حسین پوراحمدی میبدی؛ محمد سلطان پور
چکیده
بررسی روانشناختی عملکرد رهبران سیاسی، یکی از رویکردهای موردتوجه در تحلیل سیاست خارجی است و با توجه به اختیارات گسترده رئیسجمهور در ایالات متحده آمریکا، ایندسته از رویکردها اهمیت دوچندانی پیدا میکنند. این پژوهش در پی تحلیل چرایی تصمیمهای سیاست خارجی جیمی کارتر در مورد تحولات پیش و پس از انقلاب اسلامی ایران از طریق ارجاع ...
بیشتر
بررسی روانشناختی عملکرد رهبران سیاسی، یکی از رویکردهای موردتوجه در تحلیل سیاست خارجی است و با توجه به اختیارات گسترده رئیسجمهور در ایالات متحده آمریکا، ایندسته از رویکردها اهمیت دوچندانی پیدا میکنند. این پژوهش در پی تحلیل چرایی تصمیمهای سیاست خارجی جیمی کارتر در مورد تحولات پیش و پس از انقلاب اسلامی ایران از طریق ارجاع به عناصر روانشناختی کارتر است. چارچوب نظری مورداستفاده در این مقاله، رفتاردرمانی عقلانیـعاطفی است که آلبرت الیس، روانشناس آمریکایی، ابداع کرده است. این مقاله با بررسی رخدادهای تأثیرگذار بر زندگی کارتر و نحوه تفسیر آنها از سوی وی، شخصیت او را تحلیل کرده است. این روش، در تحلیل زندگی فرد، رویکردی تاریخی دارد؛ بهاینمعنا که چرخهای از رخدادهای بیرونی با تفسیرهای پیوسته، به نتایج مشخص تبدیل میشوند. در ادامه و برپایۀ این الگو، پنج ویژگی شخصیتی آشکار کارتر استخراج شده و شیوۀ تأثیرگذاری آنها از طریق ارائه مصداقهایی تبیین شده است. نتایج بهدستآمده بیانگر این است که کارتر، بهرغم فشارهای ساختاری در داخل ایالات متحده و همچنین، فشارهای ناشی از نظام بینالملل، در رویارویی با انقلاب ایران و شیوۀ واکنش به انقلابیون و همچنین، اشغال سفارت ایالات متحده از سوی دانشجویان مسلمان، برپایۀ ویژگیهای روانشناختیاش، ازجمله کمالگرایی و وظیفهگرایی، تصمیم گرفته است.
رشید رکابیان؛ مهرداد عله پور
چکیده
پهنۀ سیاست بینالملل در فضای پساجنگِ سرد مناظرات نظری قابلتوجهی را درخصوص دگردیسیهایِ ژرف پدیدار شده در ساختار نظام بینالملل تجربه کرده است؛ ازجملۀ تحولات مزبور تلاش مُجدانۀ قدرت نوظهور جمهوریخلقچین علیه هژمونی ایالاتمتحده در آوردگاهِ راهبردی ایندو پاسیفیک است که از آن تحت عنوان «بازی بزرگ جدید»یاد میشود. براساس ...
بیشتر
پهنۀ سیاست بینالملل در فضای پساجنگِ سرد مناظرات نظری قابلتوجهی را درخصوص دگردیسیهایِ ژرف پدیدار شده در ساختار نظام بینالملل تجربه کرده است؛ ازجملۀ تحولات مزبور تلاش مُجدانۀ قدرت نوظهور جمهوریخلقچین علیه هژمونی ایالاتمتحده در آوردگاهِ راهبردی ایندو پاسیفیک است که از آن تحت عنوان «بازی بزرگ جدید»یاد میشود. براساس بازی مزبور، پکن با کاربست رویکرد موازنهجویانه در برابر اصول سه گانۀ «اشاعه»، «گسترش» و «مداخلهگراییِ» واشنگتن، در تلاش است تا با تأثیرگذاری بر دینامیک سیکل قدرت بینالمللی و ایجاد سیستم تک ـ چندقطبیِ متعادل، سهم خود را از قدرت جهانی افزایش داده و متعاقباً رقابت سنتی قدرتهای بزرگ را وارد فصل نوینی نماید. پرسشی که نگارندگان پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و بهرهگیری از مؤلفههای تئوری رئالیسم تهاجمی درصدد پاسخ به چرایی آن برآمدهاند اینگونه ترتیببندی شده است که رویکرد راهبردی جمهوریخلقچین به تحرکات ایالاتمتحده در حوزۀ راهبردی ایندو پاسیفیک بر چه مبنایی استوار است؟ فرضیهای که از مَعبر پرسش فوق مطرح شده ناظر بر آن است که متأثر از شرایط ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیکِ حوزۀ راهبردی ایندو پاسیفیک، پکن کوشیده است تا در پرتو روابط و تعاملات نوینِ مسالمتآمیز، رویکرد توازنگرایانهای را در سطوح داخلی و خارجی ردگیری نموده و متعاقباً به زمینهسازی و ایجاد سیستم چندجانبۀ متعادل مبادرت ورزد.