سید محسن حسینی؛ آرش رئیسی نژاد؛ محسن عباس زاده مرزبالی
چکیده
امروزه لیبرال دموکراسی با چالشهایی از جمله پوپولیسم مواجه شده است. با بهقدرت رسیدن فرد یا حزب پوپولیست، امکان پدید آمدن سیاست خارجی پوپولیستی بهوجود میآید که در هر کشوری از جمله آمریکا میتواند ویژگیهای خاصی داشته باشد. ترامپ با شعارهای پوپولیستی مانند "اول آمریکا" سیاست خارجی این کشور را متأثر از رویکرد پوپولیسم ناسیونالیستی ...
بیشتر
امروزه لیبرال دموکراسی با چالشهایی از جمله پوپولیسم مواجه شده است. با بهقدرت رسیدن فرد یا حزب پوپولیست، امکان پدید آمدن سیاست خارجی پوپولیستی بهوجود میآید که در هر کشوری از جمله آمریکا میتواند ویژگیهای خاصی داشته باشد. ترامپ با شعارهای پوپولیستی مانند "اول آمریکا" سیاست خارجی این کشور را متأثر از رویکرد پوپولیسم ناسیونالیستی خود قرار داد و تقابلی میان ساختار و کارگزار بهوجود آمد. پرسش اصلی این پژوهش، این است که غیریتسازی با ساختار نهادی نخبگان حاکم آمریکا چگونه در سیاست خارجی پوپولیستی ترامپ انجام شد؟ فرضیهی این پژوهش نیز این است که غیریتسازی ترامپ با نخبگان حاکم از طریق ایجاد فضای دو قطبی و تقابل میان ساختار و کارگزار، و شرایط نامساعد ساختار و وضع موجود نظم بینالمللگرایی لیبرال، در سیاست خارجی پوپولیستی ترامپ انجام شده است. با استفاده از پارادایم واقعگرایی نئوکلاسیک، روش ردیابی فرآیند، و با مراجعه به منابع و اسناد مکتوب دربارهی پوپولیسم و سیاست خارجی آمریکا در دورهی ترامپ، چگونگی غیریتسازی با نخبگان حاکم این کشور تبیین شده است.
مهدی فاخری
چکیده
پس از پایان جنگ جهانی دوم ایالات متحده طرح مارشال را برای بازسازی اروپای جنگزده اجرا و برای نخستین بار مفهوم کمکهای توسعهای را به روابط بینالملل معرفی کرد . طرح مارشال که امر بازسازی و ایجاد ثبات در دولتهای اروپایی را دنبال میکرد، موجب تحقق یکی از اهداف استراتژیک ایالات متحده شد که که مهار شوروی در اروپا بود. در باقی دورهها ...
بیشتر
پس از پایان جنگ جهانی دوم ایالات متحده طرح مارشال را برای بازسازی اروپای جنگزده اجرا و برای نخستین بار مفهوم کمکهای توسعهای را به روابط بینالملل معرفی کرد . طرح مارشال که امر بازسازی و ایجاد ثبات در دولتهای اروپایی را دنبال میکرد، موجب تحقق یکی از اهداف استراتژیک ایالات متحده شد که که مهار شوروی در اروپا بود. در باقی دورهها و به اقتضای شرایط، استفاده از کمکهای توسعهای توسط آمریکا به منظور تضمین منافع ملی ادامه پیاده کرد. یکی از اهداف سیاست خارجی دولت آمریکا ایجاد تغییرات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعیای در جهان درحالتوسعه است که منافع این کشور را تامین کند. این پژوهش در پی کشف تغییراتی است که این کشور از طریق کمکهای توسعهای خود در کشورهای واقع در خاورمیانه، آفریقا، آمریکای لاتین و جنوب شرق آسیا در فاصلهی سالهای 2000 تا 2020 ایجاد کرد. آمریکا بر اساس این که چه مکتبی در سیاست خارجی آن جایگاه هژمونی را به خود اختصاص داده باشد، تغییراتی نهادی یا غیر نهادی را در جهان درحالتوسعه ایجاد کرده است. به عبارت دیگر، دو دولت بوش و اوباما که در سیاست خارجی از سنت ویلسونی پیروی کردهاند در تلاش بودهاند تا با ایجاد تغییراتی نهادی، نظامهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دولتهای درحالتوسعه را به ساختار موجود در ایالات متحده شبیه سازند و دولت جکسونی-جفرسونی ترامپ، تمایلی به تغییر شرایط موجود در جهان درحالتوسعه نداشته است. به همین خاطر، دریافت کمکهای توسعهای از سوی آمریکا میتواند زمینهساز ایجاد تغییراتی ماهوی در کشور دریافتکنندهی کمک شود.
جواد حق گو؛ محمد رادمرد
چکیده
بحران آذربایجان از جمله رویدادهایی است که بررسی تحولات آن از اهمیت وافری برخوردار است. آغاز و پایان غائله آذربایجان را میتوان در سه سطح مورد بحث قرار داد: سطح فردی و تاکید بر اقدامات کسانی چون پیشهوری و قوام، سطح ملی؛ نقش ظلمهای دولت پهلوی اول به مردم آذربایجان به عنوان عامل شروع بحران و رویکردهای نهادهای ملی(ارتش، مجلس و دولت) ...
بیشتر
بحران آذربایجان از جمله رویدادهایی است که بررسی تحولات آن از اهمیت وافری برخوردار است. آغاز و پایان غائله آذربایجان را میتوان در سه سطح مورد بحث قرار داد: سطح فردی و تاکید بر اقدامات کسانی چون پیشهوری و قوام، سطح ملی؛ نقش ظلمهای دولت پهلوی اول به مردم آذربایجان به عنوان عامل شروع بحران و رویکردهای نهادهای ملی(ارتش، مجلس و دولت) در پایان دادن به آن؛ و نهایتا سطح بینالمللی که در آن باید به نقش قدرتهای مهم متفق در جنگ جهانی دوم به عنوان عامل مهم آغاز و پایان بحران تاکید کرد. بر این اساس این مقاله نیز تلاش میکند تا این واقعه را در چارچوب نظم بین المللی و رویارویی قدرتهای بزرگ مورد واکاوی قرار دهد. در این چارچوب سوالی که در این پژوهش مورد بررسی قرار میگیرد از این قرار است: شباهت و تفاوت رفتار ایالات متحده و انگلیس در بحران آذربایجان را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ این پژوهش تاکید دارد با توجه به اینکه جنگ جهانی دوم برههای است که هژمون پیشین جای خود را به هژمون جدید میدهد، در چارچوب نظریه نظام جهانی والرشتاین و باتاکید بر مفهوم هژمون میتوان به تحلیل شباهتها و یا تفاوتهای الگوی رفتاری دو قدرت بزرگ دنیا در این رویداد پرداخت. در این چارچوب این مقاله با رویکردی مقایسهای و گردآوری دادههای کتابخانهای این رویداد مهم را مورد تحلیل قرار میدهد.
علیرضا سمیعی اصفهانی؛ نفیسه اله دادی
چکیده
«تروریسم» امروزه چالشی عمده پیشروی جهان و جهانیان قرار داده؛ به نحوی که مبارزه با آن برای نسل حاضر و نظام بینالمللی؛ امری «طبیعی» جلوهگر شده است که همواره باید با آن در هر سطح و سویهای برخورد کرد، این تفکر البته از سوی محافل فکری و سیاسی «آمریکا» رواج یافته و بهعنوان «حقیقتی» غیر قابل انکار به همگان ...
بیشتر
«تروریسم» امروزه چالشی عمده پیشروی جهان و جهانیان قرار داده؛ به نحوی که مبارزه با آن برای نسل حاضر و نظام بینالمللی؛ امری «طبیعی» جلوهگر شده است که همواره باید با آن در هر سطح و سویهای برخورد کرد، این تفکر البته از سوی محافل فکری و سیاسی «آمریکا» رواج یافته و بهعنوان «حقیقتی» غیر قابل انکار به همگان القا شده است. آمریکا از تمامی امکانات تئوریک و پراتیک خود از جمله سازوکارهای گفتمانی، اندیشهای، اقتصادی، رسانهای، نظامی و... بهره برده است تا جهانیان را مجاب کند که در مبارزه با تروریسم، دست برتر را دارد و حتی میشود در مبارزه با این پدیده، اصول اساسی حقوق بینالملل را زیرپا گذاشت. از این رو، با توسل به امکانات در دسترسش توانسته است سلطه و انقیاد و به تعبیر فوکو جامعهای انضباطی را شکل دهد. پژوهش حاضر درپی آن است تا گفتمان «هژمونیک» تروریسم را با توجه به تاریخمندی حوادث با روش تبارشناسی فوکو مورد واکاوی و نقد قرار دهد. با توجه به مراحل تبارشناسی فوکو، نوشتار حاضر به این نتیجه میرسد که گفتمان «مبارزه با تروریسم» آنگونه که آمریکا مدعی است، چندان خیرخواهانه نبوده است و صلح را هدف نگرفته است بلکه همچنان میتوان رد پای تأمین منافع آمریکا و هژمونیطلبی وی را در این رویکرد مشاهده کرد.گسستها، تحلیل تبار و تحلیل قدرت سیاست خارجی آمریکا در بررسی مبارزه تروریسم نشان میدهد که آمریکا برای ساخت ماهیت جدید خویش «دیگری» تروریست را «برسازی» کرده است.
ارسلان قربانی شیخ نشین؛ شیرین حداد زند
چکیده
تحولات قرن بیست یکم منجر به دگردیسیهایی در محیطزیست جهان گشت بهگونهای که پدیدههای مربوط به تحولات و رخدادهای محیط زیستی از یک موضوع داخلی به پدیدهای جهانی مبدل گشت. ازاینرو در دهههای اخیر توجه به مسئله محیطزیست و بهکارگیری سیاستهای نوین در مسیر حل مسائل زیستمحیطی بهمانند بهکارگیری سیاست انرژیهای پاک در فرایند ...
بیشتر
تحولات قرن بیست یکم منجر به دگردیسیهایی در محیطزیست جهان گشت بهگونهای که پدیدههای مربوط به تحولات و رخدادهای محیط زیستی از یک موضوع داخلی به پدیدهای جهانی مبدل گشت. ازاینرو در دهههای اخیر توجه به مسئله محیطزیست و بهکارگیری سیاستهای نوین در مسیر حل مسائل زیستمحیطی بهمانند بهکارگیری سیاست انرژیهای پاک در فرایند توسعه پایدار به یکی از جنبه های مهم در سیاستگذاری کشورها تبدیلشدهاست. دولتمردان چین و آمریکا به منظور دستیابی به اهداف توسعه پایدار، گامهای موثری برای افزایش بهرهگیری از سیاست زیستمحیطی برداشتهاند. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که بهکارگیری و بهرهمندی از انرژی پاک چه جایگاهی در سیاستگذاری چین و آمریکا در جهت دستیابی به توسعه پایدار ایفا میکند؟ در پاسخ این فرضیه با روش تطبیقی-تاریخی بررسی میشود که چین و آمریکا با بهرهگیری سیاستهای متنوع درزمینه تجدید انرژیهای پاک توانستهاند تا حدودی به اهداف مبتنی بر توسعه پایدار جامعه عمل بپوشانند. باآنکه چین دیرتر وارد میدان انرژیهای پاکشده است؛ اما از طریق بهکارگیری سیاستهای نوین، اولویتگذاری به انرژیهای پاک در سیاستگذاری انرژی و... توانسته با همپوشانی میان امنیت انرژی و حفاظت از محیطزیست بخشی از سیاست توسعه پایدار خود را عملی سازد.
سید جلال دهقانی فیروزآبادی؛ سامان فاضلی
چکیده
تبار و تکوین سیاست خارجی ایران پس از انقلاب در قبال آمریکا، مبتنی بر خاطرت تروماتیک از این کشور و به ویژه فراخاطره ۲۸ مرداد بوده است. پیوند خاطرات مذکور با عدم پیگیری عدالت انتقالی از سوی آمریکا و افزون بر آن خلق خاطرات منفی جدید، موجب تداوم وضعیت پساتروماتیک در روابط ایران و آمریکا شده است. از سوی دیگر اراده و خواست دولت انقلابی و اسلامی ...
بیشتر
تبار و تکوین سیاست خارجی ایران پس از انقلاب در قبال آمریکا، مبتنی بر خاطرت تروماتیک از این کشور و به ویژه فراخاطره ۲۸ مرداد بوده است. پیوند خاطرات مذکور با عدم پیگیری عدالت انتقالی از سوی آمریکا و افزون بر آن خلق خاطرات منفی جدید، موجب تداوم وضعیت پساتروماتیک در روابط ایران و آمریکا شده است. از سوی دیگر اراده و خواست دولت انقلابی و اسلامی نیز ایران معطوف به مبارزه با استکبار و آمریکا بوده است. در این راستا با بهرهمندی از خاطرات ناگوار از رفتار آمریکا، مبارزه خاطراتی تبدیل به یکی از ابعاد مهم رویکرد ایران در قبال آمریکا شد. همچنین ایران پس از انقلاب درصدد برآمد که از نقش قربانی صرف خارج شود. لذا با حمله به دردآورترین مکان خاطره ایرانیان، یعنی سفارت آمریکا، خاطره مهم و نوینی در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ خلق کرد. خاطره، تفسیر و به یادآوردن گذشته از چشمانداز سیاسی- اجتماعی اکنون است. سیاست خاطره بسیج خاطرات جمعی در راستای مشروعیتبخشی به نظم مستقر و پیشبرد پروژههای سیاسی- ایدئولوژیک در محیط داخلی و خارجی از طریق جامعهپذیری خاطراتی است. بر این مبنا سوال این پژوهش این است که رویکرد خاطراتی جمهوری اسلامی ایران در قبال آمریکا در مورد ۱۳ آبان چیست؟ پاسخ این است که رویکرد خاطراتی ایران در این باره عبارت است از سیاست یادآوری خاطره ۱۳ آبان از طریق رویههای خاطراتی با محتوای روایی نفرت و پیروزی همزمان و بازتولید مستمر آن به منظور مشروعیت و انگیزهبخشی به سیاست خارجی.
فاطمه محروق؛ محمد کرمپوری
چکیده
بروز تحولات بنیادین در ژئوپلیتیک شرق آسیا بههمراه تغییر در معادلات قدرت منطقهای و بینالمللی، ژاپن را وادار به بازنگری در تعهد خود به صلحطلبی مدون در قانون اساسی کرده است. در این چارچوب، تحول در راهبرد امنیتی و دفاعی این کشور در دورۀ فومیو کیشیدا (معروف به دکترین کیشیدا) نسبت به دورۀ شینزو آبه، محسوستر شده است. پژوهش حاضر درصدد ...
بیشتر
بروز تحولات بنیادین در ژئوپلیتیک شرق آسیا بههمراه تغییر در معادلات قدرت منطقهای و بینالمللی، ژاپن را وادار به بازنگری در تعهد خود به صلحطلبی مدون در قانون اساسی کرده است. در این چارچوب، تحول در راهبرد امنیتی و دفاعی این کشور در دورۀ فومیو کیشیدا (معروف به دکترین کیشیدا) نسبت به دورۀ شینزو آبه، محسوستر شده است. پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این پرسش است که «چه مؤلفههایی بر تحول راهبرد امنیتی و دفاعی ژاپن در دوران کیشیدا و ارائۀ دکترین وی تأثیرگذار بوده است؟» استدلال اصلی مقاله این است که «تحول در راهبرد دفاعیـامنیتی ژاپن، پاسخی به تغییرات ساختاری بینالمللی و منطقهای ناشی از ظهور چین بهعنوان بازیگر چالشگر نظام و نااطمینانی از تعهدات ایالاتمتحده در حمایت همهجانبه از آن درصورت بروز جنگ و تنشهای حاد ژئوپلیتیکی است». یافتههای پژوهش با تکیه بر نظریۀ نوواقعگرایی نشان میدهد که پویاییهای ساختاری بینالمللی و منطقهای برآمده از تلاقی گذار جهانی و منطقهای میان چین و امریکا، افزایش فشار آمریکا بر ژاپن بهمنظور افزایش نقش امنیتی و دفاعی گستردهتر، افزایش رقابت تسلیحاتی در شرق آسیا، دلالتهای بینالمللی ناشی از حملۀ روسیه به اوکراین و افزایش تحرکات نظامی روسیه در شمال ژاپن در کنار عوامل پایدار افزایش تهدیدهای هستهای و موشکی کره شمالی بر تحول راهبرد دفاعی و امنیتی ژاپن تأثیرگذار بودهاند. برایناساس، دکترین کیشیدا با تأکید بر ضرورت ایفای نقش پویاتر در سیاست جهانی و منطقهای و افزایش توانمندیهای دفاعیـنظامی، حاکی از چرخش ژاپن از راهبرد پیشین مصونسازی بهسوی رفتار توازن قوای فعال است.
ویدا ورهرامی؛ مهدی فروسیان
چکیده
تولید شتابان نفت شیل علاوه بر استقلال نفتی آمریکا، باعث بروز تغییرات اساسی در بازار نفت (افزایش شتابان عرضه و کاهش مداوم قیمت) در چند سال اخیر گردیده، اما این استقلال نفتی همچنین موجب تغییرات اساسی در دیدگاه سیاسی و امنیتی آمریکا نسبت به کشورهای نفتی نیز گردیده است. اعمال فشار حداکثری تا حذف نفت کشورهای ایران و ونزوئلا از بازارهای ...
بیشتر
تولید شتابان نفت شیل علاوه بر استقلال نفتی آمریکا، باعث بروز تغییرات اساسی در بازار نفت (افزایش شتابان عرضه و کاهش مداوم قیمت) در چند سال اخیر گردیده، اما این استقلال نفتی همچنین موجب تغییرات اساسی در دیدگاه سیاسی و امنیتی آمریکا نسبت به کشورهای نفتی نیز گردیده است. اعمال فشار حداکثری تا حذف نفت کشورهای ایران و ونزوئلا از بازارهای جهانی، گواهی آشکار از این تغییر سیاست آمریکاست. همچنین تبعیت دیگر کشورها (تولید کنندگان و مصرف کنندگان نفت)، از آمریکا بیانگر پایداری هژمونی آمریکا در عرصه بین الملل است. در مطالعه حاضر، با بیان هژمونی آمریکا از جنبه های مختلف بیان میشود که آمریکا میتواند بدون ترس از اختلال در عرضه نفت و به پشتوانه قدرت خود، سیاست های خود را بر بازار نفت حاکم نماید و بخشی از سهم بازار کشورهای نفتی را تصاحب نماید. در این مطالعه با معرفی شاخصی، (که نشان دهنده میزان همسویی سیاسی و اقتصادی کشورهای تولیدکننده نفت با آمریکاست) به بررسی روابط اقتصادی و سیاسی آمریکا با کشورهای تولیدکننده نفت پرداخته شد و بر اساس این شاخص کشور روسیه هدف بالقوه بعدی برای آمریکا در بازار نفت معرفی گردید. همچنین با طراحی یک بازی پویا با اطلاعات کامل به بررسی انتخاب های دو کشور ایران و آمریکا به بمنظور حذف ایران از بازار نفت پرداخته و با ارزشگذاری پیامد هر یک از عمل ها (آمریکا) و عکس العمل ها (ایران) در طول این بازی (جنگ) نفتی در سه دوره کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت، استراتژی فعلی ایران و آمریکا (که موجب حذف ایران از بازار نفت گردیده) بازگو شد.
هادی اعظمی؛ محمد نظری؛ سید علی حسینی
چکیده
مکیندر از صاحبنظران علم ژئوپلیتیک نوشته است که هر کس بر اروپای شرقی تسلط یابد بر هارتلند مسلط میشود و کسی که بر هارتلند مسلط شود بر جزیره دنیا مسلط شده است و کسی که به این مرحله برسد می تواند دنیا را کنترل نماید. اوکراین یکی از اجزای اصلی هارتلندی بود که او اظهار میداشت. اکنون بحران اوکراین به یکی محورهای رویارویی و رقابت ژئوپلیتیک ...
بیشتر
مکیندر از صاحبنظران علم ژئوپلیتیک نوشته است که هر کس بر اروپای شرقی تسلط یابد بر هارتلند مسلط میشود و کسی که بر هارتلند مسلط شود بر جزیره دنیا مسلط شده است و کسی که به این مرحله برسد می تواند دنیا را کنترل نماید. اوکراین یکی از اجزای اصلی هارتلندی بود که او اظهار میداشت. اکنون بحران اوکراین به یکی محورهای رویارویی و رقابت ژئوپلیتیک بین روسیه و امریکا و ناتو تبدیل شده است. بحران اوکراین از جمله منازعات بین المللی است که دامنه آن به سرعت از قلمرو ملی خارج شده و به مسأله مهم در تعاملات بین المللی به خصوص بین قدرت های موثر آن تبدیل شده است تا جایی که به اعتقاد برخی از استراتژیستها، بستری را برای احیای جلوه هایی از جنگ سرد فراهم کرده است. البته اگر چه به کار بردن اصطلاح جنگ سرد با مؤلفه های شناخته شده آن چندان واقع بینانه نیست، اما نتیجه این بحران بر مناسبات بین المللی و قواعد بازی آن تأثیر عمیق و تعیین کننده خواهد گذاشت. در پژوهش حاضر که ماهیتی توصیفی دارد، داده ها و اطلاعات مورد نیاز به روش کتابخانه ای گرد آوری شده و ضمن پرداختن به جایگاه و اهمیت ژئوپلیتیک اوکراین برای روسیه و آمریکا، دو بازیگر مؤثر در این جریان و ترسیم وضعیت مورد انتظار، بیان شده است. نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد که دلیل اصلی منازعه اوکراین، بعد مهم و کلیدی ژئوپلیتیک این کشور برای دو قدرت بزرگ روسیه و آمریکا میباشد. در انجام پژوهش حاضر از روش کیفی از نوع تبیینی و منابع الکترونیک و نوشتاری استفاده شده است.
سیدمحمد طباطبایی؛ حمیدرضا منتظری
چکیده
مواجهه با پرونده هستهای ایران یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی ایالاتمتحده آمریکا در دوران ریاست جمهوری جرج بوش و باراک اوباما بوده است. با عنایت به این موضوع، پژوهش پیشرو نیز درصدد مقایسة رویکرد آنها بوده و هدف اصلی نوشتار پاسخ به این پرسشهاست که رویکرد بوش و اوباما نسبت به پروندة هستهای ایران چه تفاوتهایی با هم داشت و ...
بیشتر
مواجهه با پرونده هستهای ایران یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی ایالاتمتحده آمریکا در دوران ریاست جمهوری جرج بوش و باراک اوباما بوده است. با عنایت به این موضوع، پژوهش پیشرو نیز درصدد مقایسة رویکرد آنها بوده و هدف اصلی نوشتار پاسخ به این پرسشهاست که رویکرد بوش و اوباما نسبت به پروندة هستهای ایران چه تفاوتهایی با هم داشت و برمبنای کدام رهیافتهای روابط بینالملل قابل توصیف و تحلیل است؟ برمبنای دادههای تحقیق، عملکرد جرج بوش و کابینة او که بهشدت متأثر از آموزههای نو محافظهکاری بود، در چارچوب رهیافت رئالیسم تهاجمی قابل تحلیل است. زیرا آنها با تأکید بر استثناگرایی آمریکا، تهدید مداوم مبنی بر حمله به تأسیسات هستهای ایران و همکاری نکردن با دیگر کنشگران درگیر در این ماجرا، عملکردی عمدتاً یکجانبهگرایانه را در قبال پرونده هستهای ایران در پیش گرفته بودند. از سوی دیگر، باراک اوباما با بهرهگیری از مؤلفههای نهادگرایی نئولیبرال، خواستار همکاری، تعامل، ایفای نقش دیپلماسی، بهرهگیری از قدرت نرم و ظرفیت سازمانهای بینالمللی در سیاست خارجی بود. بنابراین او توانست با اتخاذ سیاست چندجانبهگرایی آمریکا محور، اجماع قدرتهای بزرگ و نهادهای تأثیرگذار سیاسی و اقتصادی را در مقابله با ایران کسب کرده و گروه 1+5 و ایران بعد از مذاکراتی طولانی به توافق رسیدند.
محمود باهوش؛ پیمان زنگنه
چکیده
افغانستان ازجمله کشورهایی است که به دلیل بافتار قومی- مذهبی ناهمگن از زمینۀ مساعدی برای ایجاد بحران و تنشهای قومیمذهبی برخوردار است. تداوم بحران داخلی در جامعۀ افغان بهگونهای است که پس از خروج شوروی از این کشور، جنگهای داخلی پیدرپی، حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... آن را به طرز محسوسی تحت تأثیر قرار داده بهطوریکه این ...
بیشتر
افغانستان ازجمله کشورهایی است که به دلیل بافتار قومی- مذهبی ناهمگن از زمینۀ مساعدی برای ایجاد بحران و تنشهای قومیمذهبی برخوردار است. تداوم بحران داخلی در جامعۀ افغان بهگونهای است که پس از خروج شوروی از این کشور، جنگهای داخلی پیدرپی، حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... آن را به طرز محسوسی تحت تأثیر قرار داده بهطوریکه این وضعیت در دورۀ پساجنگسرد نیز خود را در روابط این کشور با آمریکا نمایان ساخت. روابط بحرانی میان آمریکا و افغانستان پس از پیدایش، به دنبال حادثه یازدهم سپتامبر به اوج خود رسید بهگونهای که آمریکا با توسل به اقدام نظامی، رژیم طالبان در این کشور را که حامی تروریسم القاعده بود، ساقط نمود. ایالاتمتحده آمریکا و دولت نوظهور افغانستان پس از طالبان با همکاری در ایجاد حکومت مرکزی فراگیر در افغانستان درصدد کنترل و کاهش بحران امنیتی در این کشور برآمدند؛ البته اثرات این بحران به افغانستان محدود نماند و در سطح داخلی، منطقهای و جهانی نیز بروز یافت بهطوریکه ساختار متفاوتی را در عرصه روابط بینالملل ایجاد نموده است. همچنین متغیرهای سیستمی، بازیگری، بینبازیگری و وضعیتی متعددی در پیدایش، افزایش و کاهش بحران امنیتی میان آمریکا و افغانستان مؤثر بوده و اثرات پایداری را نیز از خود برجای گذاشته است. این نوشتار بر آن است تا با بهرهگیری از نظریه برچر، فرایند تحول بحران امنیتی در روابط آمریکا و افغانستان را تبیین نماید.
محمد جواد رنجکش؛ ایوب فرخنده
چکیده
چکیده
پژوهش حاضر، مطالعهای دربارة چگونگی عملکرد دیپلماسی فرهنگی آمریکا در قبال چین پس از یازدهم سپتامبر است. دیپلماسی فرهنگی آمریکا با پیشرفت روزافزون وسایل ارتباطات و علم فنآوری و همچنین وقایع 11 سپتامبر در سیاست خارجی آمریکا اهمیت پیدا کرد. دولت آمریکا برای احیای قدرت نرم و ارائۀ تصویر مطلوبی از خود از ابزارهای مختلفی در چارچوب ...
بیشتر
چکیده
پژوهش حاضر، مطالعهای دربارة چگونگی عملکرد دیپلماسی فرهنگی آمریکا در قبال چین پس از یازدهم سپتامبر است. دیپلماسی فرهنگی آمریکا با پیشرفت روزافزون وسایل ارتباطات و علم فنآوری و همچنین وقایع 11 سپتامبر در سیاست خارجی آمریکا اهمیت پیدا کرد. دولت آمریکا برای احیای قدرت نرم و ارائۀ تصویر مطلوبی از خود از ابزارهای مختلفی در چارچوب دیپلماسی فرهنگی بهره میبرد. در پی افول وجهۀ آمریکا در چین، پس از حوادث 11سپتامبر و حمله به افغانستان در سال 2001 و عراق در سال 2003، دولت آمریکا مترصد ترمیم وجهۀ خود در کشورهای ناراضی از اقدامات هژمونیک این کشور ازجمله چین برآمد. بر همین اساس مقالۀ حاضر میکوشد تا با استفاده از چارچوب نظری دیپلماسی فرهنگی به بررسی مفهوم، سابقه، روشها و راهکارهای دیپلماسی فرهنگی آمریکا در قبال چین در فاصلۀ زمانی 2012-2001 بپردازد. پرسش اصلی این است که ساختار دیپلماسی فرهنگی آمریکا در قبال چین از چه مؤلفههایی تشکیل میشود؟ فرضیۀ نوشتار حاضر بر سه مؤلفه تأکید دارد: صنعت فستفود، اشاعۀ فرهنگ و ارزشها در چارچوب زبان انگلیسی و پدیدۀ هالیوودیسم و اشاعۀ سبک زندگی آمریکایی. رهیافت این پژوهش بر مفهوم دیپلماسی عمومی و مؤلفۀ زیرشاخۀ آن، دیپلماسی فرهنگی استوار گردیده است. بعد از 11سپتامبر دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی در سیاست خارجی آمریکا از اهمیت بسزایی برخوردار شد و آمریکا از ابزارهای دیپلماسی فرهنگی در جهت احیای وجهۀ خود نزد افکار عمومی جهان بهویژه چین بهره برد.
رامین غیور؛ هانیه جعفری
چکیده
دیپلماسی هستهای ایران و پنج به علاوة یک به دنبال توافق جامع هستهای در تیرماه 1394، بیش از گذشته در معرض توجه قرار گرفته و به چالش اذهان مبدل گردیده است. از جمله چراییهای برخاسته از این رویداد، طرح این مسئله میباشد که چه عاملی موجب موفقیت و بهثمررسیدن مذاکرات هستهای دوازدهسالة ایران با قدرتهای جهانی شده است؟ نویسندگان ...
بیشتر
دیپلماسی هستهای ایران و پنج به علاوة یک به دنبال توافق جامع هستهای در تیرماه 1394، بیش از گذشته در معرض توجه قرار گرفته و به چالش اذهان مبدل گردیده است. از جمله چراییهای برخاسته از این رویداد، طرح این مسئله میباشد که چه عاملی موجب موفقیت و بهثمررسیدن مذاکرات هستهای دوازدهسالة ایران با قدرتهای جهانی شده است؟ نویسندگان با ریشهیابی فضای حاکم بر سیاست خارجی دو طرف دیپلماسی هستهای یعنی ایران و آمریکا، مدعی آن هستند که دولتهای یادشده برای رسیدن به اهداف سیاست خارجی، الگوی رفتاری مبتنی بر بعد نرمافزاری قدرت را کنش راهبردی خود قرار داده و با تعمیم این الگو به مسئلۀ هستهای ایران، درصدد حلوفصل آن برآمدهاند. بر این مبنا نوشتار حاضر پرسش مذکور را به این شکل تغییر میدهد که چگونه رویکرد نرمافزاری قدرت امکان دستیابی به توافق هستهای را فراهم میسازد؟ در مقام فرضیهپردازی، نویسندگان در پاسخ به این پرسش، با بهرهگیری از نظریۀ قدرت نرم جوزف نای و با کاربست روش توصیفی-تحلیلی مطرح میسازند که علیرغم تفاوت در اهداف، دولتهای ایران و آمریکا در راستای اثرگذاری بر یکدیگر، از روشهای مسالمتآمیزی چون مذاکره، تعامل، تغییر لحن و ادبیات، اقناعسازی و چندجانبهگرایی، برای نیل به توافق هستهای و تثبیت آن بهره گرفتهاند.
محمدعلی بصیری؛ حسن آئینه وند
چکیده
باگذشت بیش از یک دهه از مناقشهی هستهای ایران، نهایتاً عاقبت این پرونده با توافق هستهای ایران با اعضای 1+5 به سرانجام رسید. روسیه، چین و آمریکا از بازیگران مهم در موضوع پروندهی هستهای بهشمار میروند که نقش آنها در قبال این پرونده غیرقابلانکار است. آمریکا با اعمال فشارها، تهدیدها و تحریمها سعی داشت که از دستیابی ایران به ...
بیشتر
باگذشت بیش از یک دهه از مناقشهی هستهای ایران، نهایتاً عاقبت این پرونده با توافق هستهای ایران با اعضای 1+5 به سرانجام رسید. روسیه، چین و آمریکا از بازیگران مهم در موضوع پروندهی هستهای بهشمار میروند که نقش آنها در قبال این پرونده غیرقابلانکار است. آمریکا با اعمال فشارها، تهدیدها و تحریمها سعی داشت که از دستیابی ایران به انرژی هستهای ممانعت به عمل آورد. معرفی این پرونده بهعنوان خطری برای صلح و امنیت جهانی از سیاستهای واشنگتن برای مشروع جلوهدادن اقداماتش علیه ایران است؛ اما رویکرد روسیه و چین دارای ماهیت متفاوتی است. دو کشور از یکسو در هماهنگی با نگرانیهای غرب از قدرت هستهای ایران و از سوی دیگر با معرفی خود بهعنوان حامی ایران به اتخاذ مواضعی مبهم دستزدهاند. یافتهها نشان میدهد که مهمترین عنصر تأثیرگذار در سیاستهای مسکو و پکن در برخورد با این بحران، روابط استراتژیک روسیه و چین با ایالات متحده است. لذا سؤال مقاله این است که راهبرد سیاست خارجی این سه کشور در برخورد با پروندهی هستهای تحتتأثیر چه عواملی بوده است؟ فرضیه مقاله این است که روسیه و چین در مخالفت خود به مبانی حقوقی تکیه دارند و در تعاملات خود با ایران راهبردی مصلحتاندیشانه و تاکتیکی در جهت تأمین منافع خویش بهکار گرفتهاند؛ اما آمریکا علاوه بر سختگیریهای حقوقی- سیاسی به تنشهای ایدئولوژیک با ایران میپردازد، ولی هرسه باهم رابطهی استراتژیک دارند؛ اما با ایران رابطهی تاکتیکی دارند و مخالف قدرتمندشدن یک ایران هستهای هستند. در این مقاله با روش پژوهش مقایسهای کیفی به تحلیل دادههای پژوهش پرداخته میشود.
سیروس محبی؛ سعیده السادات احمدی
چکیده
نوع برخورد غرب و بالاخص آمریکا با ایران در مسألۀ هسته ای، دارای شباهتهایی با نوع برخورد انگلستان با این کشور در جریان ملّیشدن نفت می باشد. این پژوهش در پی آن است تا این دو واقعه را با یکدیگر مقایسه کند و با بررسی شرایط جهانی و جای گیری بازیگران اصلی در هریک از دو رویداد، تأثیرپذیری و تأثیرگذاری این وقایع را بر سیستم جهانی تحلیل ...
بیشتر
نوع برخورد غرب و بالاخص آمریکا با ایران در مسألۀ هسته ای، دارای شباهتهایی با نوع برخورد انگلستان با این کشور در جریان ملّیشدن نفت می باشد. این پژوهش در پی آن است تا این دو واقعه را با یکدیگر مقایسه کند و با بررسی شرایط جهانی و جای گیری بازیگران اصلی در هریک از دو رویداد، تأثیرپذیری و تأثیرگذاری این وقایع را بر سیستم جهانی تحلیل کرده و به این سؤال پاسخ دهد که کدام فاکتورهای واقعۀ اول، روند رسیدن به توافق در مسألۀ هسته ای را نیز تحت تأثیر قرار داد. در این پژوهش، با روش تطبیقی و مقایسهای و برمبنای نظریۀ نظام جهانی والرشتاین و مفهوم افول هژمونی، شرایط مربوط به موضوع هسته ای را بر پایۀ نتایج حاصل از ملّیشدن نفت، تحلیل و بررسی کرده و نکات اشتراک را تشریح کرده ایم و به این نتیجه رسیده ایم که این دو واقعه از جهاتی؛ مانند شرایط جهانی، جای گیری بازیگران در سیستم، نوع برخورد هژمون با مسأله و نوع تأثیرگذاری بر سیستم مشابهت داشته و از جهت نوع برخورد و نگاه طرفین درگیر در وقایع نیز دارای اشتراکاتی هستند که روند حلّ مسأله را تحت تأثیر قرار داده است.
سعید خالوزاده
چکیده
فعالیتهای هستهای ایران یکی از مهمترین چالشهایی است که بر روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیة اروپایی سایه افکنده و علاوه بر مناسبات سیاسی، جنبههای دیگر روابط ایران و اروپا را هم تحتالشعاع قرار داده است. ارزیابی روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیة اروپایی نشان میدهد که اختلافات دو طرف طی سالهای اخیر پررنگتر و منجر ...
بیشتر
فعالیتهای هستهای ایران یکی از مهمترین چالشهایی است که بر روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیة اروپایی سایه افکنده و علاوه بر مناسبات سیاسی، جنبههای دیگر روابط ایران و اروپا را هم تحتالشعاع قرار داده است. ارزیابی روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیة اروپایی نشان میدهد که اختلافات دو طرف طی سالهای اخیر پررنگتر و منجر به رادیکالشدن موضع اتحادیة اروپا در قبال ایران شده است. در این مقاله، به بررسی تأثیر چالشهای ناشی از فعالیتهای هستهای ایران بر روابط جمهوری اسلامی و اتحایةاروپا میپردازیم. پرسش اصلی این نوشتار عبارت است از اینکه چرا اتحادیة اروپا در برخورد با فعالیتهای هستهای ایران از گزینة آمریکا یعنی «کاربرد زور» حمایت و با آن همراهی نکرده است. فرضیة اصلی مقاله آن است که اتحادیة اروپا با ردّ گزینة توسل به زور، دیپلماسی تحریم شدید ایران را جایگزین کرده و آمریکا را با خود همراه ساخته است. در این راستا، اعمال فشار، مجازاتهای اقتصادی و تحریمهای فراگیر و حمایت از صدور قطعنامههای ضد ایرانی توسط «شورای امنیت»، در هماهنگی کامل با آمریکا مورد توجه اتحادیة اروپایی است. مقطع مورد نظر این مقاله، عمدتاً ده سال اخیر و بهخصوص بعد از روی کار آمدن دولت نهم در ایران است. همچنین به نقش برجستة آمریکا در این رابطه، اشاره میشود.
الهه کولایی؛ محمّد صداقت
چکیده
«سازمان کشورهای مستقل همسود» در دسامبر 1991م بهوسیلة روسیة سفید، روسیه و اوکراین در «مینسک» (مرکز روسیة سفید) پایهگذاری شد. اهداف تشکیل این سازمان عبارت بود از: گسترش روابط دوستانه بین اعضا، حسن همجواری و افزایش همکاری کشورهای عضو و درک و اعتماد متقابل. «سازمان کشورهای مستقل همسود» یکی از مهمترین سازمانهای منطقهای در ...
بیشتر
«سازمان کشورهای مستقل همسود» در دسامبر 1991م بهوسیلة روسیة سفید، روسیه و اوکراین در «مینسک» (مرکز روسیة سفید) پایهگذاری شد. اهداف تشکیل این سازمان عبارت بود از: گسترش روابط دوستانه بین اعضا، حسن همجواری و افزایش همکاری کشورهای عضو و درک و اعتماد متقابل. «سازمان کشورهای مستقل همسود» یکی از مهمترین سازمانهای منطقهای در آسیای مرکزی و قفقاز تلقی میشود. با تشکیل این سازمان، نشستها و گردهماییهای بسیاری برگزار شد و توافقنامههای زیادی به امضا رسید، ولی اهدافی که این سازمان برای تحقق آنها تأسیس شده است، محقق نشد. هدف این نوشتار بررسی چهار عوامل ناکامی این سازمان در مسیر همگرایی اعضاء است. چهار عامل عبارتند از: نگرانی کشورهای تازه استقلالیافته از احیای نفوذ روسیه، جریانهای تجزیهطلب و اختلافهای مرزی، اختلاف اعضای این سازمان و نیز رقابت آمریکا و روسیه در «خارج نزدیک». نویسندگان با استفاده از روش «توصیفی- تحلیلی» دادههای این پژوهش را مورد آزمون قرار دادهاند تا روشن شود چه عواملی سبب شکل نگرفتن همگرایی در سازمان «کشورهای مستقل همسود» شده است.