علی باقری دولت آبادی؛ رحمان تقوائی پور
چکیده
یکی از محورهای برجسته سیاست خارجی دولت رئیسی، پیگیری رویکرد نگاه به شرق است. هم رئیسجمهور و هم سایر مقامات ایران پیوسته بر اهمیت این روابط و رو به گسترش بودن آن تاکید کردهاند. با مشاهده عزم دولت سیزدهم برای توسعه روابط با چین و روسیه، سؤالی که مطرح میشود این است که کدام عوامل در انتخاب سیاست نگاه به شرق از سوی دولت رئیسی مؤثر بودند؟ ...
بیشتر
یکی از محورهای برجسته سیاست خارجی دولت رئیسی، پیگیری رویکرد نگاه به شرق است. هم رئیسجمهور و هم سایر مقامات ایران پیوسته بر اهمیت این روابط و رو به گسترش بودن آن تاکید کردهاند. با مشاهده عزم دولت سیزدهم برای توسعه روابط با چین و روسیه، سؤالی که مطرح میشود این است که کدام عوامل در انتخاب سیاست نگاه به شرق از سوی دولت رئیسی مؤثر بودند؟ فرضیه پژوهش تعلق خاطر رئیسجمهور به جناح اصولگرا و همنوایی ساختارهای داخلی قدرت با دیدگاه های دولت را در پیگیری رویکرد نگاه به شرق موثر میداند. برای پاسخ به سوال اصلی از نظریه پیوستگی جیمز روزنا و روش علّی استفاده شده است. همچنین داده های پژوهش به صورت کتابخانه ای از منابع نوشتاری و الکترونیک گرداوری گردیدند. یافتههای پژوهش نشان دادند رویکرد نگاه به شرق بیش از آنکه یک اجبار برخاسته از متغیر نظام بینالملل باشد یک انتخاب از سوی دولت بوده است. تعلق ابراهیم رئیسی و اعضای کابینه وی به جناح اصولگرا، ترجیح این جناح به توسعه روابط با شرق و برجسته سازی تضاد با غرب، یکدست شدن ساختار قدرت و حمایت یکپارچه از رویکرد نگاه به شرق، به همراه نقشی که رئیسی به عنوان یک رئیسجمهور انقلابی، ارزشی، ولایتمدار و غربستیز برای خود تعریف کرده است در شکلگیری این سیاست خارجی موثر بوده است.
سعیده کوزه گری؛ سهیل گودرزی
چکیده
نگاه به شرق از جمله رویکردهای مطرح در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دستکم طی دو دهه گذشته است. این رویکرد متعاقب تشدید تحریمهای بینالمللی علیه تهران و اعمال محدودیتهای اقتصادی و سیاسی بر سر راه تعاملات بینالمللی ایران بیش از پیش در عرصه نظری و سیاستگذاری مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به ناکامی این سیاست در دستیابی به ...
بیشتر
نگاه به شرق از جمله رویکردهای مطرح در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دستکم طی دو دهه گذشته است. این رویکرد متعاقب تشدید تحریمهای بینالمللی علیه تهران و اعمال محدودیتهای اقتصادی و سیاسی بر سر راه تعاملات بینالمللی ایران بیش از پیش در عرصه نظری و سیاستگذاری مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به ناکامی این سیاست در دستیابی به اهداف مورد انتظار طی سالهای گذشته و نیز با نگاهی دقیقتر به جایگاه آن در سیاست خارجی ایران، میتوان سویههایی از ایدئولوژی، گفتمان و سازههای فرهنگ راهبردی را در کنار عوامل و متغیرهای سیستمی پیشگفته در اقبال به این رویکرد مشاهده کرد. بر این مبنا هدف مقاله پیشرو ارزیابی این سیاست با استفاده از رهیافت تحلیل علّی لایهای در چهار سطح عینیت، سیستم، گفتمان و جهان بینی و نهایتاً اسطورهها و استعارههای سیاسی و هویتی ایرانی با هدف فهم دقیق بنیانهای سیاست نگاه به شرق است. بررسیها نشان دهنده فاصله میان نقطه ایدهآل جمهوری اسلامی ایران از پیگیری سیاست نگاه به شرق با وضعیت موجود است. از نقطهنظر آیندهنگری راهبردی، این امر ریشه در پایینترین سطوح یعنی «لایههای جهانبینی و استعارهها و اسطورهها» دارد. به این معنا که وجود منابعی برای تمایز و عدم اشتراک در این لایهها در کنار فقدان دستیابی به فهم مشترک پیرامون مسائل، چالشها و فرصتها و بهویژه ضعف در بسترسازی هویتی و فرهنگی مشترک موجب شده تا نگاه به شرق بیش از آنکه یک راهبرد مستقل در ساحت سیاست خارجی ایران باشد، از واکنش نسبت به فشارهای سیستمی و همچنین تلاش در جهت پیشبرد دستورکارهای مشخص در زمینه روابط خارجی فراتر نرود.