سیدهاشم منیری؛ سیدحسین اطهری
چکیده
این پژوهش تلاش دارد با استفاده از چارچوب نظری زبانشناسی شناختی و روش «پراگلجاز» به بررسی بافت مفهومی سیاست خارجی دولت سیزدهم بپردازد. بنیادیترین راهبرد سیاست خارجی دولت سیزدهم، نظمِ عدالت محور، و حلوفصل مسائل بینالمللی بر پایهی نظم و عدالت است. موانع موجود در رسیدن به این هدف ممکن است مسیر موردنظر را کُند و یا متوقف ...
بیشتر
این پژوهش تلاش دارد با استفاده از چارچوب نظری زبانشناسی شناختی و روش «پراگلجاز» به بررسی بافت مفهومی سیاست خارجی دولت سیزدهم بپردازد. بنیادیترین راهبرد سیاست خارجی دولت سیزدهم، نظمِ عدالت محور، و حلوفصل مسائل بینالمللی بر پایهی نظم و عدالت است. موانع موجود در رسیدن به این هدف ممکن است مسیر موردنظر را کُند و یا متوقف کند. فهم این مسیر در سخنرانیها و بافت زمینهمند دولت قابل بازنمایی و درک است. پرسش اصلی این است که دولت سیزدهم از چه استعارههای مفهومی در گفتمان نظمِ عدالت محور استفاده کرده است؟ فرضیه بر آن است که استعاره «مسیر» پربسامدترین مفهوم در گفتمان دولت آقای رئیسی است. یافتهها نشان میدهد روابط ناعادلانه، بیعدالتی و تبعیض به علت «ذهن» و «نظام سرمایهداری جهانی» با محوریت آمریکا مانع از به انجام رسیدن این مسیر است؛ این مانع با ایجاد «تحول جهادی» قابلبازسازی است. نتایج نشان میدهد، عبارتهای زبانی و فضای ذهنی در دستگاه سیاست خارجی، ساختارهایی هستند که از طریق همبستگی مستقیم و بیواسطه با رویدادها، «معنی» را بین «مخاطب» و «دیگران» پدید میآورند.