فاطمه محروق؛ محمد کرمپوری
چکیده
بروز تحولات بنیادین در ژئوپلیتیک شرق آسیا بههمراه تغییر در معادلات قدرت منطقهای و بینالمللی، ژاپن را وادار به بازنگری در تعهد خود به صلحطلبی مدون در قانون اساسی کرده است. در این چارچوب، تحول در راهبرد امنیتی و دفاعی این کشور در دورۀ فومیو کیشیدا (معروف به دکترین کیشیدا) نسبت به دورۀ شینزو آبه، محسوستر شده است. پژوهش حاضر درصدد ...
بیشتر
بروز تحولات بنیادین در ژئوپلیتیک شرق آسیا بههمراه تغییر در معادلات قدرت منطقهای و بینالمللی، ژاپن را وادار به بازنگری در تعهد خود به صلحطلبی مدون در قانون اساسی کرده است. در این چارچوب، تحول در راهبرد امنیتی و دفاعی این کشور در دورۀ فومیو کیشیدا (معروف به دکترین کیشیدا) نسبت به دورۀ شینزو آبه، محسوستر شده است. پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این پرسش است که «چه مؤلفههایی بر تحول راهبرد امنیتی و دفاعی ژاپن در دوران کیشیدا و ارائۀ دکترین وی تأثیرگذار بوده است؟» استدلال اصلی مقاله این است که «تحول در راهبرد دفاعیـامنیتی ژاپن، پاسخی به تغییرات ساختاری بینالمللی و منطقهای ناشی از ظهور چین بهعنوان بازیگر چالشگر نظام و نااطمینانی از تعهدات ایالاتمتحده در حمایت همهجانبه از آن درصورت بروز جنگ و تنشهای حاد ژئوپلیتیکی است». یافتههای پژوهش با تکیه بر نظریۀ نوواقعگرایی نشان میدهد که پویاییهای ساختاری بینالمللی و منطقهای برآمده از تلاقی گذار جهانی و منطقهای میان چین و امریکا، افزایش فشار آمریکا بر ژاپن بهمنظور افزایش نقش امنیتی و دفاعی گستردهتر، افزایش رقابت تسلیحاتی در شرق آسیا، دلالتهای بینالمللی ناشی از حملۀ روسیه به اوکراین و افزایش تحرکات نظامی روسیه در شمال ژاپن در کنار عوامل پایدار افزایش تهدیدهای هستهای و موشکی کره شمالی بر تحول راهبرد دفاعی و امنیتی ژاپن تأثیرگذار بودهاند. برایناساس، دکترین کیشیدا با تأکید بر ضرورت ایفای نقش پویاتر در سیاست جهانی و منطقهای و افزایش توانمندیهای دفاعیـنظامی، حاکی از چرخش ژاپن از راهبرد پیشین مصونسازی بهسوی رفتار توازن قوای فعال است.
فاطمه محروق
چکیده
تکامل نظام بینالملل قرن بیستویکم بهسوی نظامی پیچیده و آشوبی، بهدلیل همزمانی گذار جهانی و منطقهای قدرت ناشی از رقابت میان چین و ایالات متحده سبب اهمیت یافتن دریاها در فرایند گذار نظم شده است. برایند چنین گذاری را میتوان در تنشهای دریایی هندوپاسیفیک، بهویژه در دریای جنوبی چین، مشاهده کرد. چنین گذار چندسطحیای، بیانگر ...
بیشتر
تکامل نظام بینالملل قرن بیستویکم بهسوی نظامی پیچیده و آشوبی، بهدلیل همزمانی گذار جهانی و منطقهای قدرت ناشی از رقابت میان چین و ایالات متحده سبب اهمیت یافتن دریاها در فرایند گذار نظم شده است. برایند چنین گذاری را میتوان در تنشهای دریایی هندوپاسیفیک، بهویژه در دریای جنوبی چین، مشاهده کرد. چنین گذار چندسطحیای، بیانگر ناکارآمدی الگوی سنتی گذار قدرت و ضرورت تعدیل آن در چارچوب نظامهای پیچیده است. برایناساس، پژوهش حاضر، درصدد پاسخگویی به این پرسش است که «دریا و اقیانوس، چه نقشی در گذار قدرت در نظامهای بینالمللی پیچیده دارند؟» فرضیۀ نگارنده این است که «رقابت برای تسلط بر دریاها و اقیانوسها میتواند نقطۀ انتقال فشارهای گذار سیستمی به شاخههای نظم منطقهای و تغییر معماری امنیتی آن بهسوی نظم نوین امنیتی دریاپایه باشد». پژوهش حاضر با استفاده از نظریۀ گذار قدرت چندسطحی، تلاش دارد تا از چشماندازی سیستمی به تبیین پویشها و رقابتهای دریایی چین و امریکا در فرایند گذار بپردازد. روش انجام پژوهش، قیاسیـاستقرایی مبتنیبر استنتاج و ترکیب است. برایناساس، ابتدا اصول و قواعد گذار در نظامهای پیچیده و آشوبی، استخراج و با ترکیب آنها، الگوی گذار شاخهای و نظام جامع کنترل شبکهای ارائه میشود.