مهدی فاخری؛ پریسا رضایی فدشکویه
چکیده
آمریکای لاتین در ابتدای قرن بیست و یکم، شاهد موج بی سابقه ای از پیروزی های نامزدهای چپگرا در انتخابات های ریاست جمهوری بود. چرخش به چپ در منطقه ای که پس جنگ سرد، سیاست های نئولیبرال سیاسی و اقتصادی قدرتمندانه ظاهر شده بود، تحولی قابل توجه به حساب می آید. هدف اصلی این پژوهش، توضیح علل و عوامل مختلف روی کار آمدن دولت های چپگرای نوین در ...
بیشتر
آمریکای لاتین در ابتدای قرن بیست و یکم، شاهد موج بی سابقه ای از پیروزی های نامزدهای چپگرا در انتخابات های ریاست جمهوری بود. چرخش به چپ در منطقه ای که پس جنگ سرد، سیاست های نئولیبرال سیاسی و اقتصادی قدرتمندانه ظاهر شده بود، تحولی قابل توجه به حساب می آید. هدف اصلی این پژوهش، توضیح علل و عوامل مختلف روی کار آمدن دولت های چپگرای نوین در آمریکای لاتین است. سوال اصلی این تحقیق است که «دولت های چپگرای نوین چگونه در آمریکای لاتین به قدرت رسیدند و عوامل موثر بر چرخش به چپ در این منطقه چه بوده است؟». فرضیه ی در نظر گرفته شده این است که «عوامل مختلف ملی، منطقه ای و بین المللی در چرخش به چپ در آمریکای لاتین موثر بوده است و قدرت گرفتن این جریانات نوچپگرا، تاثیرات قابل توجهی در سطح ملی و منطقه ای داشته است». چارچوب مفهومی این پژوهش، نظریه نظام جهانی جان فوران است و برای بررسی جزییات و چگونگی این رابطه، از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بهره گرفته شده است. طبق یافته های این پژوهش، بازگشت چپگرایی در آمریکای لاتین در دوره 2010-1998 میلادی ناشی از عوامل بلند مدتِ ساختاری، نظیر نابرابری و دموکراسی نهادی شده؛ و نیز عوامل کوتاه مدتی مانند ناکارآمدی اجرای مدل نئولیبرالیستی اقتصاد در این منطقه و بحران اقتصادی 1998-2002 میلادی بوده است. رونق کالاهای اساسی بعد از 2002 میلادی نیز منابع لازم را برای تثبیت حاکمیت احزاب چپ فراهم کرد
سیروس فیضی؛ هادی اعلمی فریمان
چکیده
هدف مقاله حاضر، بررسی عملکرد سیاست خارجی دولت اوباما در آمریکای لاتین است. این مقاله در پی پاسخگویی به این پرسش است که مبنای رفتار در سیاست خارجی دولت باراک اوباما کدام عوامل، مؤلفهها، و معیارها بوده است. مقاله در بررسی خود به این نتیجه رسیده است که سیاست خارجی دولت باراک اوباما در آمریکای لاتین بهتبع رویکرد نیمکرهگرایان دموکرات، ...
بیشتر
هدف مقاله حاضر، بررسی عملکرد سیاست خارجی دولت اوباما در آمریکای لاتین است. این مقاله در پی پاسخگویی به این پرسش است که مبنای رفتار در سیاست خارجی دولت باراک اوباما کدام عوامل، مؤلفهها، و معیارها بوده است. مقاله در بررسی خود به این نتیجه رسیده است که سیاست خارجی دولت باراک اوباما در آمریکای لاتین بهتبع رویکرد نیمکرهگرایان دموکرات، نرم، صلحجویانه، و مبتنیبر همکاری در چارچوب بینالمللگرایی لیبرالیستی بوده است. بررسی فرضیه، نیازمند شناخت رفتار سیاسی اوباما و دموکراتها در منطقه و بررسی رویدادهایی است که بر سیاست خارجی ایالات متحده تأثیر گذاشتهاند. اوباما با درپیش گرفتن سیاست تغییر در چارچوب بینالمللگرایی لیبرالی و روی آوردن به همکاری با جهان و بهتبع آن با آمریکای لاتین، شیوۀ متفاوتی را در اعمال سیاستها در مورد آمریکای لاتین درپیش گرفته است که تأثیر عمیق و متفاوتی بر ساختارهای سیاسی و اقتصادی منطقه گذاشت. یکی از مهمترین تفاوتها را میتوان در تغییر سیاست راهبردی در مورد کوبا پس از هفتاد سال درگیری و دشمنی دانست که سرانجام سبب اتخاذ دیدگاه مسالمتجویانه در برابر این کشور شد. در گام بعد، دولت اوباما شایستگان و نخبگانی از مهاجران منطقه آمریکای لاتین را پذیرفت که ازآنمیان میتوان به پذیرش دانشجویان اشاره کرد. برایند تصمیمسازی در دولت اوباما ابتدا به نگرشهای نظری پیشین او و سپس به دیدگاههای نظریهپردازان حزب دموکرات مربوط میشود که بازتاب آن در راهبرد تغییر، تجلی یافت.
محمد یوسفی جویباری؛ ناصر خورشیدی
چکیده
با رویکارآمدن محمود احمدینژاد در خردادماه سال 1384 و حاکمشدن رویکردهای «تجدیدنظرطلبی» و «عدالتخواهی» در عرصۀ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، برقراری رابطه و گرایش به سمت کشورهای آمریکای لاتین و رهبران چپگرای این کشورها که همصدا با وی خواهان پیاده و اجراییشدن این اصول و انگارهها در محیط بینالمللی بودند، بیش از پیش ...
بیشتر
با رویکارآمدن محمود احمدینژاد در خردادماه سال 1384 و حاکمشدن رویکردهای «تجدیدنظرطلبی» و «عدالتخواهی» در عرصۀ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، برقراری رابطه و گرایش به سمت کشورهای آمریکای لاتین و رهبران چپگرای این کشورها که همصدا با وی خواهان پیاده و اجراییشدن این اصول و انگارهها در محیط بینالمللی بودند، بیش از پیش تقویت شد. سیاست اتحاد و ائتلاف پیگرفته شده توسط محمود احمدینژاد در طول هشت سال ریاست جمهوری، اما دیری نپایید که با بهقدرترسیدن حسن روحانی در مرداد ماه سال 1392، به عدم برقراری رابطه و واگرایی هرچه بیشتر با کشورهای منطقۀ آمریکای لاتین تغییر وضعیت داد. اینکه چرا سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دورۀ ریاست جمهوری حسن روحانی در رابطه با کشورهای منطقۀ آمریکای لاتین از جهتگیری اتحاد و ائتلاف به سمت واگرایی و عدم برقراری رابطه تغییر وضعیت داده، سؤالی است که نویسندگان مقالۀ حاضر با روشی تبیینی به دنبال پاسخگویی بدان خواهند بود. فرضیۀ مقاله مدعای آن است که تغییر در سطح کارگزاری که به تبع آن خردهگفتمانهای موجود نیز با تغییرات و دگرگونیهای اساسی مواجه شدند، باعث کاهش روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای موجود در این منطقه و در نتیجه به واگرایی هرچه بیشتر با آنها انجامیده است.