نجمیه پوراسمعیلی؛ علی اسمعیلی اردکانی
چکیده
برداشت و سوءبرداشت در مناسبات دولتها و در نتیجه مناسبات منطقهای تاثیرگذار است. وضعیت امروز منطقه خاورمیانه مصداقی روشن برای بحث درباره برداشت و سوء برداشتهای بازیگران موثر است. بهواسطه آنکه رهبران دو کشور ترکیه و عربستان، شخصیت و ذهنیت متفاوتی دارند، نوع نگاه، تفسیر، برداشت، تصمیم و سیاست خارجی متفاوتی را در مورد موضوعات ...
بیشتر
برداشت و سوءبرداشت در مناسبات دولتها و در نتیجه مناسبات منطقهای تاثیرگذار است. وضعیت امروز منطقه خاورمیانه مصداقی روشن برای بحث درباره برداشت و سوء برداشتهای بازیگران موثر است. بهواسطه آنکه رهبران دو کشور ترکیه و عربستان، شخصیت و ذهنیت متفاوتی دارند، نوع نگاه، تفسیر، برداشت، تصمیم و سیاست خارجی متفاوتی را در مورد موضوعات مختلف در منطقه خاورمیانه و ازجمله در ارتباط با اهداف و اولویتهای سیاست خارجی ایران پیگیری میکنند. لذا تحلیل زمینههای شکل گیری ذهنیت متفاوت این رهبران در خصوص موضوعات مختلف در سطح منطقه و بینالملل بسیار ضروری است. ازاینرو با اتکا به این تاثیرگذاری، مقاله حاضر با اتخاذ این پرسش که ذهنیت متفاوت رهبران ترکیه و عربستان نسبت به ماهیت و اهداف محور مقاومت، به عنوان یکی از متغیرهای کلیدی نظم و نظام سیاسی و امنیتی این منطقه، چگونه قابل تبیین است؟ نگارندگان بر این نظرند که مبانی و زمینههای شکلگیری ذهنیت و دیدگاه این رهبران نسبت به محور مقاومت را در زنجیرهای از سه گزاره تفاوت در منافع و اهداف، تفاوت در ماهیت سیاست خارجی و سیاستها و اقدامات انجام شده بر اساس این ماهیت میتوان توضیح داد. زنجیرهای که نشان میدهد ذهنیت متفاوت این رهبران بر اساس ارتباط میان این سه گزاره، شکل سیاستها و اقدامات در مسائلی مانند محور مقاومت، نظم امنیتی منطقهای، مشارکت یا تعامل با غرب، حل و فصل مسئله اسرائیل، فلسطین و را تحت تاثیر قرار داده است.
علی اسمعیلی؛ محمدعلی شهریاری؛ محمد پارسا
چکیده
خاورمیانه؛ منطقهای پیچیده، با ساختاری درهمتنیده و متکثر از ساختار نظام بینالملل است که دربرگیرنده امنیت منطقه و همچنین زمینهساز روابط بینالملل دولتها در آینده میباشد. ازاینرو هدف پاسخ به این سؤال است که تحولات قطببندیها در نظام بینالملل در بازه زمانی 2021-1980 چه تأثیری بر مناقشات و امنیت خاورمیانه داشته است؟ میتوان ...
بیشتر
خاورمیانه؛ منطقهای پیچیده، با ساختاری درهمتنیده و متکثر از ساختار نظام بینالملل است که دربرگیرنده امنیت منطقه و همچنین زمینهساز روابط بینالملل دولتها در آینده میباشد. ازاینرو هدف پاسخ به این سؤال است که تحولات قطببندیها در نظام بینالملل در بازه زمانی 2021-1980 چه تأثیری بر مناقشات و امنیت خاورمیانه داشته است؟ میتوان بیان کرد منطقه خاورمیانه با توجه به شرایط داخلی و همچنین ساختار نظام بینالملل با یک ناامنی فراگیر و همهجانبه روبرو هستند بنابراین اینگونه مناطق نمیتوانند در بعد امنیتی، از تأثیر نظام بینالملل بر سمتگیریها و سیاستها و استراتژیهای خود ممانعت به عملآورند. در دوره کنونی نظام بینالملل این تأثیرپذیری بر زیرنظام خاورمیانه بسیار ویژه بوده است. یافتههای این پژوهش بر این مبنا است که با محو نظام دوقطبی در سال 1991 و همچنین ظهور نظام تکقطبی به رهبری آمریکا، خاورمیانه دچار آشوب سیستمی شده است، و نظام تکقطبی (آمریکا) در سالهای 2021-1991 بیش از نظام دوقطبی (آمریکا و شوروی) در سالهای 1991-1980 در ایجاد منازعه و جنگ در خاورمیانه تأثیرگذار بوده است. گسترش عمق و دامنه بیثباتیهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی در خاورمیانه یکی از پیامدهای چنین وضعیتی است. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای میباشد.
ولی گلمحمدی؛ آرمینا آرم
چکیده
پژوهش حاضر بهمنظور فهم چارچوبمند سیاست خاورمیانهای روسیه نگاهی فراتر از ایدههای غالب مطرح میکند. براساس دیدگاههای جریان اصلی، غرب نقش محوری در شکلدهی به سیاست خاورمیانهای روسیه دارد و کم و کیف حضور خاورمیانهایِ مسکو بهطور عمده تابعی از سطح تنش و تشدید اختلافات روسیه با ایالات متحده بوده است. چنین ایدههایی بدون ...
بیشتر
پژوهش حاضر بهمنظور فهم چارچوبمند سیاست خاورمیانهای روسیه نگاهی فراتر از ایدههای غالب مطرح میکند. براساس دیدگاههای جریان اصلی، غرب نقش محوری در شکلدهی به سیاست خاورمیانهای روسیه دارد و کم و کیف حضور خاورمیانهایِ مسکو بهطور عمده تابعی از سطح تنش و تشدید اختلافات روسیه با ایالات متحده بوده است. چنین ایدههایی بدون توجه به پویاییهای بینالمللی و پیچیدگیهای محیط در حال تغییر خاورمیانه همچنان براساس یک ذهنیت تئوریک جنگ سردی از احیای نقش شوروی در منطقه و تصمیم روسیه در به چالش کشیدن ایالات متحده سخن میگویند. در مقابل، ایده اصلی این مقاله در عین بهرهبرداری از مفروضههای کلیدی جریان اصلی، به منطقهایشدن سیاست و امنیت در خاورمیانه و نقش فزآینده کنشگران و پویاییهای نوظهور منطقهای تأکید میکند که ناگزیر گزینهها، منافع و دغدغههای متفاوتی پیشروی مداخله قدرتهای بزرگ بهویژه روسیه قرار می دهد. براساس چارچوب منطقهای شدن مداخله قدرتهای بزرگ، سیاست خاورمیانهای روسیه و مداخله فزآینده آن در معادلات منطقهای بیش از آنکه متأثر از متغیرهای سیستمیک همچون پویاییهای روابط با غرب باشد، تحت تأثیر پویاییهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی درون خاورمیانه است که بهطور فزآیندهای پیشرانهای تعیینکننده آن منطقهای شدهاند و فرصتها و تهدیدات متنوعی را در حوزههای مختلف تروریسم، انرژی، فروش تسلیحات، و روابط خارجی با دولتهای منطقه پیشروی رهبران عملگرای روسیه گذاشته است. چنین حضوری برای روسیه بهمعنای بازگشت به طرحهای تجدیدنظرطبانه و هژمونیک جنگ سردی نیست.
محدثه جزائی
چکیده
«خاورمیانه»، مفهومی مناقشهبرانگیز از نظر جغرافیایی و سیاسی است. از منظر جغرافیایی درباره حدود آن، اشتراک نظر گستردهای وجود ندارد و از منظری سیاسی، با توجه به نظریههای جدید در راستایِ توجه به جهانِ غیر غربی، چالشهایی در استفاده و کاربرد مفهوم خاورمیانه به وجود آمده است. برای مقابله با تکصدایی مطالعات و بررسیهای اروپایی ...
بیشتر
«خاورمیانه»، مفهومی مناقشهبرانگیز از نظر جغرافیایی و سیاسی است. از منظر جغرافیایی درباره حدود آن، اشتراک نظر گستردهای وجود ندارد و از منظری سیاسی، با توجه به نظریههای جدید در راستایِ توجه به جهانِ غیر غربی، چالشهایی در استفاده و کاربرد مفهوم خاورمیانه به وجود آمده است. برای مقابله با تکصدایی مطالعات و بررسیهای اروپایی و آمریکایی در منطقۀ خاورمیانه، برابرنهادهایی بهجای مفهوم خاورمیانه پیشنهاد شده است. عبارتهای همچون «خاور نزدیک و شمال آفریقا»، «خاورمیانه شمالی»، «خاورمیانۀ جدید»، «خاورمیانۀ اسلامی»، «غرب آسیا»، «آسیای غربی» و «آسیای جنوب غربی» بهجای آن پیشنهاد میشود. پرسش اساسی این نوشتار این است که چرا آلترناتیوها نمیتوانند در اعادۀ همان معنایی که مفهوم خاورمیانه منتقل میکند، کامیاب شوند؟ این پژوهش با تمرکز بر مقولۀ امرسیاسی و از دریچه نظریه و روش تاریخ مفاهیم، میکوشد تا به این پرسش پاسخ دهد که چرا نمیتوان از مفهوم خاورمیانه دست کشید. ماهیت «امر سیاسی» که بهگونهای جدی و عمیق بر تقابلهای دودویی تاکید میکند، بر این فرضیه صحه میگذارد که نبردی پنهان میان گروهها و نیروهای سیاسی برای تسلط بر گفتمانها، که خود را در مفاهیم انضمامی میکنند، در جریان است. از چنین منظری، فرجام نبردِ نابرابر میان دو سوی این گفتمان، پیروزیِ مفهوم خاورمیانه است که بر فرازِ مفاهیم دیگر، به حیاتِ خود ادامه میدهد. اگرچه دانشگاهها و برخی از محافل آکادمیک؛ همچنین نهادهای بینالمللی به نقد ِحضور هژمونیِ مفاهیمی همچون خاورمیانه میپردازند و در دفاع از آلترناتیوها میکوشند؛ اما تسلیمناپذیری امرسیاسی در برابر جغرافیا؛ مانع مهمی است که استفاده از مفاهیم جایگزینِ خاورمیانه را دشوار میکند.
فرزاد رستمی؛ زهرا زنگنه
چکیده
مدیریت بحران های منطقه ای نیازمند شکل گیری همکاری و همگرایی میان کشورهای یک منطقه است. حل بحرانهای زیست محیطی نیز از جمله مسائلی است که از این امر مستثنی نیست. بدیهی است در صورت عدم شکل گیری همگرایی منطقه ای، مدیریت این بحران با چالش جدی مواجه خواهد شد. بحران زیست محیطی به ویژه بحران ریزگردها که طی سالهای اخیر چالشی جدی برای منطقه خاورمیانه ...
بیشتر
مدیریت بحران های منطقه ای نیازمند شکل گیری همکاری و همگرایی میان کشورهای یک منطقه است. حل بحرانهای زیست محیطی نیز از جمله مسائلی است که از این امر مستثنی نیست. بدیهی است در صورت عدم شکل گیری همگرایی منطقه ای، مدیریت این بحران با چالش جدی مواجه خواهد شد. بحران زیست محیطی به ویژه بحران ریزگردها که طی سالهای اخیر چالشی جدی برای منطقه خاورمیانه بوده است، همکاری کشورهای منطقه را می طلبد. اما برخلاف انتظار تاکنون کشورهای منطقه تمایلی در راستای شکل گیری یک رژیم همکاری دسته جمعی از خود نشان نداده اند. در این پژوهش موانع فراروی شکل گیری این همگرایی مورد بررسی قرار گرفته است. سوال این است که موانع فراروی شکل گیری رژیم همکاری زیست محیطی در خاورمیانه چیست؟ فرضیه پایان نامه این است که مدیریت بحرانهای زیست محیطی نیازمند مجموعه ای از عوامل همچون اجماع سازی، بکارگیری دیپلماسی چند جانبه و رژیم های بین المللی است، در مقطع کنونی در منطقه خاورمیانه، وجود بحرانها و کشمکش های سیاسی از جمله اشغال عراق، تحولات 2011 وپیامدهای آن و نیز اختلافات هیدروپلتیک میان کشورهای منطقه شرایط نامساعدی را برای مدیریت بحران های زیست محیطی از جمله مساله ریزگردها رقم زده است. در این پایان نامه از روش تحلیلی – توصیفی استفاده شده است.
مهرداد رضاپور؛ احمد شوهانی
چکیده
استراتژیهای روسیهی پس از شوروی به علت چالشهای داخلی آن دچار افول شده بود و این حالت تا دهه اول قرن 21 ادامه داشت، اما با رویداد بهار عربی و ظهور داعشیسم در خاورمیانه، فرصتی دوباره برای نفوذ روسیه در منطقه و احیای جایگاه بینالمللی آن فراهم آمد. در این مقاله که با رهیافت واقعگرایی نئوکلاسیک و با روش تبیینی-تحلیلی انجام شد، هدف بررسی ...
بیشتر
استراتژیهای روسیهی پس از شوروی به علت چالشهای داخلی آن دچار افول شده بود و این حالت تا دهه اول قرن 21 ادامه داشت، اما با رویداد بهار عربی و ظهور داعشیسم در خاورمیانه، فرصتی دوباره برای نفوذ روسیه در منطقه و احیای جایگاه بینالمللی آن فراهم آمد. در این مقاله که با رهیافت واقعگرایی نئوکلاسیک و با روش تبیینی-تحلیلی انجام شد، هدف بررسی تغییرات استراتژیک پارادایم سیاسی-امنیتی و اقتصادی روسیه در خاورمیانه پساداعش بود. یافتههای تحقیق نشان داد که روسیه پس از یک دوره بازیابی توان داخلی و حل مسائل دروندولتی، به تدریج مناسبات خود را با منطقه خاورمیانه گسترش داد. بحران سوریه و عراق در دهه دوم قرن 21 راه نفوذ بیشتر نظامی-امنیتی، سیاسی و اقتصادی را برای روسها باز نمود و در رقابت با غربیها، آنها پایگاه و جایگاه خود را در خاورمیانه گسترش دادند، بطوریکه دوباره خود را به عنوان قدرت بزرگ در عرصه بینالملل مطرح ساختند. پس از داعش، روسیه با گسترش روابط سیاسی-اقتصادی با کشورهای عربی و غیرعربی خاورمیانه، ائتلافهای مختلف و پیمانهای امنیتی-مستشاری-نظامی و توافقات سیاسی و تجاری نفوذ خود را گستردهتر ساخت. نتایج نشان داد که روسیهی پساداعش درصدد ابقاء نیروها و تسلیحات و ایجاد پایگاههای نظامی بوده و قصد نفوذ پایدارتر و دائمیتر در رقابت با غربیها و هژمونی آمریکا برای کسب منافع سیاسی-امنیتی و اقتصادی بیشتر در خاورمیانه را دارد.
علی اسمعیلی
چکیده
یکی از مولفه های مهم در بررسی اوضاع خاورمیانه در سالهای 2011-2001 کنش و واکنش دو اردوگاه اتحاد ایران – سوریه و امریکا و متحدانش میباشد. با توجه به این رویارویی،نویسنده پرسشها و فرضیههای ذیل را مطرح کرده است: 1- علت اصلی کنش و واکنش اتحاد ایران – سوریه و امریکا و متحدانش در خاورمیانه در سالهای 2011-2001 چه بوده است ؟ 2- راهبردهای ...
بیشتر
یکی از مولفه های مهم در بررسی اوضاع خاورمیانه در سالهای 2011-2001 کنش و واکنش دو اردوگاه اتحاد ایران – سوریه و امریکا و متحدانش میباشد. با توجه به این رویارویی،نویسنده پرسشها و فرضیههای ذیل را مطرح کرده است: 1- علت اصلی کنش و واکنش اتحاد ایران – سوریه و امریکا و متحدانش در خاورمیانه در سالهای 2011-2001 چه بوده است ؟ 2- راهبردهای اتحاد ایران – سوریه و امریکا و متحدانش در کنش و واکنش های خود در سالهای 2011-2001 چه بوده است؟ بر اساس پرسشهای فوق، فرصیههای ذیل مطرح میشود:1- علت اصلی کنش و واکنش اتحاد ایران – سوریه و امریکا و متحدانش در منطقه خاورمیانه در بازه زمانی 2011-2001 برداشت تهدید بوده است.2- راهبرد اتحاد ایران – سوریه در مقابل امریکا و متحدانش در سالهای 2011-2001 خاورمیانه به ترتیب: دنباله روی و موازنه و راهبرد امریکا و متحدانش در مقابل اتحاد ایران – سوریه موازنه بوده است. روش تحقیق در این نوشتار توصیفی- تحلیلی بر مبنای روش کیفی و روش گردآوری دادهها منابع کتابخانهای و اینترنتی است.
سعید شکوهى؛ عسگر صفری
چکیده
برگزاری همهپرسی از سوی دولت اقلیم کردستان عراق در 25 سپتامبر 2017 از مهمترین تحولات سیاسی منطقه خاورمیانه بعد از شکلگیری جمهوری مهاباد در میانه جنگ جهانی دوم بود. این همهپرسی نشان داد که علیرغم همه افتوخیزهایی که جنبش استقلالخواهی و ملیگرایی کردها پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی داشته است، میل به تشکیل یک دولت مستقل کردی همچنان ...
بیشتر
برگزاری همهپرسی از سوی دولت اقلیم کردستان عراق در 25 سپتامبر 2017 از مهمترین تحولات سیاسی منطقه خاورمیانه بعد از شکلگیری جمهوری مهاباد در میانه جنگ جهانی دوم بود. این همهپرسی نشان داد که علیرغم همه افتوخیزهایی که جنبش استقلالخواهی و ملیگرایی کردها پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی داشته است، میل به تشکیل یک دولت مستقل کردی همچنان در بین کردها وجود دارد و چون این گرایش به استقلال با یکی از اساسیترین حقوق افراد و ملتها یعنی اصل حق تعیین سرنوشت ارتباط دارد انتظار میرود گرایش به استقلالخواهی در میان کردها در آینده نیز تداوم داشته باشد. با توجه به اینکه ایران ازجمله کشورهایی است که دارای جمعیت کردی بوده و با مسئله استقلالخواهی آنها نیز در داخل مواجه بوده است، این سؤال مطرح میشود که پارادیپلماسی چه نقشی میتواند در تعامل دولت مرکزی با کردهای ساکن در ایران و کردهای منطقه ایفا کند؟ در پاسخ به این سؤال یافتههای مقاله نشان میدهند که پارادیپلماسی، برخلاف نگاه امنیتی- سیاسی حاکم بر دیپلماسی سنتی، میتواند فرصت مناسبی برای بهبود تعامل دولت مرکزی ایران با کردها فراهم آورد. همچنین مناطق کردنشین در این سیاست میتوانند نقش مهمی در بازتعریف روابط ایران با مناطق کردنشین در دیگر کشورهای منطقه بازی کنند. پارادیپلماسی از طریق افزایش نقش و مشارکت اجتماعی هویتهای فروملی نظیر کردها به انسجام اجتماعی منجر میشود. انسجام اجتماعی از مهمترین عوامل در جلوگیری از اختلافات سرزمینی و مسئله استقلالخواهی است. روش مقاله تبیینی است.
سید امیر نیاکویی؛ سعید پیرمحمدی
چکیده
چکیده
بیداری عربی که از اواخر سال 2010 پهنة وسیعی از خاورمیانه عربی را در برگرفت، سبب ایجاد تغییرات گستردهای در حوزة سیاست داخلی و خارجی کشورهای واقع در این منطقه و سایر بازیگران درگیر در این مجموعه امنیتی شده است. این تحولات بهجای گسترش دموکراسی در خاورمیانه، زمینه فرسایش بیشتر دولت و گسترش مداخلات خارجی را در کشورهای دستخوش بحران ...
بیشتر
چکیده
بیداری عربی که از اواخر سال 2010 پهنة وسیعی از خاورمیانه عربی را در برگرفت، سبب ایجاد تغییرات گستردهای در حوزة سیاست داخلی و خارجی کشورهای واقع در این منطقه و سایر بازیگران درگیر در این مجموعه امنیتی شده است. این تحولات بهجای گسترش دموکراسی در خاورمیانه، زمینه فرسایش بیشتر دولت و گسترش مداخلات خارجی را در کشورهای دستخوش بحران بهوجود آورد که البته این وضعیت خود متأثر از ضعف دولتملتسازی و بحرانهای عدیده سیاسی- اجتماعی در این منطقه بوده است. در پژوهش حاضر تلاش شده تا دولت شکننده در عراق و تأثیر آن بر مداخله قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در این کشور پس از بیداری عربی مورد واکاوی قرار گیرد. دراینارتباط، این پرسش اصلی مطرح میشود که دولت شکننده در عراق پس از بیداری عربی چه تأثیری بر گسترش مداخله قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در این کشور داشته است؟ برای پاسخ به پرسش فوق از الگوی دولت شکننده با روش تبیین علی استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که شکنندگی دولت در عراق که در مقطع زمانی پس از بیداری عربی تشدید شده باعث گسترش مداخله قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در عراق شده استکه با حمایت از جریانات همسو، با هدف کسب جایگاه هژمونی منطقهای، ایجاد بازدارندگی و گسترش حوزة نفوذ ژئوپلیتیک را دنبال میکنند. این سیاستها بر فرسایش بیشتر دولت در عراق تأثیر گذارده است.
مهدی زیبائی؛ رضا سیمبر؛ احمد جانسیز
چکیده
نظم خاورمیانه در معنای متعارف آن به دنبال ناآرامیهای عربی وارد مرحلهای نوین شده است که از آن با عنوان نظم پساناآرامیهای عربی یاد میشود. در این میان، نظم مذکور بهعنوان یک کلیت متأثر از طیفی از عوامل دربرگیرنده سطوح فروملی تا فراملی است که هر یک از آنها بهطور جداگانه نیازمند تحلیل و تفحص میباشند. تا آنجا که به موضوع نوشتار ...
بیشتر
نظم خاورمیانه در معنای متعارف آن به دنبال ناآرامیهای عربی وارد مرحلهای نوین شده است که از آن با عنوان نظم پساناآرامیهای عربی یاد میشود. در این میان، نظم مذکور بهعنوان یک کلیت متأثر از طیفی از عوامل دربرگیرنده سطوح فروملی تا فراملی است که هر یک از آنها بهطور جداگانه نیازمند تحلیل و تفحص میباشند. تا آنجا که به موضوع نوشتار حاضر ارتباط دارد، حضور و سیاستهای بازیگران بزرگ بینالمللی تأثیر قابلملاحظهای در جهتگیری نظم مورد بحث داشته است. بهطوریکه بازیگران مذکور با جانبداری از متحدان استراتژیک خود مانع شکلگیری نظمی خودجوش در منطقه بودهاند. مقاله حاضر با علم به متکثر بودن ابعاد نظم خاورمیانه در دوره یاد شده صرفاً به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که رفتار سه بازیگر بزرگ بینالملل: ایالاتمتحده، روسیه و اتحادیه اروپا نسبت به ناآرامیهای عربی و حوادث مرتبط با آنچه تأثیری بر نظم خاورمیانه برجا نهاده است؟ در این راستا فرض بر آن است که تغییر و تحولات خاورمیانه در دوره پسا ناآرامی عربی متأثر از عوامل مختلف (همبسته دولت-جامعه، کشمکشهای ایدئولوژیک، رقابتهای منطقهای و تأثیرات محیط بینالملل) است و در این میان بازیگران عمده بینالملل بخشی تأثیرگذار در این مجموعه بهحساب میآیند. با توجه به ملاحظات فوق در نوشتار پیش رو سعی خواهد شد رفتار سیاسی سه بازیگر مورد اشاره نسبت به ناآرامیهای عربی و حوادث آتی مرتبط با آن در چارچوب لایه بینالملل نظریه جامعهشناسی تاریخی روابط بینالملل مورد بررسی قرار گیرد.