصدد نشان دادن رابطۀ معنادار میان دیپلماسی نظامی و شاخصهای سیاست خارجی است. بررسیها نشان میدهد که «درپیش گرفتن چنین رویکردی از طریق تأثیرگذاری بر سیاست خارجی ازجمله شکلدهی به محیط امنیتی، گسترش جغرافیای عملیاتی، و افزایش نفوذ، سبب افزایش توانمندی چین در پیگیری منافع، افزایش قدرت، و نقشآفرینی این کشور در عرصۀ دگرگونیهای بینالمللی میشود».https://irlip.um.ac.ir/article_42004_29d16e5eadb72c3d637b10113f9886c9.pdfدانشگاه فردوسی مشهدپژوهش نامه ایرانی سیاست بین الملل2322-347211120220923Chinese Economic Diplomacy in Central Asia: Opportunities and Challengesفرصتها و چالشهای دیپلماسی اقتصادی چین در آسیای مرکزی4200610.22067/irlip.2022.68959.1033FAفریبرز ارغوانی پیرسلامیاستادیار روابط بینالملل، گروه علوم سیاسی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران (نویسندۀ مسئول)0000-0002-6180-7751حسین علی پوردانشآموختۀ دوره کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای، دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایرانJournal Article20210217China’s economic diplomacy has significantly contributed to its recent economic growth. The country manages the opportunieis and challenges made by Nationalism and Globalization by economic diplomacy. China considerably works on regional cooperation in Central Asia. Taking a descriptive-analytical method and based on economic data, the current research investigates opportunities and challenges that China's economic diplomacy must deal with in Central Asia. The findings show that China's economic diplomacy in Central Asia enjoys economic opportunities such as regional energy capacities, consumer markets, foreign demand for Chinese investment. In addition, China plays a key role in the Shanghai Cooperation Organization. On the other hand, the country encounters political challenges such as the presence of rival powers in Central Asia, chinophobia in the region and the fragile governments in its neighborhood.
<span lang="FA" style="font-family: 'B Zar';">ظهور اقتصادی چین در دهههای اخیر، سبب شده است که همزمان با اهمیت یافتن مؤلفه اقتصاد در سیاست خارجی این کشور، دیپلماسی اقتصادی بهمثابه یک ابزار در دستورکار سیاستگذاری خارجی بیجینگ قرار گیرد. چالشها و فرصتهای ناشی از دو روند همزمان ملیگرایی و جهانیشدن با تقویت روند همکاریهای منطقهای نیز بستر مناسبی را دراختیار دیپلماسی اقتصادی چین در مناطق گوناگون، ازجمله آسیای مرکزی قرار داده است. هدف اصلی این مقاله، واکاوی جنبههای گوناگون دیپلماسی اقتصادی چین در منطقه آسیای مرکزی است. این مقاله با تکیه بر روش توصیفیـتحلیلی و بهرهگیری از دادههای اقتصادی، در پی پاسخگویی به این پرسش است که «دیپلماسی اقتصادی چین در آسیای مرکزی با چه فرصتها و چالشهایی روبهرو است؟» درهمینراستا میتوان گفت، با وجود فرصتهای اقتصادی چشمگیر در این منطقه برای دیپلماسی اقتصادی چین، چالشهای سیاسی مهمی نیز در برابر این شکل از دیپلماسی وجود دارد». یافتههای این پژوهش نشان میدهد که دیپلماسی اقتصادی چین در آسیای مرکزی با فرصتهای اقتصادیای همچون ظرفیتهای انرژی منطقه، بازارهای مصرفی، محیط نیازمند سرمایهگذاری خارجی، و نقش تسهیلکننده و اعتمادساز سازمان همکاری شانگهای روبهرو است و درمقابل، با چالشهای سیاسیای مانند حضور قدرتهای رقیب، چینهراسی در منطقه، و شکنندگی دولتها در آسیای مرکزی نیز روبهروست.</span>https://irlip.um.ac.ir/article_42006_a2290ae5fa5e6f03a06b83ec70dbd8ef.pdfدانشگاه فردوسی مشهدپژوهش نامه ایرانی سیاست بین الملل2322-347211120220923The Xinxiang Situation and China-Turkey Relationsوضعیت سینکیانگ و روابط چین و ترکیه4200510.22067/irlip.2022.70347.1070FAحسین اصغری ثانیدانشآموختۀ دکترای روابط بینالملل(نویسندۀ مسئول)سیدمسعود موسوی شفائیدانشیار روابط بینالملل دانشگاه تربیت مدرس، دانشکدۀ علوم انسانی، تهران، ایرانمریم برازجانیدانش آموخته دکتری روابط بین المللJournal Article20210510Xinjiang Autonomous Region has been a complex puzzle for Chinese rulers throughout history and its people have been diverse in cultural, religious, and ethnic areas. In addition, geographical features and the existence of a border region challenge China's control on this area. Since 1949, the Uyghur separatists and the independence of East Turkestan as an internal problem. Since early 1990s, China has recognized the international aspects of this dilemma and has been forced to confront its consequences. The new policy affected China's relations with Turkey, which in addition to its historical, linguistic, religious and cultural ties with the Muslim Uighurs, was ideologically inspired by Uighur nationalism as well as a suitable place for Uyghur refugees.So the authors intend to investigate how the Xinjiang situation has affected China-Turkey relations. It seems that the quality and quantity of China-Turkey relations before the 1990s have been affected by the Xinjiang developments, and have been undermined, and the Xinjiang developments after the 1990s have been managed at the expense of the Uighurs by the economic, military and political relations between the two countries.
منطقۀ خودمختار سینکیانگ از دوران سلسلۀ هان، برای حاکمان چینی درحکم یک معمای پیچیده عمل کرده و مردم آن در حوزههای فرهنگی، مذهبی، قومی و... متفاوت بودهاند. افزونبراین، ویژگیهای جغرافیایی و وجود یک منطقۀ مرزی از عوامل دیگری است که کنترل چین بر این منطقه را بهچالش کشیده است. با شروع سال 1949، چین با جداییطلبی اویغورها و استقلال ترکستان شرقی، بهعنوان یک معضل داخلی، روبهرو شد. از اوایل دهۀ 1990، چین، جنبههای بینالمللی این معضل را بهرسمیت شناخت و مجبور به مقابله با تجلیهای خارجی آن شد. این سیاست جدید، روابط چین با ترکیه را که افزونبر پیوندهای تاریخی، زبانی، مذهبی و فرهنگی با اویغورهای مسلمان، بهلحاظ ایدئولوژیکی هم از ملیگرایی اویغور الهام گرفته و جایگاه مناسبی برای پناهندگان اویغور است، تحت تأثیر قرار داد؛ بنابراین، نگارندگان قصد دارند به این پرسش پاسخ دهند که «وضعیت سینکیانگ چه تأثیری بر روابط چین و ترکیه داشته است؟» بهنظر میرسد، کیفیت و کمیت روابط چین و ترکیه پیش از دهۀ 1990، با تأثیرپذیری از دگرگونیهای سینکیانگ، در وضعیت نامطلوبی بوده و تحولات سینکیانگ پس از دهۀ 1990، تحت تأثیر روابط اقتصادی، نظامی، و سیاسی بین دو کشور، بهزیان اویغورها مدیریت شده است.https://irlip.um.ac.ir/article_42005_5936cc1ba530d9403b49752b1dd0f1e0.pdfدانشگاه فردوسی مشهدپژوهش نامه ایرانی سیاست بین الملل2322-347211120220923China’s Health Diplomacy in Africaدیپلماسی سلامت چین در آفریقا4200710.22067/irlip.2022.71687.1126FAعلی باقری دولت آبادیدانشیار روابط بینالملل، گروه علوم سیاسی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران0000-0002-4584-5870Journal Article20220105China has actively pursued health diplomacy in the post-Corona era. The current research investigates the goals, motives and functions of Chinese health diplomacy. China's motivation is politico-economic, its goal is soft power, and its function is economic-political advantages. This research follows a qualitative method and analytical-explanatory approach. Research data was collected from the press and digital sources. The findings show that China's health diplomacy, unlike during the Cold War, is no longer influenced by ideology, and that the country pursues economic-political targets. Beijing has used health diplomacy to promote its soft power in the world over the past three decades, especially after the global coronavirus outbreak. The United States and Europe’s negligence of Africa’s medical needs has led China to expand its health diplomacy in most African countries. The African demand for provide preventive equipment during the coronavirus outbreak, as well as the provision of vaccines in 2021, created unique opportunities for Beijing.<br /> <br /> <br /> <span lang="FA" style="font-family: 'B Zar';">چین ازجمله کشورهای فعال در حوزۀ دیپلماسی سلامت است. این دیپلماسی در دوران پساکرونا با جدیت بیشتری دنبال شده است. پرسش پژوهش حاضر این است که «دیپلماسی سلامت چین دارای چه اهداف، انگیزهها، و کارکردهایی است؟ فرضیۀ پژوهش، انگیزه چین را سیاسیـاقتصادی، هدف آن را کسب قدرت نرم و کارکرد آن را اقتصادیـسیاسی بیان میکند. در راستای بررسی فرضیۀ یادشده از روش کیفی با رویکرد تحلیلیـتبیینی استفاده شده است. دادههای پژوهش نیز به شیوۀ کتابخانهای و از منابع الکترونیک گردآوری شده است. برپایۀ یافتههای پژوهش، دیپلماسی سلامت چین، برخلاف دوران جنگ سرد، دیگر متأثر از مسائل ایدئولوژیک نیست و این کشور بیشتر انگیزههای اقتصادیـسیاسی را دنبال میکند. پکن در طول سه دهۀ اخیر، بهویژه پس از گسترش بیماری کرونا در جهان کوشیده است از دیپلماسی سلامت برای ارتقای قدرت نرم خود در جهان بهره ببرد. غفلت امریکا و اروپا از قارۀ افریقا و نیازهای پزشکی کشورهای آن، موجب شده است تا چین، دیپلماسی سلامت خود را در بسیاری از کشورهای افریقایی گسترش دهد. نیاز این کشورها به تجهیزات مراقبتی و پیشگیرانه در جریان شیوع کرونا و نیز تهیۀ واکسن در سال 2021 فرصتهای بیبدیلی را برای پکن فراهم کردند.</span>https://irlip.um.ac.ir/article_42007_ef62e3505b6f1bed06c868f02a852e92.pdfدانشگاه فردوسی مشهدپژوهش نامه ایرانی سیاست بین الملل2322-347211120220923The Reasons for the Expansion of Foreign Relations between Saudi Arabia and Chinaدلایل توسعۀ روابط خارجی عربستان سعودی و چین4200810.22067/irlip.2022.21420.0FAمهدیه حیدریدانشآموختۀ دکترای روابط بینالملل، دانشگاه علامهطباطبایی، تهران، ایرانJournal Article20200330Abstract
With taking of power by Mohammed bin Salman in Saudi Arabia and rising of China as a great power, the development of foreign relations has become the focus of the two statets' foreign policy. So the main question is, what are the reasons for the expansion of these political, economic and cultural interactions between China and Saudi Arabia? The hypothetical hypothesis is that the expansion of Sino-Saudi interaction is due to three main reasons: first) China's guarantee of stable access to energy resources and diversification of its market share by Saudi Arabia, and second) competition and tension Regional and international, third) efforts to prevent the spread of extremist Islamism. Using Waltz's theory of realism, the findings show that Chinese leaders have sought to balance power in the face of US economic pressures by designing a one-way belt project and engaging Saudi interests with the project while accessing the country's energy. The United States has sought to strike a balance of power against Saudi Arabia's expansion of influence in the region, as well as to reduce tensions and pressure from the United States. The United States has been committed to Saudi Arabia by creating a new strategic ally at the regional and international levels. The method of data collection in this research is based on the library method and the research method is based on the descriptive-analytical method.
با قدرت گرفتن محمد بن سلمان در عربستان و ظهور چین به عنوان یک قدرت بزرگ، توسعه روابط خارجی در نقطه ثقّل سیاست خارجی این دو دولت قرار گرفته است. لذا پرسش اصلی که طرح شده، این است که علل گسترش این تعاملات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی چین و عربستان سعودی چیست؟ فرضیه موقتی طرح شده، این است که گسترش تعاملات چین و عربستان مثأثر از سه علل اساسی است، اول) تضمین دسترسی به منابع انرژی با ثبات از سوی چین و تنوع بخشی به بازار فروش آن از سوی عربستان سعودی، دوم) رقابت ها و تنش های منطقه ای و بین المللی دو دولت، سوم) تلاش برای جلوگیری از گسترش اسلام گرایی افراطی. با کاربست نظریه نوواقع گرایی والتز، یافته های پژوهش نشان می دهد که رهبران چینی با طراحی پروژه یک کمربند یک جاده و درگیر کردن منافع عربستان با این پروژه، ضمن دسترسی به انرژی این کشور، همزمان به دنبال ایجاد توازن قدرت در برابر فشارهای اقتصادی ایالات متحده بر چین بوده، از سوی رهبران سعودی با طرح افق 2030 در راستای طرح چینی یک کمربند یک جاده و نیز توسعه سیاست نگاه به شرق، در صدد ایجاد موازنه قدرت در برابر گسترش نفوذ ایران در منطقه و نیز کاهش تنش ها و فشار های ایالات متحده بر خود از طریق ایجاد یک متحد استراتژیکی جدید در سطح منطقه ای و بین المللی برای عربستان بوده است. شیوه گردآوری اطلاعات در این پژوهش مبتنی بر شیوه کتابخانه ای و روش تحقیق مبتنی بر شیوه توصیفی تحلیلی است.https://irlip.um.ac.ir/article_42008_66013bf8de98cd94f65c6ef59f8c27a3.pdfدانشگاه فردوسی مشهدپژوهش نامه ایرانی سیاست بین الملل2322-347211120220923Chinese Soft Balancing and Economic Participation in the BRICSموازنهسازی نرمِ چینی و مشارکت اقتصادی در بریکس4200910.22067/irlip.2022.21345.0FAحسین دلاوردانشجوی دکترای روابط بینالملل، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران، (نویسندۀمسئول)محسن اسلامیدانشیار گروه روابط بینالملل، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران0000-0003-4733-3497سید مسعود موسوی شفائیدانشیار گروه روابط بینالملل، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانJournal Article20190916China actively participated in the BRICS initiative in recent years. China uses the BRICS membership to forge political-economic power and present its dissatisfaction with the distribution of power in international politics. This paper examines the process of China-led BRICS operation to redistribute power under certain conditions. The authors use a historical method and descriptive-analytical approach based on library resources to investigate the roots and logic of China's strategy in initiatives such as the BRICS in a US-dominated world. The findings show that China has pursued a Grand-pattern of balancing at the domestic and foreign levels; therefore, active participation in initiatives such as BRICS represents an aspect of external balance of the Chinese grand pattern To redistribute power through a soft balance strategy. The authors further identify the major soft balancing tactics that China employs through the BRICS, including Economic diplomacy .
<strong> </strong>
در طول سالهای اخیر، حضور فعال چین در ابتکارات اقتصادیـراهبردی پرشماری در صحنۀ بینالملل آغاز شده است که یکی از مهمترینِ آنها، بریکس است. عضویت چین در بریکس، ضمن تحکیم قدرت سیاسیـاقتصادی آن، شرایطی را فراهم کرده است که در بطن آن، رویکرد خود در مورد نظام سیاسیـاقتصادی جهانی و نارضایتیاش از توزیع قدرت را بهاشتراک بگذارد. در مقالۀ حاضر، روند عملکرد بریکس با مشارکت فعال چین برای بازتوزیع قدرت در شرایط خاصی بررسی شده و نویسندگان با استفاده از روش تاریخی و رویکرد توصیفیـتحلیلی مبتنیبر منابع کتابخانهای، درصدد پاسخگویی به این پرسش برآمدهاند که «در جهانی که ایالات متحده ابرقدرت آن بوده، رفتار راهبردی چین در ابتکاراتی چون بریکس، بر چه مبنایی استوار بوده است؟» فرضیۀ مطرحشده نیز ناظر بر این است که «چین با تأثیرپذیری از شرایط بینالمللی پس از جنگ سرد، الگوی کلان توازنبخشی در سطوح داخلی و خارجی را پیگیری کرده است؛ ازاینرو، مشارکت فعال در ابتکاراتی چون بریکس، نشاندهندۀ جنبهای از توازن خارجی الگوی کلان چین برای بازتوزیع قدرت از طریق موازنۀ نرم است». نویسندگان، بیشتر ابزارهای اصلی موازنهسازی نرم را که چین از طریق بریکس بهکار میبرد، ازجمله دیپلماسی اقتصادی، را شناسایی کردهاند.https://irlip.um.ac.ir/article_42009_5de1ed9f8903548ba2ad1562a2af63f6.pdfدانشگاه فردوسی مشهدپژوهش نامه ایرانی سیاست بین الملل2322-347211120220923Security consequences of china_israel relations for
United states of Americaپیامدهای امنیتی مناسبات چین و اسراییل برای آمریکا4201010.22067/irlip.2021.21426.0FAفرزاد رستمیاستادیار روابط بینالملل، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران (نویسندۀ مسئول)0000-0002-1543-9409ندا کهریزیدانشآموختۀ کارشناسی ارشد روابط بینالملل، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران0000-0001-9802-0154Journal Article20200420The anarchic and self-serving structure of international politics leads to security and power-based competition and rivalry.The current rivalry between the United States and China can be examined in this context. The United States assesses China's presence in the Middle East and the growing Sino-Israeli interaction as a threat in the strategic region of the Middle East. The present study examines the US-China political competition in Israel. The Sino-Israeli increasing relations is remarkable from various dimensions. This article investigates the security implications of Chinese influence in Israel for the United States. The authors use a descriptive analytical approach and a library method to argue that the ncreasing Sino-Israeli relations will have security implications for the United States with technological, infrastructure, cyber and commercial dimensions. Using the theory of the security dilemma, the authors explain the dimensions of China's increasing involvement in the Middle East, with an emphasis on Israel, and its security implications for the United States. Consequently, several security implications are likely for the United States if the United States does not pay attention and the scope of tension between the two economic poles expands It will complicate the situation for the United States
عرصه روابط بینالملل در ساختاری آنارشیک روابطی با نگاه امنیتی و قدرتجویانه را موجب میشود و اقداماتی جهت توسعه قدرت در نظم خودیارانه انگاره تضعیف امنیت را در میان دولتهای در حال رقابت ایجاد میکند. رقابت کنونی ایالاتمتحده و چین بهعنوان قدرتی نوظهور در این چارچوب قابلبررسی است. ایالاتمتحده حضور چین در خاورمیانه و تعامل روبه گسترش چین و اسراییل را نفوذ در حیطه استراتژیک خود ارزیابی میکند؛ مناسباتی که امروزه ابزاری است که در دست چین خوب عمل کرده. پژوهش حاضر بهمنظور بررسی عرصه نوین رقابتی ایالاتمتحده و چین حضور چین در حیات خلوت ایالاتمتحده یعنی اسراییل را مدنظر قرار داده. گسترش روابط و تعاملات دو کشور که نفوذ قدرت چین در اسرائیل را به همراه دارد از ابعاد گوناگون قابلتوجه است. حال پرسش این است که «پیامدهای امنیتی گسترش حوزه نفوذ چین در اسرائیل برای ایالاتمتحده کدماند؟» در پاسخ و با بهره از رویکرد تحلیلی توصیفی و با روش کتابخانهای میتوان بیان داشت که «تعاملات روبه رشد چین و اسرائیل دربردارنده پیامدهای امنیتی برای ایالاتمتحده خواهد بود که در ابعاد فناورانه، زیرساختی، سایبری و تجاری قابلبررسی است» با بهره از تئوری معمای امنیتی میتوان ابعاد گسترش حضور چین در منطقه خاورمیانه و با تأکید بر اسراییل را تشریح و پیامد امنیتی آن را برای آمریکا تبیین نمود. درنتیجه این تسری نفوذ چند پیامد امنیتی برای ایالاتمتحده محتمل است که در صورت عدم توجه ایالاتمتحده و گسترش دامنه تنش میان دو قطب اقتصادی شرایط را برای ایالاتمتحده پیچیده خواهد کرد
https://irlip.um.ac.ir/article_42010_939f6ff7c77158f02a523a05d7133847.pdfدانشگاه فردوسی مشهدپژوهش نامه ایرانی سیاست بین الملل2322-347211120220923China’s Approach to International Institutionsرویکرد چین به نهادهای بینالمللی4200310.22067/irlip.2022.69132.1040FAافشین شامیریدانشآموختۀ دکترای روابط بینالملل، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانزینب فرهادیدانشآموختۀ دکترای روابط بینالملل، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران((نویسندۀ مسئول)Journal Article20210226
Over the past few decades, China has concentrated on numerous resources, especially new power resources, to complete its all-aspects power. This research investigates the different reason for China’s increasing participation in international institutions as well as creating new economic and financial institutions. Findings show that China has taken a non-aggressive and peaceful approach to participating in international institutions and in some cases creates regional and international institutions (such as Shanghai Cooperation Organization, BRICS, and the Asian Infrastructure Investment Bank) in order to change and strengthen its international position, and to change global security and economic arrangements. This approach, which stems from the dominance of the pragmatic approach in Chinese foreign policy, includes three stages of refusal, participation, and institutionalization in the international arena. The method of this research is a descriptive-analytical method.
در طول چند دهۀ اخیر، چین برای تکمیل قدرت همهجانبۀ خود، بر منابع پرشمار قدرت، بهویژه منابع جدید آن متمرکز شده است؛ ازاینرو، نهادهای بینالمللی برای این کشور در سطح منطقهای و بینالمللی اهمیت فزایندهای پیدا کردهاند. پرسشی که در این پژوهش در پی پاسخگویی به آن هستیم، این است که «چرا چین، مشارکت خود را در نهادهای بینالمللی افزایش داده و درصدد خلق نهادهای جدید، بهویژه نهادهای اقتصادی و مالی است؟» در پاسخ به این پرسش، فرضیۀ پژوهش حاضر، مبتنیبر این گزاره است که «چینیها برای تغییر و تقویت جایگاه بینالمللی خود ازیکسو و تغییر در ترتیبات امنیتی و اقتصادی جهانی ازسویدیگر، با رویکردی غیرتهاجمی و مسالمتآمیز اقدام به مشارکت در نهادهای بینالمللی و در برخی موارد، اقدام به خلق نهادهای منطقهای و بینالمللی (مانند سازمان همکاری شانگهای، بریکس، و بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیایی) کردهاند». این رویکرد که برآمده از غلبۀ رویکرد عملگرایانه در سیاست خارجی چین است، سه مرحلۀ امتناع، مشارکت، و نهادسازی در عرصۀ بینالمللی را دربر میگیرد. روش بهکاررفته در این پژوهش، توصیفیـتحلیلی است که با استفاده از منابع کتابخانهای و اینترنتی انجام شده است.https://irlip.um.ac.ir/article_42003_7f672cc2a65bdc0913aa7fb0045e2105.pdfدانشگاه فردوسی مشهدپژوهش نامه ایرانی سیاست بین الملل2322-347211120220923Debt Trap Diplomacy and China's Ambition for Hegemonyدیپلماسی چینی دام بدهی و کسب موقعیت هژمون4201110.22067/irlip.2022.21450.0FAنوذر شفیعیدانشیارگروه علوم سیاسی، دانشگاه اصفهان،اصفهان،ایرانJournal Article20200611descriptive-analytical hypothesis was that China seeks to expand its economic, political, and strategic influence in the region and the world to become a hegemonic power. Along the way, the country, through its Belt and Road initiative, especially lending to infrastructure projects called "public goods" to countries along its route, is trapping these countries in its circle and making them a platform for used its regional and global influence. This approach has created a negative perception of China in the eyes of international public opinion, and this has led China to move away from it instead of approaching the hegemonic position. The findings of the paper show that if countries have a negative perception of the public goods in the realm of international relations, the acquisition, maintenance, and promotion of the hegemonic position will be challenged.
این مقاله در پی پاسخگویی به این پرسش است که «دیپلماسی دام بدهی، چگونه کار میکند؟» و «چه تأثیری بر طرح هژمون شدن چین دارد؟» فرضیۀ مقاله که به روش توصیفیـتحلیلی بررسی شده است، این است که «چین، در پی گسترش نفوذ اقتصادی، سیاسی، و راهبردی خود در منطقه و جهان برای تبدیل شدن به قدرت هژمون است و در این مسیر، از طریق ابتکار «یک کمربند، یک جاده»، بهویژه با دادن وام برای اجرای طرحهای زیرساختی با عنوان «کالای عمومی» به کشورهایی که در مسیر آن قرار دارند، این کشورها را در چنبرۀ خود گرفتار میکند و از آنها بهعنوان سکویی برای نفوذ منطقهای و جهانی خود بهره میبرد». این رویکرد چین، سبب شکلگیری برداشت منفی از این کشور نزد افکار عمومی بینالمللی شده است و همین مسئله موجب شده است که چین، بهجای نزدیک شدن به موقعیت هژمون، از آن دور شود. یافتههای مقاله نشان داد که اگر کشورها در صحنۀ روابط بینالملل، تصور منفیای از کالای عمومی قدرت هژمون داشته باشند، کسب، حفظ، و ارتقای موقعیت هژمونیک با چالش روبهرو میشود.https://irlip.um.ac.ir/article_42011_2360412523bcbbad8caf807344ee1630.pdfدانشگاه فردوسی مشهدپژوهش نامه ایرانی سیاست بین الملل2322-347211120220923Evolutionary China's Foreign Policy Identity and The Strategy of Institution Making Order In The Post-Mao Periodهویت متحول سیاست خارجی چین و راهبرد نظمسازی نهادی در دورۀ پسامائو4201210.22067/irlip.2022.71829.1132FAامیر عباسی خوشکاردانشآموختۀ دکترای روابط بینالملل، دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20210804China's foreign policy dramatically changed in the post-Mao era as Mao's ideological approach was replaced by an ambition for economic development gaining a share of the world economy. In the meantime, China has resorted to multilateral organizations and institutions to make an impact on international politics. The Chinese elite’s new strategic perception contributed to this shift. This article investigates the background based on which Chinese foreign policy shifted from ideological confrontation to participatory development as well as the role of multilateral organizations and institutions in this process. This research argues that multilateral organizations and institutions are very important in the post-Mao Chinese foreign participatory developmental policy. China's foreign policy will first move towards institutional participation and later towards institutional balancing<br /> رفتار سیاست خارجی چین پس از بهقدرت رسیدن نخبگان دورۀ پسامائو، بهلحاظ جهتگیریهای منطقهای و جهانی تغییرات چشمگیری داشته است. ایدئولوژی مائو کنار گذاشته شد و توسعۀ اقتصادی و تعامل با نظام سرمایهداری برای دریافت سهم از کیک اقتصاد جهانی، در دستورکار رهبران حزب کمونیست قرار گرفت. دراینبین، سازمانها و نهادهای چندجانبه، بهعنوان ابزاری برای نفوذ در ساختار قدرت در سطح منطقهای و جهانی بهکار رفتهاند. یکی از دلایل انتقال پارادایم سیاست خارجی چین از مائوئیسم به توسعهگرایی بازارمحور، تغییر در هویت سیاست خارجی و ادراک راهبردی نخبگان چینی بوده است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که «چه عاملی سبب تغییر موضع چین از سیاست خارجی مقابلهجویانۀ ایدئولوژیک به سیاست خارجی مشارکتجویانۀ توسعهگرا شد؟» و «جایگاه سازمانها و نهادهای چندجانبهگرا در این فرایند چگونه متحول شد؟» فرضیۀ پژوهش حاضر این است که «تحول در ادراک راهبردی نخبگان سیاست خارجی پسامائو سبب شده است که سازمانها و نهادهای چندجانبه در قالب ایفای نقش دولت توسعهگرای مشارکتجو، در کانون سیاست خارجی چین برای ارتقای موقعیت اقتصادی قرار گیرند و سیاست خارجی چین در ابتدا بهسوی مشارکت نهادی و در مراحل بعد، بهسوی موازنهسازی نهادی پیش برود.https://irlip.um.ac.ir/article_42012_edd51e88ed0d22942d88f1be7e1b8625.pdfدانشگاه فردوسی مشهدپژوهش نامه ایرانی سیاست بین الملل2322-347211120220923Challenges of China's Neighborhood Policyچالشهای سیاست همسایگی چین4201310.22067/irlip.2022.68207.1015FAمژگان قربانیدانشجوی دکتری روابط بینالملل، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس،تهران، ایران0000-0002-6477-2267Journal Article20210107After the Cold War, One of the most important developments in China's foreign policy was Beijing's understanding to maintain friendly relations with neighboring countries. Good relations with neighbors have been established in order to provide a more favorable environment for domestic economic development and then increase the country's wealth and power in world affairs. so China has developed an integrated regional policy called peripheral policy or neighborhood policy. The question is, what strategies has China adopted in its neighborhood policy, and what challenges does it face? it should be said that China's Neighborhood politics include good neighborly policy during the Deng Xiaoping era, neighbor policy as a partner during the Jiang Zemin era, good, secure and prosperous neighborhood policy during the Hu Jintao era and common society policy with common destiny during the Xi Jinping era. In fact, China is not the only rising power trying to shape its periphery through Ambitious foreign policy initiatives, but the European Union has done this before. The purpose of the article is to show China's leaders with the right understanding of the international system and changing their strategic thinking have adopted appropriate foreign policy and consequently good neighborly diplomacy, and have been able to provide a safe environment for their development Which leads to a new regional order.
یکی از تحولات مهم ایجادشده در سیاست خارجی چین پس از جنگ سرد، تمایل پکن به حفظ روابط دوستانه با کشورهای همسایه است. هدف این کشور از برقراری روابط خوب با همسایگان، فراهم کردن محیطی مطلوبتر برای توسعۀ اقتصادی داخلی و سپس، افزایش ثروت و قدرت این کشور در عرصۀ جهانی بوده و بههمیندلیل، سیاست یکپارچۀ منطقهای بهنام سیاست پیرامونی یا سیاست همسایگی را تدوین کرده است. پرسشی که در پژوهش پیشرو در پی پاسخگویی به آن هستیم، این است که «چین چه راهبردهایی را در چارچوب سیاست همسایگی خود اتخاذ کرده و دراینراستا با چه چالشهایی روبهروست؟» در پاسخ به این پرسش باید گفت، «سیاست همسایگی خوب» در دوران دنگ شیائوپینگ، «سیاست همسایه بهعنوان شریک» در دوران جیانگ زمین، «سیاست همسایگی خوب، امن، و مرفه» در زمان هو جینتائو، و «سیاست جامعۀ مشترک با سرنوشت مشترک» در زمان شی جینپینگ ازجملۀ سیاستهای همسایگی چین بهشمار میآیند. درواقع، چین تنها قدرت درحالظهوری نیست که تلاش میکند، از طریق ابتکارات بلندپروازانۀ سیاست خارجی، به پیرامون خود شکل دهد، بلکه پیشازآن، اتحادیه اروپا نیز در این مسیر گام نهاده بود. هدف مقالۀ حاضر این است که نشان دهد، رهبران چین با درک درست نظام بینالملل و تغییر تفکر راهبردی خود، سیاست خارجی مناسب و بهتبع آن، دیپلماسی همسایگی درخوری را درپیش گرفته و توانستهاند محیط امنی برای توسعۀ خود فراهم کنند که سبب شکلگیری نظم منطقهای جدیدی میشود.
https://irlip.um.ac.ir/article_42013_dfc7a33f0ef1b3c989bf6e0164b951b4.pdfدانشگاه فردوسی مشهدپژوهش نامه ایرانی سیاست بین الملل2322-347211120220923Maritime-based transition and US-China maritime dynamicsگذار دریاپایه و پویایی های دریایی چین-امریکا4201410.22067/irlip.2022.73078.1167FAفاطمه محروقاستادیار روابط بینالملل، دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران0000-0003-3336-8074Journal Article20211015
The evolution of the 21st century international system towards a complex and chaotic system, due to the simultaneous global and regional transition of power between China and the United States, has made the seas more prominent in the process of order transition. Such a transition can be seen in Indo-Pacific maritime tensions, especially in the South China Sea. Such a multi-level transition has brought new challenges to the traditional model of power transition theory and it’s necessary to adjust it within the framework of complex systems. This paper examines the role do seas and oceans play in the transition of power in complex international systems? The author argues that competition to dominate the seas and oceans can be the point of transferring systemic pressures to the branches of the regional order and changing its security architecture towards a new maritime-based security order. The paper, using the multi-level power transition theory, contributes to a better understanding of the dynamics surrounding maritime competition and contestation between China and the United States in the process of power transition from a systemic perspective. The research method is deductive-inductive based on inference and synthesis. In this regard, at first the principles and rules of transition in complex and chaotic systems are extracted, then by combining them, the bifurcation transition model and comprehensive network control system is presented.
تکامل نظام بینالملل قرن بیستویکم بهسوی نظامی پیچیده و آشوبی، بهدلیل همزمانی گذار جهانی و منطقهای قدرت ناشی از رقابت میان چین و ایالات متحده سبب اهمیت یافتن دریاها در فرایند گذار نظم شده است. برایند چنین گذاری را میتوان در تنشهای دریایی هندوپاسیفیک، بهویژه در دریای جنوبی چین، مشاهده کرد. چنین گذار چندسطحیای، بیانگر ناکارآمدی الگوی سنتی گذار قدرت و ضرورت تعدیل آن در چارچوب نظامهای پیچیده است. برایناساس، پژوهش حاضر، درصدد پاسخگویی به این پرسش است که «دریا و اقیانوس، چه نقشی در گذار قدرت در نظامهای بینالمللی پیچیده دارند؟» فرضیۀ نگارنده این است که «رقابت برای تسلط بر دریاها و اقیانوسها میتواند نقطۀ انتقال فشارهای گذار سیستمی به شاخههای نظم منطقهای و تغییر معماری امنیتی آن بهسوی نظم نوین امنیتی دریاپایه باشد». پژوهش حاضر با استفاده از نظریۀ گذار قدرت چندسطحی، تلاش دارد تا از چشماندازی سیستمی به تبیین پویشها و رقابتهای دریایی چین و امریکا در فرایند گذار بپردازد. روش انجام پژوهش، قیاسیـاستقرایی مبتنیبر استنتاج و ترکیب است. برایناساس، ابتدا اصول و قواعد گذار در نظامهای پیچیده و آشوبی، استخراج و با ترکیب آنها، الگوی گذار شاخهای و نظام جامع کنترل شبکهای ارائه میشود.https://irlip.um.ac.ir/article_42014_adfa685711d8dd63ddcfbc012b2dd089.pdf