حجت نادری؛ علی امیری؛ مهدی شاهین
چکیده
جنگ ایران و عراق که در یکی از حساسترین برهههای تاریخی؛ یعنی دوره جنگ سرد، رخ داد واکنشهای مختلفی از طرف بازیگران سیاسی به خصوص همسایگان این دو کشور و کشورهای عربی را در پی داشت. با توجه به اهمیت و شرایط ژئوپولیتیکی سوریه برای طرفین جنگ عراق بر علیه ایران، موضعگیری آن در این جنگ به عنوان مساله پژوهشی این تحقیق مورد تبیین ژئوپولیتیکی ...
بیشتر
جنگ ایران و عراق که در یکی از حساسترین برهههای تاریخی؛ یعنی دوره جنگ سرد، رخ داد واکنشهای مختلفی از طرف بازیگران سیاسی به خصوص همسایگان این دو کشور و کشورهای عربی را در پی داشت. با توجه به اهمیت و شرایط ژئوپولیتیکی سوریه برای طرفین جنگ عراق بر علیه ایران، موضعگیری آن در این جنگ به عنوان مساله پژوهشی این تحقیق مورد تبیین ژئوپولیتیکی قرار گرفته است. برای انجام این تحقیق، دادهها به روش کتابخانهای جمع آوری شده است. تجزیه و تحلیل اطلاعات بر اساس روش توصیفی- تحلیلی بر پایه ابزار تحلیل اقتباس شده از ژئوپولیتیک انجام گرفته است. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که کشور سوریه با آنکه از زمان انقلاب اسلامی ایران همیشه از آن حمایت ضمنی داشته است، اما شرایط ژئوپولیتیکی مختلف و به خصوص شرایط میدانی جنگ منجر به بروز سه نوع رفتار متفاوت در طول جنگ شده است. موضع-گیری متفاوت هر دوره باعث شده است تا فرصتها و چالشهای ژئوپولیتیکی خاصی برای طرفین جنگ و خود سوریه فراهم شود و بدین ترتیب با ایجاد پیامدهای ژئوپولیتیکی متفاوت توازن ژئوپولیتیکی این جنگ نیز تحت تاثیر قرار گیرد. سوریه نه تنها صرفا بر اساس اشتراکات ایدئولوژیک خود در دوره ایدئولوژیک جنگ سرد موضعگیری نکرد، بلکه از فرصتهای ژئواکونومیکی این جنگ نیز به خوبی بهرهمند شد. از طرف دیگر، حمایتهای عمیق سوریه از ایران در مقطع دوم جنگ باعث شکلگیری محور مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی ایران گردید که امروزه از مهمترین ارکان حفظ قدرت بشار اسد در سوریه میباشد.
علی باقری دولت آبادی؛ جعفر حنانی
چکیده
شاهنامه فردوسی یکی از گنجینههای ادب فارسی است که آن را چونان سندی که در بردارنده هویت باستانی و اصیل ایرانی باشد، دانستهاند. این اثر عموماً از زاویه ادبی و تاریخی مورد توجه واقع شده و کمتر به انعکاس مفاهیم و پدیدههای سیاسی در آن توجه شده است. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که نگاه فردوسی در شاهنامه به پدیدههای سیاسی و جهان پیرامون ...
بیشتر
شاهنامه فردوسی یکی از گنجینههای ادب فارسی است که آن را چونان سندی که در بردارنده هویت باستانی و اصیل ایرانی باشد، دانستهاند. این اثر عموماً از زاویه ادبی و تاریخی مورد توجه واقع شده و کمتر به انعکاس مفاهیم و پدیدههای سیاسی در آن توجه شده است. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که نگاه فردوسی در شاهنامه به پدیدههای سیاسی و جهان پیرامون خود به کدامیک از رویکردهای نظری در روابط بینالملل نزدیکتر است؟ فردوسی را باید یک واقعگرای سیاسی بخوانیم یا یک آرمانگرا؟ برای این منظور از روش تطبیقی استفاده شده و تلاش گردیده است تا با استخراج مهمترین شاخصههای دو نظریه فوق، ارزیابی از اندیشههای فردوسی حاصل شود. یافتههای پژوهش نشان میدهد درحالیکه فردوسی به لحاظ مباحث فرانظری به دیدگاههای سازهانگارانه نزدیک است، اما در مباحث نظری او را باید یک واقعگرا خواند. این نکته بهویژه در تفسیرهایی که از سرشت انسان، جنگ، قدرت و امنیت به دست میدهد بیش از هر چیز نمایان است. با این توضیح که واقعگرایی او از جنس هابز و والتز نیست و بهنوعی به وجهی جدید با نام «واقعگرایی آرمانخواهانه» نزدیک میشود.