رضا رحمتی
چکیده
روندهای همگرایی اروپایی، همواره مورد بدگمانی در کشورهای مختلف قاره سبز بوده است. اگرچه یوروسپتیسیسم، که به جریان بدگمانی، بیمیلی و تردید نسبت به این روندها بر میگردد با برگزیت به اوج خود رسید و نمایان شد، اما روند همگرایی منفی با اتحادیه اروپا و سایر ترتیبات در سایر جوامع و دولتها نیز وجود داشته که شاید پررنگترین این تمایلات ...
بیشتر
روندهای همگرایی اروپایی، همواره مورد بدگمانی در کشورهای مختلف قاره سبز بوده است. اگرچه یوروسپتیسیسم، که به جریان بدگمانی، بیمیلی و تردید نسبت به این روندها بر میگردد با برگزیت به اوج خود رسید و نمایان شد، اما روند همگرایی منفی با اتحادیه اروپا و سایر ترتیبات در سایر جوامع و دولتها نیز وجود داشته که شاید پررنگترین این تمایلات مرکزگریز را بتوان در شمال اروپا و در منطقه نوردیک پیگیری کرد. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که جریان یوروسپتیک در حوزه نوردیک، چگونه صورتبندی شده است؟ در پاسخ با توجه به وجود گرایشهای یوروسپتیک در سه سطح نظام اجتماعی، نظام سیاسی و نظام حزبی، در نوردیکها به طور کلی و در نروژ، ایسلند، سوئد، دانمارک و فنلاند، صورتبندی جریانات مخالف نسبت به روند همگرایی اروپا مورد توجه قرار میگیرد. پژوهش حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ روش، توصیفی-تحلیلی و به لحاظ نحوه گردآوری دادهها از نوع کتابخانهای است.
مهدی باقی مجرد؛ سعید وثوقی؛ شهروز ابراهیمی
چکیده
ایالات متحده پس از پایان جنگ سرد، بهویژه در دوره اوباما و ترامپ، نقش پیچیده و مبهمی در روابط امنیتی اتحادیه اروپا و روسیه داشته است. آمریکا، بهگونهای ناملموس در روابط امنیتی اتحادیه اروپاـروسیه دخالت میکند و تنش و همکاری میان این کشور و روسیه، بر چالشهای امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا بسیار تأثیرگذار است. پرسش اصلی پژوهش ...
بیشتر
ایالات متحده پس از پایان جنگ سرد، بهویژه در دوره اوباما و ترامپ، نقش پیچیده و مبهمی در روابط امنیتی اتحادیه اروپا و روسیه داشته است. آمریکا، بهگونهای ناملموس در روابط امنیتی اتحادیه اروپاـروسیه دخالت میکند و تنش و همکاری میان این کشور و روسیه، بر چالشهای امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا بسیار تأثیرگذار است. پرسش اصلی پژوهش پیشرو این است که «ایالات متحده، در دو دهۀ اخیر، چگونه و با چه سازوکاری بر چالشهای امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا تأثیر گذاشته است؟» پاسخ، این است که «ایالات متحده با روسیه درگیر جنگی ترکیبی است و با ابزارهای جنگ ترکیبی بر تداوم و تعمیق چالشهای امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا (بحران اکراین، گسترش اتحادیه اروپا، و گسترش ناتو) تأثیر گذاشته است». روش پژوهش حاضر، اسنادی است و دادهها از مقالهها و کتابهای مرتبط با موضوع، گردآوری شدهاند و نقش ایالات متحده در چالشهای امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا را نیز با استفاده از چارچوب نظری جنگ ترکیبی جی.کولین و جننیرود.ای، بررسی و تحلیل کرده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که ایالات متحده، بهمنظور مهار روسیه، از ابزارهای جنگ ترکیبی (اطلاعاتی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، و مدنی) برای تداوم و تعمیق چالشهای امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا (بحران اکراین، گسترش اتحادیه اروپا و گسترش ناتو) استفاده کرده است. مهمترین ابزار ایالات متحده در جنگ ترکیبی با روسیه، ابزار اطلاعاتی، سیاسی، و اقتصادی است.
سید یاسر ضیایی؛ محسن قدیر؛ مصطفی آبادی خواه
چکیده
برپایۀ قوانین معاهدات سرمایهگذاری، یکی از الزامات فعالیت اقتصادی در دریا، وجود پیوند میان فعالیت یادشده و مناطق دریایی دولت میزبان است؛ بنابراین، فعالیتی از حمایت معاهدات برخوردار است که در صلاحیت ملی طرفهای معاهده باشد. برایناساس، امکان توسعه حمایت معاهداتی در دریای آزاد با دشواریهایی روبهرو است. افزونبراین، نبود قانون ...
بیشتر
برپایۀ قوانین معاهدات سرمایهگذاری، یکی از الزامات فعالیت اقتصادی در دریا، وجود پیوند میان فعالیت یادشده و مناطق دریایی دولت میزبان است؛ بنابراین، فعالیتی از حمایت معاهدات برخوردار است که در صلاحیت ملی طرفهای معاهده باشد. برایناساس، امکان توسعه حمایت معاهداتی در دریای آزاد با دشواریهایی روبهرو است. افزونبراین، نبود قانون مشخصی در این زمینه، فعالیتهای اقتصادی در آینده را با چالش همراه میکند؛ ازاینرو، پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که «چگونه میتوان فراتر از مناطق دریایی دولتها، از حمایت موافقتنامههای سرمایهگذاری برخوردار بود؟» جستار حاضر با استفاده از دو روش کمی و کیفی در راستای حلوفصل چالش موجود، گام برداشته و به نتایجی دست یافته است. نخست، با واکاوی 152 موافقتنامۀ سرمایهگذاری دریافتیم که ایران و اتحادیه اروپا برای تعیین محدودۀ قلمرو خود از سه رویکرد صریح، ضمنی، و سکوت استفاده کردهاند و دراینراستا در «معاهده منشور انرژی (1994)» و «معاهده اتحادیه اروپا و کانادا (2016)» که رویکرد صریحی در مورد سرزمین داشتهاند، در پاسخ به چالش موجود به «ماهیت فعالیت اقتصادی و سرمایهگذاری»، که همانا راهحل این چالش است، اشاره شده است. دوم، این اصل، هر نوع ماهیتی را دربر نمیگیرد، بلکه تنها دربرگیرندۀ «ماهیت فعالیت اقتصادی و سرمایهگذاری با رویکرد جهانی» است که میتوان اعمال آن را بهگونهای دقیقتر در «سرمایهگذاری یا فعالیت اقتصادی بر کابلها و خطوط لوله» مشاهده کرد، زیرا دارای ماهیتی جهانی هستند و در حال حاضر تنها مصداق از فعالیتهای اقتصادی بهشمار میآیند که بهلحاظ ماهیتی، قلمرو جغرافیایی سرمایهگذاری آن در دریای آزاد نیز امتداد یافته است؛ ازاینرو، نوشتار حاضر با استنباط از دعوی «دویچ بانک علیه سریلانکا» و اعمال استدلالهای آن در مورد فعالیت اقتصادی و سرمایهگذاری بر کابلها و خطوط لوله با ماهیتی جهانی، لزوم توسعۀ حمایت معاهداتی به دریای آزاد را اثبات کرده است
علیرضا سمیعی اصفهانی؛ سارا فرحمند
چکیده
طی یک دهه گذشته، اتحادیه اروپا با چالش های بیسابقه ای در جبهه های مختلف مانند بحران مالی، بحران مهاجرت، بحران سیاست خارجی(کریمه)، تجزیه و واگرایی (برگزیت) و بحران مشروعیت (پوپولیسم) روبرو بوده است. در این میان بحران پاندمی کرونا اگرچه در نگاه نخست بحرانی بهداشتی به نظر میرسد اما از تاثیرات ژئوپلیتیک آن ...
بیشتر
طی یک دهه گذشته، اتحادیه اروپا با چالش های بیسابقه ای در جبهه های مختلف مانند بحران مالی، بحران مهاجرت، بحران سیاست خارجی(کریمه)، تجزیه و واگرایی (برگزیت) و بحران مشروعیت (پوپولیسم) روبرو بوده است. در این میان بحران پاندمی کرونا اگرچه در نگاه نخست بحرانی بهداشتی به نظر میرسد اما از تاثیرات ژئوپلیتیک آن نمیتوان چشم پوشید. پژوهش پیشرو می کوشد تا بر پایه مناظره نئو- نئو و روش آینده پژوهی (تکنیک سناریوپردازی)، به این پرسش اصلی پاسخ دهد که با توجه به معضلاتی که بحران کرونا در سطح جهانی پدید آورده است، چه سناریوهایی پیشروی اتحادیه اروپا قرار دارد؟ آیا این بحران باعث همگرایی بیشتر یا کمتر اروپا خواهد شد و یا آن را به مسیر متفاوتی رهنمون خواهد ساخت؟ در پاسخ به این سئوال، بر پایه روند رویدادها، اهداف بازیگران و بهره گیری از تکنیک «آشفتگی فکری»، پنج سناریو را در قالب سه دسته بندی میتوان مطرح نمود: الف) سناریوی مطلوب یا مرحج؛ تداوم همگرایی اتحادیه اروپا و حفظ قدرت بازیگری در سطح روابط بینالملل و یا تداوم همگرایی اتحادیه اروپا با رهبری آلمان؛ ب) سناریوی محتمل؛ تبدیل اتحادیه اروپا به کنفدراسیون منطقه ای و یا خروج ایتالیا از اتحادیه اروپا؛ ج) سناریوی ممکن؛ واگرایی و فروپاشی اتحادیه اروپا. یافته های پژوهش نشان میدهد که پیامدهای بحران «کووید 19»، اتحادیه اروپا را با مشکلات بیشماری روبرو کرده است به نحوی که این اتحادیه در مدیریت این بحران دچار ضعفهایی شده، از این رو قدرت بازیگری اتحادیه اروپا را در سطح داخلی و بینالمللی به شدت تحت تاثیر قرار داده است.
مختار صالحی؛ آرش قدرتی فر
چکیده
اتحادیه اروپا در مسیر تبدیل به یک بازیگر تأثیرگذار جهانی، با چالشهای زیادی مواجه است. در این میان، یکی از چالشهای جدید، مسئله برگزیت است. موضوع فوق میتواند روند همگرایی اتحادیه را با مشکل مواجه سازد. سؤال پژوهش این است که برگزیت چگونه بر رویکرد اتحادیه اروپا در قابل ایران تأثیر گذاشته است؟ فرضیه مقاله مطرح میکند، خروج بریتانیا ...
بیشتر
اتحادیه اروپا در مسیر تبدیل به یک بازیگر تأثیرگذار جهانی، با چالشهای زیادی مواجه است. در این میان، یکی از چالشهای جدید، مسئله برگزیت است. موضوع فوق میتواند روند همگرایی اتحادیه را با مشکل مواجه سازد. سؤال پژوهش این است که برگزیت چگونه بر رویکرد اتحادیه اروپا در قابل ایران تأثیر گذاشته است؟ فرضیه مقاله مطرح میکند، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، منجر به افزایش نگرانی از گسترش ابهام در مورد آینده اتحادیه اروپا؛ گسترش تفکرات ملیگرایانه؛ آینده امنیت اروپا و توجه به بازارهای مصرف جایگزین برای کشورهای عضو اتحادیه میشود. در همین راستا، متأثر از چهار شاخص فوق به نظر میرسد اروپای پسا برگزیت تلاش میکند از طریق تأکید بر دیپلماسی چندجانبه و حضور پر رنگ در معادلات جهانی همچون موضوعات مرتبط با ایران کارآمدی خود را به نمایش بگذارد. در این مورد اروپا بر لزوم حفظ و تداوم برجام و مذاکره با ایران در مورد سطح نفوذ آن در خاورمیانه، سیاست متعهد سازی جمهوری اسلامی ایران را دنبال میکند. همچنین، در یافتههای پژوهش به این نکته اشاره میشود که عواقب خروج بریتانیا از اروپا منجر به توجه بیشتر اروپا به آینده سیاسی خود شده است و در این میان نقش کشور ایران در چارچوب شاخصهای فوق از سوی اروپا بیشازپیش مورد توجه قرار میگیرد. موضوع بر اساس نظریه همگرایی به بحث گذاشته میشود. برای بررسی موضوع از روش پژوهش علی- تبیینی استفاده میشود.