محمد محمودیکیا
چکیده
دعاوی نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران یکی از محوریترین چالشهای ایران با نظام بینالمللی بوده و طیف وسیعی از موضوعات و دعاوی حقوق بشری در قالب انتشار گزارشهای گزارشگران ویژه، گزارشهای دبیرکل سازمان ملل متحد و نیز قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل متحد در خصوص وضعیت حقوق بشر در ایران مطرح شده است. این پژوهش با هدف پاسخ به ...
بیشتر
دعاوی نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران یکی از محوریترین چالشهای ایران با نظام بینالمللی بوده و طیف وسیعی از موضوعات و دعاوی حقوق بشری در قالب انتشار گزارشهای گزارشگران ویژه، گزارشهای دبیرکل سازمان ملل متحد و نیز قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل متحد در خصوص وضعیت حقوق بشر در ایران مطرح شده است. این پژوهش با هدف پاسخ به این سؤال که اسناد حقوق بشری سازمان ملل چه رویکردی را نسبت به ایران برگزیده است و این که برای کاستن از سطح تعارض و چالش چه راهکارهایی را میتوان اندیشید، تلاش دارد تا با کاربست روش مطالعه اسنادی، به بررسی دعاوی حقوق بشری ارکان حقوق بشری سازمان ملل متحد علیه جمهوری اسلامی ایران و نیز راهکارهای عملیاتی برای برونرفت از وضعیت چالش، در سه سطح کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت بپردازد. یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که هرچند برخی از وجوه و زمینههای بروز چالش، ریشه در عناصر گفتمانی و نیز زبان استعارهای متفاوت گفتمان حقوق بشری ایران و نظام بینالملل دارد، با این حال، راهکارهای متعددی برای حداقلسازی تنش در زمینه حقوق بشر میان ایران و نظام بینالمللی وجود دارد
روحالله پیربالائی؛ ناصر خورشیدی
چکیده
هدف نوشتار حاضر بررسی تأثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر سازمان ملل متحد در سه حوزه ماهیت، ساختار و کارکرد میباشد. پرسش اصلی این است که فناوری اطلاعات و ارتباطات چه تأثیری بر این سطوح یاد شده در سازمان ملل متحد داشته است؟ در سطح ماهیت، هنوز دگرگونی قابل توجهی در سازمان ملل صورت نگرفته، ولی مفاهیم بنیادی اهداف و اصول این سازمان مانند ...
بیشتر
هدف نوشتار حاضر بررسی تأثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر سازمان ملل متحد در سه حوزه ماهیت، ساختار و کارکرد میباشد. پرسش اصلی این است که فناوری اطلاعات و ارتباطات چه تأثیری بر این سطوح یاد شده در سازمان ملل متحد داشته است؟ در سطح ماهیت، هنوز دگرگونی قابل توجهی در سازمان ملل صورت نگرفته، ولی مفاهیم بنیادی اهداف و اصول این سازمان مانند حاکمیت و امنیت از لحاظ گستره معنائی دچار تحول شده است. ساختار سازمان ملل نیز با تشکیل اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی و ایجاد برخی ارگانهای فرعی در بعضی از ارکانهای اصلی نظیر شورای حقوق بشر، به عصر دیجیتال واکنش نشان داده است. بیشترین اثرپذیری در بخش کارکرد سازمان صورت گرفته؛ بهطوریکه با قرارگرفتن حوزههای موضوعی جدید از قبیل «ریشهکنی فقر و مسئولیت مشترک» و توسعه در دستورکار سازمان، موجب تغییر در رویکردهای پیشین دولت محورانه شده است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده و برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز آن از منابع کتابخانهای و سایتهای معتبر اینترنتی استفاده شده است.
سیدمحمد طباطبایی؛ حمیدرضا منتظری
چکیده
مواجهه با پرونده هستهای ایران یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی ایالاتمتحده آمریکا در دوران ریاست جمهوری جرج بوش و باراک اوباما بوده است. با عنایت به این موضوع، پژوهش پیشرو نیز درصدد مقایسة رویکرد آنها بوده و هدف اصلی نوشتار پاسخ به این پرسشهاست که رویکرد بوش و اوباما نسبت به پروندة هستهای ایران چه تفاوتهایی با هم داشت و ...
بیشتر
مواجهه با پرونده هستهای ایران یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی ایالاتمتحده آمریکا در دوران ریاست جمهوری جرج بوش و باراک اوباما بوده است. با عنایت به این موضوع، پژوهش پیشرو نیز درصدد مقایسة رویکرد آنها بوده و هدف اصلی نوشتار پاسخ به این پرسشهاست که رویکرد بوش و اوباما نسبت به پروندة هستهای ایران چه تفاوتهایی با هم داشت و برمبنای کدام رهیافتهای روابط بینالملل قابل توصیف و تحلیل است؟ برمبنای دادههای تحقیق، عملکرد جرج بوش و کابینة او که بهشدت متأثر از آموزههای نو محافظهکاری بود، در چارچوب رهیافت رئالیسم تهاجمی قابل تحلیل است. زیرا آنها با تأکید بر استثناگرایی آمریکا، تهدید مداوم مبنی بر حمله به تأسیسات هستهای ایران و همکاری نکردن با دیگر کنشگران درگیر در این ماجرا، عملکردی عمدتاً یکجانبهگرایانه را در قبال پرونده هستهای ایران در پیش گرفته بودند. از سوی دیگر، باراک اوباما با بهرهگیری از مؤلفههای نهادگرایی نئولیبرال، خواستار همکاری، تعامل، ایفای نقش دیپلماسی، بهرهگیری از قدرت نرم و ظرفیت سازمانهای بینالمللی در سیاست خارجی بود. بنابراین او توانست با اتخاذ سیاست چندجانبهگرایی آمریکا محور، اجماع قدرتهای بزرگ و نهادهای تأثیرگذار سیاسی و اقتصادی را در مقابله با ایران کسب کرده و گروه 1+5 و ایران بعد از مذاکراتی طولانی به توافق رسیدند.
عنایت اله یزدانی؛ زهرا آقامحمدی؛ احسان فلاحی
چکیده
با تغییر ماهیت درگیریهای بینالمللی در دوران پسا دوقطبی، مأموریتهای حفظ صلح در نقاط بحرانی جهان ازجمله آفریقا افزایش یافته است. بحران سودان را میتوان یکی از بزرگترین فاجعههای بشردوستانه در جهان نامید. شورای امنیتِ سازمان ملل در مقام حفظ صلح و امنیت بینالمللی با صدور قطعنامههای متعدد در کامیابی یا ناکامی ...
بیشتر
با تغییر ماهیت درگیریهای بینالمللی در دوران پسا دوقطبی، مأموریتهای حفظ صلح در نقاط بحرانی جهان ازجمله آفریقا افزایش یافته است. بحران سودان را میتوان یکی از بزرگترین فاجعههای بشردوستانه در جهان نامید. شورای امنیتِ سازمان ملل در مقام حفظ صلح و امنیت بینالمللی با صدور قطعنامههای متعدد در کامیابی یا ناکامی این مأموریتها نقشی اساسی ایفا میکند. مقالهی پیشِرو ضمن ارزیابی عملیاتهای حفظ صلح در آفریقا در پی پاسخ به این سؤال است که چرا شورای امنیت در عملیاتهای صلح بانی در سه منطقهی دارفور، سودان جنوبی و ابیه موفق نبوده است؟ «رعایتنکردن مؤلفههای تأثیرگذار در عملیاتهای صلح بانی عامل شکست شورای امنیت در این مأموریتها بوده است.» مؤلفههای مذکور شامل موارد زیر است: رضایت و حسننیت طرفین، عدم جانبداری، همکاری بازیگران مهم خارجی، احساس امنیت طرفین درگیر، شفافیت در اختیارت مأموریت، استقرار بهموقع عملیات حفظ صلح، هماهنگی داخلی و خارجی، فرماندهی شایستهی مأموریت صلح بانی و توجه به دلایل جنگ.